دوشنبه ۳۰ مهر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۱ دی ۱۳۹۴ - ۱۶:۰۶

دیپلماسی جاهلیت، آپدیت ۲۰۱۶

عمر نظام عربستان سعودی در حالی به انتهای دهه ۸۰ خود می رسد که ناکارایی آن هر روز بیشتر خود را نشان می دهد.
کد خبر : ۲۸۰۱۸۳
صراط:  عمر نظام عربستان سعودی در حالی به انتهای دهه ۸۰ خود می رسد که ناکارایی آن هر روز بیشتر خود را نشان می دهد.

زمانیکه یک نظام یا سیستم کارآیی خود را از دست داد، دیگر پوست اندازی های پی در پی آن راه چاره نخواهد بود و به ناگهان و طی یک فرایند تجربه شده در طول تاریخ، فرو می ریزد. به نظر می رسد نظام پادشاهی عربستان سعودی به چنین مرحله ای وارد شده و علی رغم میل به اصلاحات در میان برخی از شاهزاده های سعودی، عدم انطباق نظام سعودی با پدیده های جدید در طول نزدیک به یک قرن، ساختار فرسوده را به عدم پاسخگویی، عدم بردباری و ناتوانی رسانده است.

در طول دوران نظام سعودی، آنها یکی از بدترین مدل های حکومت داری را به جهان عرضه کرده اند و علی رغم آنکه فرهنگ عشیره ای و قبیله ای همچنان در عربستان سیطره دارد، اما آنچه وجود دارد از همان فرهنگ نیز بدوی تر است. یکی از عناصر عمده در دوران جاهلیت و پیش از اسلام در سرزمین حجاز، ارج نهادن به سنت های مذمومی چون غارت گری، راهزنی و برتری شمشیر و خون در مقابل ارزش های انسانی بود که با خوی مردم شبه جزیره عربستان بیشتر سازگاری نشان می داد.

پس از طی چندین قرن و ظهور اسلام در عربستان به نظر می رسد که ارزش های اسلامی و انسانی بار دیگر توسط سعودی ها به کناری نهاده شده و بازگشت به دوران جاهلیت با همان سنت ها برتری پیدا کرده است. نظام آل سعود در حال حاضر نماینده تمامی سنت های غلط دوران جاهلیت بعلاوه اشکال ظاهری مدرنیته است. سعودی ها به کار بردن ابزار دوران مدرنیته را تنها در راستای سنت های خود برمی تابند و فراتر از آن را مخل نظام می دانند.

چنین نگرشی در عرصه سیاست خارجی و دیپلماسی مسئولان سعودی نیز وجود دارد و پس از مرگ ملک عبدالله در دوران زمامداری سلمان، سنت های جاهلیت خود را به صورت عیان تری نشان داده اند. سران سعودی پیش تر سعی داشتند با استفاده از دیپلماسی پنهان با هزینه کمتری اهداف خود را پیش ببرند اما در حال حاضر دیپلماسی تهاجمی جایگزین آن شده است. نقش ها در سیاست بین الملل بر اساس قدرت تعریف می شود. این قدرت ممکن است نظامی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی یا گفتمانی باشد. عربستان سعودی منطقه غرب آسیا تنها فاقد قدرت اقتصادی ماحصل از فروش نفت است و سعی داشته با همین قدرت تفسیر خود از اسلام را نیز به عنوان گفتمان اسلام بر کشورهای مسلمان غالب کند.

 

تغییر معادلات قدرت از دهه 1980 در غرب آسیا، رقیب جدی تری را ورای مباحث مرزی، اقتصادی و نظامی پیش روی حاکمان سعودی قرار داد. جمهوری اسلامی ایران، گفتمان انقلاب اسلامی را برای نه تنها مسلمانان بلکه کلیه مستضعفان جهان رو کرد. گفتمانی که علاوه بر مبارزه با استبداد داخلی، نبرد با استکبار جهانی را نیز پیشنهاد می کرد. سعودی ها از این گفتمان ناخشنود بودند و از همان ابتدا پس از مدت کوتاهی سیاست صبر و انتظار، حمله به آن را به روش های گوناگون در پیش گرفتند. اولین فرصت را عراق در اختیار عربستان قرار داد و صدام با حمله نظامی به ایران، از حمایت های مالی و نظامی هنگفت سعودی ها و هم پیمانان آن برخوردار شد. پس از آن حج سال 1366 و کشتار بیش از 400 حاجی که عمدتا ایرانی بودند اوج تقابل سعودی ها را با گفتمان انقلاب به نمایش گذاشت.

چنین سیر تقابل بیمارگونه ای تا به امروز نیز ادامه پیدا کرده و در روابط فی مابین ایران و عربستان تاثیر گذاشته است. ولی تفاوت اساسی در این ایام سرعت تحولات و افزایش تقابل های مستقیم است. پیش از این عربستان سعی می کرد به صورت غیر مستقیم منافع ایران را مورد هدف قرار دهد اما سیاست تهاجمی عربستان، حرکت مستقیم علیه منافع ایران را اجتناب ناپذیر کرده است. عربستان در تمامی اقدامات ضد امنیتی و ضد منافع ایران در منطقه و حتی جهان مشارکت دارد و یا آن را مورد تایید قرار می دهد.

