دوشنبه ۳۰ مهر ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۵ شهريور ۱۳۹۰ - ۱۱:۵۳

آقای ضرغامی نفوذی ها را شناسایی کنید!

«شبکه نفوذ و گمراهی» در صدا و سیما طی سالیان اخیر کوشیده است تا اهداف ضد دین و هدایت جامعه به لاابالی گری و هرزگی را به گونه ای پیش برد که در عین آهستگی نفوذ در دل مردم، پیوستگی مسیر گمراهی را نیز شامل شود.
کد خبر : ۳۱۷۰۱
به گزارش صراط نیوز به نقل از  ندای انقلاب-رضا علوی|ایجاد شک و شبهه نسبت به مسائل اعتقادی و پاشیدن بذر تردید در دل جوانان، خطی است که امروز از طریق «شبکه نفوذ و گمراهی» متشکل از افراد نفوذی و گمراه در سازمان صدا و سیما دنبال می شود و این عده هر سال و هر ماه و هر روز به مقتضای زمان، دسیسه های تازه ای را برنامه ریزی می کنند. «شبکه نفوذ و گمراهی» در صدا و سیما طی سالیان اخیر کوشیده است تا اهداف ضد دین و هدایت جامعه به لاابالی گری و هرزگی را به گونه ای پیش برد که در عین آهستگی نفوذ در دل مردم، پیوستگی مسیر گمراهی را نیز شامل شود.

مهمترین برنامه های شبکه نفوذ و گمراهی که اینک در برخی از شبکه های تلویزیونی و امواج رادیویی قابل پخش است، بدین ترتیب دنبال می شود:

ایجاد حس بی اعتمادی و سوءظن نسبت به دین و دینداران
ترویج لاقیدی و دین گریزی در میان جوانان
بدبین کردن جامعه نسبت به مفاهیم دینی و عقاید ظاهری و باطنی اشخاص حزب اللهی
تمسخر و تحقیر افراد پایبند به اصول نظام و مفاهیم اصیل اسلام و تشیع
به حاشیه و کنج عزلت کشاندن قشر حزب اللهی در جامعه
پیروی از زبان و بیان برنامه های ماهواره ای
بازتولید برنامه های ماهواره ای و رسانه های غربی از قالبی یکسان
از هم پاشیدن بنیان خانواده و ایجاد حس تردید در میان اعضای یک خانواده
ترویج فمینیسم با تخریب جایگاه مرد خصوصا تضعیف نقش شوهر و پدر در خانواده
ایجاد فضای طغیان فرزندان علیه والدین خصوصا علیه پدر
گسترش بدحجابی و تحسین آزادی های معرف دنیای غرب
تعریف فرهنگ و تمدن با معانی غربی و جا به جایی ارزش و ضدارزش
تشدید دوگانگی فرهنگی در جامعه و تلاش برای اغتشاش فرهنگی
رشد احساسات در برابر عقلانیت
گسترش و عادی سازی هنجارشکنی ها و ضدارزش های موجود در سطح جامعه
فاصله گیری از سلیقه انقلابی و فرهنگ انقلابی و مذهبی
به حاشیه راندن فریضه امر به معروف و نهی از منکر در جامعه
تثبیت حس خودباوری در وجود هنجارشکنان و تشویق آنان برای درگیری با ارزش گرایان
در تنگنا قرار دادن طیف ارزشی برای پیوستن به فرهنگ غربی و هنجارشکنان به عنوان تنها راه چاره
بازی در زمین جنگ نرم دشمنان برای تغییر فرهنگی ایران و براندازی تدریجی جمهوری اسلامی
این البته اهم برنامه هایی است که شبکه نفوذ و گمراهی طی سال های اخیر با ریشه دواندن در صدا و سیما دنبال کرده است و از این پس بیش از گذشته در دستور کار خواهد داشت. آنان با زمینه پردازی برای ساخت سریال هایی که حقیقتا بسیار ضعیف است، اما می کوشند تا مخاطبانی را چنان در دستان خود بگیرند و به آنان القائاتی خلاف جهت مسیر حقانیت داشته باشند. در همین سریال «سقوط یک فرشته» که در ماه مبارک رمضان از شبکه اول سیما پخش شد، اگر بنگریم مشاهده می کنیم یک جوانی که ظاهری کاملا مومنانه برای خود انتخاب کرده و از مشخصات اصلی او در طول داستان، ۱- خواندن نماز اول وقت ۲- گرفتن روزه مستحبی ۳- نذر کردن ۴- وارد کار خیر بودن و ۵- داشتن اعتقاد شدید و همه جانبه به خدا است، همان شیطانی است که از ابتدای داستان ما فقط صدای آن را می شنیدیم و دیدیم که او سارا را فریب داد، نیمارا فریب داد، حاج حبیب و خیلی های دیگر را هم فریب داد و در نهایت با آن ظاهر پاک و منزه قصد دارد فاطمه را هم فریب دهد. اما جالب اینجاست که پیش از آن، تصویر گویا و شاخصی از شیطان نبود و تنها زمانی که مخاطب بهت زده و انگشت به دهان ماند زمانی بود که متوجه شد آقای پارسا با آن ریش و محاسن و ظاهر معصومانه همان شیطانی است که همه را در آن سریال وارفته، فریفته بود. البته معمولا در چنین سریال های ضعیفی در آخر سعی می شود ماجرا به گونه ای توجیه شود و پایان آن را طوری نمایش دهند که از اثر زهر ریخته کمی بکاهند؛ چنانکه دیدیم تنها تصویر متفاوت از شیطان به غیر از یکی دو سکانس مبهم در طول داستان، فقط در تیتراژ پایانی آخرین قسمت طی چند دقیقه به نمایش درآمد که شیطان در ظاهر همان آقای پارسا منتها با صورتی تراشیده و پوششی قرمز رنگ مشابه یک جوان فریبکار، در پی فریب دختری از قماش خود بود. اما بدیهی است که آن تصاویر طولانی و معرفی چند قسمتی شیطان در ظاهر یک جوان حزب اللهی که شدیدا بر مخاطب تاثیر گذاشته است، به راحتی و با نشان دادن تنها چند تصویر متفاوت از شیطان در تیتراژ پایانی آخرین قسمت سریال، پاک شدنی نیست و فقط سوژه ای است برای هنجارشکنان تا بیش از پیش ارزش گرایان و طیف حزب اللهی در جامعه را مورد تمسخر و تحقیر قرار دهند. این البته یکی از موارد اخیری بود که به عنوان مثال ذکر شد. از اینگونه سریال ها و فیلم ها کم نیست و در هر زمانی چند مورد از آنها دست یافتنی است که جملگی محصول شبکه نفوذ و گمراهی در سازمان صدا و سیما است. هرچند ظاهر و صورت به تنهایی نمی تواند معرف باطن و سیرت افراد باشد و هیچ گاه نمی توان ادعا کرد که یک شخص با محاسنی مرتب، مومن و معتقد کامل به خدا است و شخصی دیگر با صورتی تراشیده، کافر اما عجیب است که در تمامی این سریال ها در مرکز ثقل همه خرابکاری ها یک نفر با ظاهری به مانند مسجدی ها و بسیجی ها قرار می گیرد و فقط در چند سکانس حاشیه ای افرادی با ظاهرهای متفاوت به دایره فریب و خطاکاری ورود پیدا می کنند. چنین رویه ای سوالی را برای عده ای از مخاطبان ایجاد می کند که اگرچه ممکن است برخی از افراد با ظاهرسازی برای خود، در پی فریب ساده دلان برآیند، اما آیا سهم فریب در جامعه ما از سوی این افراد بیشتر است و یا از سوی افرادی دیگر و با سبک ظاهری متفاوت؟ حتی به فرض اگر برای چهره های رنگارنگ در مسیرهای متفاوت فریب در جامعه سهمی مساوی را قائل باشیم، باز هم سوالی پیش می آید که پس چرا و چگونه می شود که در بسیاری از سریال های تلویزیونی بیشترین سهم از وسوسه های شیطان، از زبان و رفتار و افکار یک شخص با ظاهر مذهبی ابراز می شود؟ چرا به همان اندازه که شیطان را در ظاهر یک شخص اهل نماز و روزه نشان می دهند، در ظاهر یک شخص بی نماز و بی اعتقاد به مسائل دینی نمایش نمی دهند؟ آیا القای چنین نگاهی به مخاطب توسط تلویزیون، از افرادی غیر از نفوذی ها و گمراهان مشغول به کار در سازمان صدا و سیما برمی آید که به نوعی با این ظاهرنگری ها و شیوه مغرضانه عمل، قصد انتقام گیری از اسلام و انقلاب و کینه ورزی و تنش زایی علیه طیف حزب اللهی را دارند؟ آیا شبکه نفوذ و گمراهی هدفی غیر از نفوذ بی بند و باری در قلب جوانان و گمراهی عمومی در جامعه را دارد؟

