احتمالا شما هم از خیلیها شنیدهاید که حال بد را میشود با «خرید کردن» خوب کرد اما همزمان باید این را هم در نظر گرفت که تاثیر مثبت همیشه با تاثیر منفی همراه است یعنی همان طور که همه داروها یک تاثیر ثانویهای دارند که باید نگرانشان بود، خرید کردن هم میتواند به مرور زمان تبدیل به مشکل شود.
به گزارش ایسنا اعتیاد به خرید به اندازه اعتیاد به تلویزیون، اعتیاد به اینترنت و انواع و اقسام اعتیادهای دیگر میتواند خطرناک باشد. اگر وقتی عصبانی یا ناراحت هستید خودتان را با خرید کردن تسکین میدهید، پول زیادی که صرف خرید کردن میکنید روی جنبههای دیگر زندگیتان تاثیر گذاشته است، با کسانی که دوستشان دارید در مورد مقدار خریدهایتان یا نیازی که به خرید کردن دارید دعوا میکنید، موقع خرید بیش از اندازه عصبی یا مضطرب هستید، بعد از خرید کردن احساس میکنید کار بد یا خطرناکی انجام دادهاید، بعد از خرید کردن احساس گناه یا شرمندگی میکنید، معمولا چیزهایی میخرید که هیچ وقت از آنها استفاده نمیکنید یا اینکه مدام به پول فکر میکنید، ممکن است در معرض خطر اعتیاد به خرید کردن یا حتی مبتلا به آن باشید.
اگر تنها یکی دو تا از نشانههای بالا را دارید، لازم نیست نگران باشید. به کسی که ماهی یک بار مقداری بیش از اندازه برنامهریزیشدهاش وقت و پول صرف خرید کردن میکند، معتاد نمیگویند. اما اگر باز هم احساس بدی در مورد خرید کردن دارید، شاید تجربه یک خانم جوان که سال گذشته میلادی را در «رژیم خرید» تمام کرده است، به دردتان بخورد.
کایت فلاندر، یک سال تمام را «بدون خرید کردن» پشت سر گذاشته و البته هنوز زنده است! او در مورد تجربهاش کتاب نوشته و در مورد تصمیمش میگوید: «ارزش زندگیکردن از هر چیزی که بشود آن را از مغازه خرید، بیشتر است. برای همین تصمیم گرفتم یک سال بدون خرید کردن زندگی کنم چون در یک نقطه از زندگی به این نتیجه رسیدم که خرید کردن دیگر خوشحالم نمیکند!»
او در مورد تجربهاش گفته است: «یک روز متوجه شدم که 54 کتابِ نخوانده در خانه دارم. متوجه شدم با وجود همه چیزهایی که خریدهام و همه چیزهایی که در خانه دارم، شاد نیستم و نمیتوانم شاد باشم.»
کایت تصمیم گرفت تمام چیزهایی را که از آنها استفاده نمیکند دور بریزد؛ این شامل کتابهای نخوانده هم بود: «پیش از این رژیم عادت داشتم که مدام در سایتها بگردم و بخصوص کتاب بخرم؛ چیزهایی که هیچ وقت برای خواندنشان وقت نداشتم، اما وقتی به قفسه وسایلم نگاه میکردم به نظر میآمد چیزهایی که خریدهام ربطی به من ندارند. در واقع چیزهایی که خریده بودم بیشتر چیزی را بازنمایی میکردند که من دوست داشتم باشم، نه چیزی که واقعا بودم. مثلا مقدار زیادی رمانهای کلاسیک خریده بودم چون فکر میکردم کسی که رمان کلاسیک میخواند زندگی جالبی دارد. همین طور مقدار زیادی کتاب عکاسی خریده بودم چون همیشه دوست داشتم عکسهای بهتری بگیرم ولی هیچ وقت نمیتوانستم آن کتابها را بخوانم.»
او میگوید: «چیزهایی که خریده بودم را به دو دسته تقسیم کردم؛ آنهایی که برای چیزی که واقعا بودم خریده بودم و آنهایی که برای کسی خریده بودم که دوست داشتم باشم. بیشتر از 70 درصد چیزهایی که خریده بودم، مال کسی بود که دوست داشتم باشم، نه کسی که واقعا بودم. بنابراین تصمیم گرفتم به غیر از چیزهایی که به حمام و دستشویی مربوط میشود و چیزهایی که باید برای هدیه به دوستانم بخرم، یک سال تمام خرید نکنم و اصلا نمیدانستم که این کار میتواند اینقدر سخت باشد. حتی شش ماه بعد از شروع رژیمِ خریدم، باز هم دلم میخواست چیزهایی بخرم یا به خریدن فکر میکردم. این به من نشان داد که حرفهایی که در مورد تغییر عادت در 21 روز، یا 66 روز و مثل آن میگویند، صحت ندارد. نمیشود یک عادت چندین ساله را در مدت زمان کوتاه تغییر داد. علاوه بر این یاد گرفتم یکی از عادتهای بد ما این است که به خودمان میگوییم وقتی پول خریدن چیزی را داری میتوانی آن را بخری یا چون روز سختی داشتی میتوانی با خرید از خودت تشکر کنی یا فقط برای اینکه به خودت لطفی کنی میتوانی چیزی را بخری؛ چیزهایی که اصلا لازم نیستند.»
کایت در کتابش توصیه نمیکند که همه از همین امروز وارد رژیم خرید شوند و خریدن همه چیز را متوقف کنند تا بتوانند برای چیزهای دیگری مثل سفر پول پسانداز کنند، بلکه پیشنهاد میدهد در گام اول برای یک مدت زمان سی روزه، خرید نکنید و بعد ببینید آیا از تصمیم تازهتان راضی هستید یا نه، آیا چیز مهمی در زندگی تغییر کرده است یا چیز خاصی را از دست دادهاید یا هنوز میتوانید خوشحالی را در جایی به غیر از فروشگاه پیدا کنید؟