مذاکرات هسته ای ایران 6 قدرت جهانی، یکی از عرصه هایی بود که عربستان سنگ های بسیاری در مسیر آن انداخت و حتی با اسرائیل، دشمن شماره یک اعراب فلسطینی، همکاری داشت. نزدیکی ایران و قدرت های جهانی، مطلوب عربستان نیست و محیط پیرامون ایران با چنین شرایطی سازگاری ندارند. این کشورها و رژیم ها با ایران منزوی بیشتر تمایل دارند تا اینکه ایران به صورت فعال در عرصه بین المللی حضور داشته باشد. با افزایش تعاملات ایران، فرصت های بیشتری برای قدرت آفرینی در اختیار تهران قرار می گیرد و کشورهایی چون عربستان سعودی و شیخ نشین های خلیج فارس، ایفای چنین نقشی را به عنوان محدود شدن مانور خود در منطقه و جهان می دانند. به طور کلی ایران پس از رفع تحریم ها خواهد توانست با موانع کمتری اهداف سیاست خارجی خود را پیگیری کند. ولی کشورهای حاشیه های توانسته بودند در زمان وجود موانع بر سر راه ایران، نقش های جدیدی را برای خود تعریف کنند که با رفع محدودیت های ایران، این نقش ها با چالش روبه رو خواهند شد.

به طور کلی می توان گفت زمانیکه ایران با مشکلات خود در زمینه های تحریم و دور زدن آن روبه رو بود، این فرصت در اختیار کشورهایی چون عربستان قرار گرفت تا خود را راحت تر در منطقه بروز دهند و از سازو کارهایی برای افزایش نفوذ و تاثیرگذاری بهره ببرند. هرچند در سال های تحریم  و فشار نیز ایران به پیشرفت و نفوذ خود در منطقه و جهان ادامه می داد ولی بعد از رفع محدودیت های بین المللی، این حرکت شتاب بیشتری خواهد گرفت و همین شتاب است که مورد نگرانی کشورهای رقیب در منطقه قرار گرفته است.

در این میان عربستان سعودی بر اساس سنت های دوران جاهلیت، از انجام هیچ اقدام ناجوانمردانه ای علیه ایران خودداری نمی کند و تنها راه افزایش نقش و نفوذ خود در منطقه را کاهش نقش و نفوذ ایران در منطقه می داند. در موضوع اعدام شیخ نمر و حوادث متعاقب آن، یعنی خسارت دیدن سفارت و کنسولگری عربستان در تهران و مشهد، رشوه های سیاسی به صورت آشکاری نقش خود را به نمایش گذاشت.

رژیم آل سعود با پررنگ کردن حمله به سفارت خانه خود سعی کرد نوعی ائتلاف بین المللی علیه ایران ایجاد کند و کشورهای اقماری و وابسته به خود را به شورش علیه تهران وادارد. عربستان آب را گل آلود کرد و به دنبال گرفتن ماهی از این آب است. بازی ناجوانمردانه علیه ایران که بیشتر توسط اعراب خلیج فارس در بازی های فوتبال رواج داشت با تمارض سعودی ها در دنیای سیاست نیز خود را بروز داد. حمله به سفارت و کنسولگری توسط دولت و مسئولان ایران به شدت محکوم شد و مسببان آن نیز تحت تعقیب قرار گرفتند. ایران به هیچ وجه تمایلی به برهم زدن روابط نداشت ولی سعودی ها با وجود محکومیت ایران، راه دیگری در پیش گرفتند که تا به حال سابقه نداشت.

عربستان سعی می کند تا با این روش نقش خود را در غرب آسیا با توجه به شرایط جدید تعریف کند. یارکشی سعودی ها نیز در همین راستا بود. چنین رفتاری یادآور دادگاه میکونوس و بحران روابط ایران و کشورهای اروپایی است که سفرای اتحادیه اروپا در یک اقدام مشترک از ایران خارج شدند اما تکرار این رفتار توسط عربستان و متحدان نیم بند آن، تنها در حد کاریکاتور آن اقدامات ضد ایرانی است. نه عربستان و نه متحدان آن مانند بحرین و جیبوتی از جایگاهی در نظام بین الملل برخوردارند که توانایی تاثیرگذاری داشته باشند و نه ایران تن به زیاده خواهی های عربستان و رقبای منطقه خود خواهد داد. هرچند در ماجرای سفرای اروپایی نیز، غرب مجبور شد سفرای خود را به تهران بازگرداند و واکنش آنها بیشتر سمبلیک بود.

چالش دست ساخته عربستان برای ایران، ماحصل یک برداشت و محاسبه غلط از سیاست خارجی ایران در دوران دولت حسن روحانی است. آنها بر این تصورند که ایران در موضوعات چالشی موضع تدافعی دارد و می توان در این موضع تهران را در گوشه رینگ تحت فشار قرار داد و با افزایش هزینه های ایران در منطقه، نفوذ و تاثیرگذاری آن را کاهش داد. عدم برخورد مناسب و مقتدرانه در تقابلات یکسال اخیر ایران و عربستان، چنین برداشتی را از سوی مقامات سعودی تشدید نیز کرده و آنها فرصت را برای جنگ دیپلماتیک مناسب دیده اند.

چنین برخوردی از سوی عربستان را می توان غارت گری در سیاست خارجی نامید که با بلو و آشوب قصد ایجاد بحران های جدید را دارند. می توان گفت نقش آفرینی سعودی ها در آفرینش بحران و ایفای نقش در آن خلاصه شده است. بیداری اسلامی یک فرصت بی نظیر برای منطقه جهت اصلاحات اساسی بود که با بحران آفرینی ها عربستان یا همراستا شدن با بحران آفرینان بین المللی، این فرصت به بحران های منطقه ای در سوریه، عراق، لیبی، مصر، تونس، لبنان و حتی کل منطقه و پیرامون آن تبدیل شد. سعودی ها بر این گمان بودند که حرکت اصلاحی در خاورمیانه بر خلاف سنت هایش است و از یکسو ساختار نظام سعودی را تهدید می کند و از سوی دیگر، باعث افزایش تاثیرگذاری ایران خواهد شد. چنین برداشتی آتش تروریسم را در منطقه شعله ور کرد که از قضا تفکر سلفی و تکفیری مفتی های عربستانی، ایدئولوژی غالب در موج جدید تروریسم منطقه است. نقش عربستان در برهه جدید تقویت گروه های مخالف تروریست در کشورهایی بود که ایران در آنجا دارای نفوذ و تاثیرگذاری است.

هرچند نقش مخرب عربستان در منطقه علیه ایران، برای مدت زیادی پایدار نخواهد بود و ائتلاف های صوری حول محور ریاض، بسیار شکننده تر از آن است که سعودی ها تصور می کنند. همانگونه که یک ماه قبل نیز عربستان ابتکار ائتلاف کشورهای اسلامی برای مبارزه با تروریسم را تبلیغ کرد در حالیکه تعدادی از کشورهای موجود در این ائتلاف از عضویت خود خبر هم نداشتند!

می توان نتیجه گرفت که مقامات سعودی از هویتی برای شکل بخشیدن به سیاست خارجی و دیپلماسی برخوردار نیستند و در سایه نقش آفرینی های ایران در منطقه و نشست های بین المللی که در کانون توجه جهانی قرار گرفته است، به سرعت به دنبال ایجاد نقش هرچند مخرب هستند. آنها با برروی کار آوردن عادل الجبیر، یک سنت جدید در وزارت خارجه خود به وجود آوردند و شخصی خارج از چارچوب شاهزادهگی را به وزارت رساندند تا ظاهر ماجرا نیز تغییر کند.

سعودی ها به شدت در پی آن هستند تا در دیپلماسی مورد توجه قرار گیرند و در مجامع بین المللی دارای وزنه شوند. هرچند در ایران از سیاست خارجی دولت به عنوان دیپلماسی لبخند یاد می شود، اما باید در نظر گرفت که سیاست خارجی دولت ها در ایران از یک خط سیر مشترکی تبعیت می کنند و تنها در قالب تاکتیک هاست که می توانند متفاوت باشند. عربستان در سالیان اخیر و بخصوص یکسال اخیر، به نوعی خواسته تا بدل سیاست خارجی ایران را به نمایش بگذارد و ائتلاف های ضد ایرانی را به وجود آورده یا در ائتلاف های ضد ایرانی مشارکت کرده است.

آنچه در این ایام شاهد هستیم، اوج رقابت های دیپلماتیک در قالب جنگ دیپلماتیک عربستان علیه ایران است. شاهزاده های جدید عربستان و به خصوص محمد سلمان، وزیردفاع و جانشین ولیعهد، که تمایل شدیدی به نوع سیاست خارجی آمریکا دارند، سعی دارند تا در مدل کوچکتر آن را علیه ایرن به وجود آورند! قطع روابط با ایران، تحریم ایران در میان کشورهای ائتلاف، تهدید ایران و کمک به گروه های مخالف ایران در داخل و کشورهای پیرامون از جمله این الگوبرداری هاست. حمله مستقیم به یمن نیز در همین راستا قرار دارد. چنین نقش مخربی در منطقه و الگوبرداری های ناقص از سیاست خارجی آمریکا که در توان و قدرت عربستان نیست، به اذعان کارشناسان منطقه، توان اقتصادی عربستان را که نقطه اتکای این رژیم است به شدت تحلیل خواهد برد و در گلاویز شدن با ایران نیز هیچ ثمری جزء در لبه پرتگاه سقوط قرار گرفتن، نصیب سعودی ها نخواهد شد.

منبع:فرهنگ نیوز