بی شک این هدفی است که آنان دنبال می کنند و در صدد قطع ریشه اعتقادات مذهبی در جامعه هستند. از این رو برخورد با شبکه نفوذ و گمراهی در سازمان صدا و سیما امروز به همان اندازه ای ضرورت دارد که برخورد با جریان انحرافی در دولت ضرورت پیدا کرده است؛ زیرا هر دو در یک مسیر می دوند و در بسیاری از نقاط با همراهی و همدستی، در پی تحقق اهدافی خیانت بار در جامعه می گردند.

حال اگرچه آقای ضرغامی خارج از آن شبکه قصد ریاست بر سازمان صدا و سیما را دارد، اما ایشان اگر بخواهند مدیریتی قوی و اسلامی داشته باشند، باید با شناخت افراد نفوذی و گمراه در حیطه مسئولیت خود، مدیران و کارمندانی لایق و انقلابی را جایگزین آنان کند. شناخت آن افراد منحرف نیز کار چندان مشکلی نیست؛ آنچنانکه شناخت ماهیت سریال های متعددی که از تلویزیون پخش می شود و قصد انحراف افکار عمومی را دارد، کار چندان مشکلی نیست. در غیر این صورت طبق تعریف تلویزیون که در فیلم ها و مجموعه هایی قصد تخریب چهره افراد مذهبی را دارد و اشخاص دارای محاسن را در مظان اتهاماتی از قبیل باطن شیطانی یا سردستگی باند خلافکاران قرار می دهد، رئیس سازمان صدا و سیما نیز با آن محاسن و چهره مذهبی می تواند در زمره چنین تعریفاتی قرار گیرد و بنابراین دو راه بیشتر ندارد: ۱- ظاهر اسلامی خود را تغییر دهد تا از دایره اتهامات تعریفی تلویزیون نجات یابد ۲- با شناسایی افراد نفوذی و گمراه در سازمان صدا و سیما مانع از ادامه اتهام سازی آنان علیه طیف مذهبی جامعه شود.