چهارشنبه ۰۵ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۷ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۱:۰۶

هانیه توسلی: حتی با یک لاک‌پشت هم می‌توان رابطه برقرار کرد

اردشیر موهای بلند و زیبایی داشت. یک شب اردشیر را بغل گرفته بودم، دیدم زل ده توی چشم‌های من. به او گفتم «اردشیر خیلی دوستت دارم» ‌
کد خبر : ۴۲۳۸۱۹

بررسی فرهنگ و سبک زندگی سلبریتی‌ها کمک شایانی به شناخت عمیقی از آن‌ها خواهد کرد. بسیاری از این سلبریتی‌ها اغلب اوقات خود را با سگ‌ها، گربه‌ها، عقاب‌ها، مارهایشان می‌گذارند و خستگی خود را با این حیوانات از تن به در می‌کنند. چطور افرادی که با مردم خودشان معاشرت کاملی ندارند و عمده وقت خود را صرف حیوانات خود می‌کنند، می‌توانند در سرنوشت و انتخاب سیاسی مردم تاثیر بگذارند؛ مگر آن‌هایی که درکی عمیقی از زندگی آنان دارند.

در واقع تفاوت مردم با سلبریتی‌ها این است که سلبریتی‌ها اغلب زندگی معمول و طبیعی مثل مردم ندارند. معمولا فرزندی ندارند و طبیعی است که در بزنگاه‌های سیاسی نگران فرزندان خود نیستند. اغلب سلبریتی‌ها نگران سرنوشت حیواناتی هستند که آن‌ها را نگهداری می‌کنند و برای آینده فرزندان خودشان نگران نیستند. نمونه خیلی بارز این سلبریتی‌های سیاسی هانیه توسلی است که درسال 88 سعی داشت از خود یک قهرمان سیاسی بسازد که موفق به این کار نشد. اگر صفحه هانیه توسلی را مرور کنیم، در میان عکس حیواناتی را منتشر کرده که با او زندگی می‌کنند. گفت‌وگو زیر را منصور ضابطیان (تهیه کننده و مجری برنامه رادیو هفت) با هانیه توسلی درباره نگهداری حیواناتش در مجله «پیام دامپزشکان» انجام داده است و سطح دغدغه‌های خود را درباره نگهداری حیوانات توضیح داده است.

 

*دوران کودکی عروسک‌های انسانی داشتید یا عروسک‌هایی که شبیه حیوان بودند؟

هر دو من و خواهرم یک عروسک دختر داشتیم که اسمش را گذاشته بودیم «رهام». رهام برای ما مظهر خوبی بود. حسابی دوستش داشتیم. در کنار رهام یک خرس عروسکی هم داشتیم که به نظرمان پسر بود و همیشه خیال می‌کردیم رهام را اذیت می‌کند. بنابراین مرتب او را کتک می‌زدیم و به می‌گفتیم که رهام را اذیت نکند. الان با خودم فکر می‌کنم چرا آن خرس بیچاره را کتک می‌زدیم؟

*البته تصور نمی‌کنم که جنبه حیوانی آن عروسک برایتان چندان مهم بود...

نه، واقعا نبود. اما این را هم بگویم که با حیوانات چندان مهربان نبودم.

*چطور؟

وای ... خدا مرا ببخشد.

*چرا مگر چه کار می‌کردید؟

ما  به خاطر حرفه پدرم دو سال از زندگی را در بندر لنگه گذراندیم. آنجا مجموعه‌ای از حیوانات را تجربه کردم. مارمولک‌ها را می‌گرفتم و دمشان را می‌کندم و رهایشان می‌کردم.

*چند سالتان بود؟

سه، چهارسال. تازه یک کار وحشتناک دیگر هم می‌کردم.

*چه کاری؟ .... زود باشید ... اعتراف کنید!

در اطراف ما ستاره دریایی فراوان بود. یک نوع ستاره دریایی که شبیه ستاره‌های معمولی نبود. گرد بود با دست‌های نازک. وقتی ستاره‌ها به ساحل می‌آمدند، آن‌ها را می‌گرفتم و دست‌هایشان را از بدنشان جدا می‌کردم.

*خانواده نسبت به این شاهکارها چه واکنشی نشان می‌دادند؟

آنها معمولا نمی‌دیدند. چون من و خواهرم از صبح تا شب نزدیک دریا بودیم و کسی نمی‌دید که چه بلایی سر حیوانات می‌آوریم. شاید اگر می‌دیدند و برخورد می‌کردند، چون اساسا در خانه حیوان داشتیم. یک آکواریوم خیلی بزرگ داشتیم که ماهی‌های خلیج فارس در آن بود و یک گربه که همیشه ملزم بودیم به آن غذا بدهیم. گربه ای که همیشه درو بر آکواریوم می‌پلکید.

*و البته در نگاه مردم، آزار یک مارمولک به ناپسندی آزار یک گربه نیست.

تقریبا همین‌طور است.

*چرا به گربه ها علاقه دارید؟

از بچگی همین‌طور بودم. چه آن موقع که در بندر لنگه بودیم و چه زمانی که رفتیم همدان. آنجا در خانه‌مان، زیرزمین همیشه پاتوق گربه‌ها بود و ما وظیفه داشتیم برای آن‌ها شیر و غذا ببریم. به نظر من، هیچ چیزی در جهان به زیبایی یک بچه گربه نیست ... حتی از هر گل و ماهی عجیب و غریب، زیباتر است. من وقتی خیلی خسته‌ام و می‌آیم خانه یک بچه گربه را بغل می‌کنم، احساس می‌کنم مثل یک فیلتر عمل کرده، محبتش انگار به من برمی‌گردد.

*خب اگر یک بچه کوچک داشتید هم همین اتفاق می‌افتاد.

آره، ولی بچه بزرگ می‌شود. بچه مسئولیت دارد. یک آدمی می‌شود شبیه خود ما ولی گربه شبیه ما نمی‌شود.

*خب نشود، مگر این امتیاز است؟

آره، چون مثل ما ریاکار و دودوزه باز نمی‌شود و از این نظر دارای ارزش است. من گاهی که می‌بینیم به یکی می‌گویند از سگ کمتر یا مثل گربه بی چشم و روست، واقعا ناراحت می‌شوم. چرا که فکر می‌کنم واقعا حیوان مگر چه کار بدی کرده؟ اگر حیوان هم کاری می‌کند که از نظر ما شایسته نیست، این کار را از روی غریزه خدادای‌اش انجام می‌دهد، نه مثل ما انسان‌ها که از روی علم ظلم می‌کنیم، از روی علم آدم می‌کشیم و از روی علم به خودمان اجازه می‌دهیم هر بلایی سر همدیگر بیاوریم.

*آیا این رابطه با حیوانات، یک رابطه دو طرفه است؟ آیا تصور می‌کنید آنها هم صاحبانشان را دوست دارند؟

بله، ... دقیقا آنها هم صاحبانشان را دوست دارند، من یک گربه داشتم به اسم «اردشیر». اردشیر را یک نفر از توی خیابان پیدا کرده و به من داده بود. به او رسیدگی کردم تا اینکه گربه بزرگی شد و بسیار هم زیبا. با موی بلند و چشم‌های آبی. یک شب اردشیر را بغل گرفته بودم، دیدم زل ده توی چشم‌های من. به او گفتم «اردشیر خیلی دوستت دارم». بعد همان‌ طور خوابم برد و توی خواب دیدم که اردشیر دارد با من حرف می‌زند و به من می‌گوید: «من هم تو را دوست دارم» شاید شما به این ماجرا بخندید ... شما بگویید یک دختر 32 سال نباید اینطور حرف بزند و شاید این وجه کودکانه شخصیت من باشد. اما باور کنید من به این رابطه دوسویه اعتقاد دارم. من یک لاک‌پشت دارم. لاک پشت مال یکی از اقوام بود که خیلی بد از آن نگهداری می‌کرد. من به آن رسیدگی کردم و حالا خیلی سرحال است و همین سرحالی او حال مرا هم خوش می‌کند. یعنی می‌خواهم بگویم حتی با یک لاک‌پشت هم که نه زیباست و نه خیلی رفتار ملموسی دارد، می‌توان رابطه برقرار کرد.

*شگفت انگیزترین حیوانی که دیده‌اید چیست؟

همچنان به نظرم بچه گربه اما در عین حال خیلی دوست دارم از یک بچه شیر یا بچه پلنگ نگهداری کنم. باید خیلی هیجان انگیز باشد. البته خود شیر واقعا ترسناک است. ترسناک و باشکوه، کلا گربه سانان چیز دیگری هستند. گرچه نمی‌شود از زیبایی مار و عقاب حرفی نزد.

در ادامه برش هایی از صفحه اینستاگرام هانیه توسلی را مشاهده میکنید: