حاتمیکیا در ابتدای صحبتهایش اشارهای به حضور پرتعداد این روزهایش در رسانهها داشت و گفت اصراری به طرح خودش در رسانهها ندارد، اما این روزها به اجبار یا شوق به وسیله «چ» این اتفاقها افتاده است و این طور ادامه داد: حتما در هیأتهای عزاداری دیدهاید که در دهه محرم به واسطه شور و حالی که بوجود میآید، برخی در هیئت از حال میروند اما زمین نمیخوردند و مثل مسیح روی دست بلند میشوند و به سمتی دیگر میروند. من بعضی وقتها اینها را تعقیب کردم و دیدم که وقتی روی دایره دستها با «حسین حسین» گفتن عبور میکنند در گوشهای دیگر روی زمین انداخته میشوند و با همان ضربه نیز ممکن است به هوش بیایند.من در فیلم دلمشغولیهایی داشتم که بدان معتقد بودم و از آنها حرف زدم. دوست دارم این منش مرا آنهایی که گرایشهای سیاسی مختلفی دارند ار چپ و راست بپذیرنند،اما وقتی حرفهای من در رسانه ها به صورت گزینشی پخش میشود دچار غصه میشوم.
حاتمیکیا ادامه داد: این واقعیتی است که من جز آرمانگرایاهای مذهبی هستم و با جماعتی که به نوعی لائیک باشند هیچ ارتباطی ندارم.با چپ و راست ارتباط دارم و ولی هیچگاه رنگ سیاست به خودم نمیگیرم.
حاتمیکیا گریزی هم به یکی از فیلمهای جنجالی جشنواره زد و گفت: "عصبانی نیستم" رضا درمیشیان ربه نظرم فیلم قشنگی بود و غصه ای داشت از جامعه و جوانان. حرفی که در فیلم زده میشود حرف درستی است، اما با درمیشیان تماس گرفتم و به او گفتم که ای کاش فیلمت را به سیاست وصل نمیکردی. حرف فیلم خیلی بزرگتر از اینها بود که سیاست زده شود.من معتقدم که جریانهای سیاسی کار خودشان را میکنند و ما هم کار خودمان را انجام دهیم. دو روز دیگر اینها میروند و کسان دیگری میآیند و این رفتوآمدها همیشه در جریان است اگر در حوزه سیاست هم کاری انجام میدهیم باید فاصله خودمان را حفظ کنیم. اگر رنگ و لعابهای سیاسی فیلم "عصبانی نیستم" نبود و آن را در خیلی از جاها به بیانیه شبیه نمیکرد فیلم ماناتر و ماندگارتری میشد.
حاتمیکیا البته معتقد بود: البته همه فیلمهای ما همین است، در مورد "چ" هم همین اتفاق محتمل بود اینکه عدهای از یاران و اطرافیان او بیایند و بگویند این چه چیزی است که تو ساختهای. اما روح چمران آنقدر بزرگ است که باید فارغ از آن مسائل سیاسی به آن پرداخته میشد که همین هم شد. چمران با نگاه وسیعی که داشت طیفهای مختلفی را در اطراف خود گرد آورده بود از دکترها تا داش مشتی های جنوب شهری هردو جذبش شده بودند و او آنها را در کنار خود داشت.این نگاه باز شهید چمران را در جنگ، مستقل کرده بود و شهادت او نیز نهایتا در جنگ رخ داد. ای کاش این قبیل نمونه ها که کم هم در جامعه هستند، در چرخ دنده های سیاست گم نشوند. زیرا جامعه به اینها نیاز دارد و ما هم احتیاج داریم از اینها حرف بزنیم.
وی عنوان کرد: من از فیلم رستاخیز احمدرضا درویش صحبت میکنم اما میبینم که اصلا منعکس نمیشود و یا کم رسانه ای میشود. اما چیز دیگری را که بیان میکنم چنان برجسته میشود که شب حتی تلویزیون چند بار آن را پخش میکندو این از حُب علی است یا بغض معاویه؟. این وضعیت مرا اذیت میکند.
حاتمیکیا ادامه داد: بچه هایی که در حوزه هستند نباید گرایشهای سیاسی خود را صریح کنند. زیرا در دوره ای این اتفاق رخ داد و مسائل آنرا هم دیدم که دعوایهایی ایجاد شدو به دنبالش فشارهایی نیز به سینما وارد کرد.
حاتمیکیا اما به حاشیه و نقد مکرری که این روزها برخی از رسانهها به او وارد میکردند هم وارد شد: گاهی میشنوم که چرا 8سال سکوت کردم چون داشتم فیلم خودم را میساختم. اصلا کار ما فیلم ساختن است و ما را گزینشی نکنید.وقتی آقای موسوی به انتخابات آمد بنده به او رأی دادم، ولی هیچ کجا موسوی را تبلیغ نکردم و البته با او هیچ رابطهای نداشتم و علاقهای هم نداشتم که بخواهم فیلمی در این رابطه بسازم. در انتخابات جدید هم، من به آقای روحانی رأی دادم و معلوم بود که انتخابم این جنسی است. اما اینها به این معنی نیست که نگویم که آقای روحانی اتفاقی در حوزه فرهنگ در حال رخ دادن است که آدم را میترساند.ما پای کار می آئیم و بعد میبینم که ما را کتمان میکنید. پس ما چون اهل سیاست نیستیم حیرت میکنیم. از ما نخواهید که سیاست داشته باشیم و پنهان کاری کنیم. این مال ما نیست بلکه متعلق به سیاستمداران است.
حاتمیکیا گفت: زمانی که تعدادی از بچه های مستندساز دستگیر شده بودند صحبتی کردم و گفتم که آنان را اذیت نکنید. آنها جوان هستند و به هرحال "ممکن است اشتباه کرده باشند". ولی فقط همین "اشتباه کردند" در رسانه ها بلد شد. امثال بنده را فارغ از بحثهای سیاسی بپذیرید.
او تأسف خود را بابت صحبتهای پرتعداد این روزهایش هم البته ابراز کرد و گفت: وقتی اینطور میشود به برهنگی میافتم چون ما خطابه بلد نیستیم ولی میتوانیم احساسات خود را بروز دهیم. عجیب است که فیلم «چ» که فیلمنامه آن به پیش از دوران آقای روحانی برمیگردد به شدت با احوالات و اوضاع این روزها یکی شده است. به همین دلیل از این منظر میگویم که وای به حال دوستان جشنوارهی فجر که کیفیت فنی فیلمها را میبینند نه مضمون آنها.
ابراهیم حاتمیکیا پیش از بیان این مطالب در ابتدای سخنان خود با اشاره به جمع پرشوری که در دانشگاه شهید بهشتی میدید، گفت: اگر بخواهم این شوری که اینجا وجود دارد با درکی که خودم از آن دارم مقایسه کنم از سال 60 باید بگویم که میخواستم وارد سپاه شوم و باید گزینش میشدم. برای این کار به همراه حدود سه هزار نفر دیگر به این دانشگاه آمدم. در همان شبی که به اینجا آمدیم صدای یک انفجاری را شنیدم و بعد متوجه شدیم حزب جمهوری را بمبگذاری کردهاند. در آن زمان همه میخواستند به آنجا بروند اما اجازه داده نمیشد تا اینکه بعد از نماز صبح زنجیرها کنده شد و آن جمعیت سه چهار هزار نفری پیاده و دواندوان به سمت خیابان ولیعصر روانه شدیم، آن هم در حالی که همه را خشم فرا گرفته بود.
این کارگردان گفت: من اصولا از خانوادهای آرام هستم و اهل دعوا نیستم اما در جریان آن اتفاق وقتی از یکی از دوستان قدیمی که به مجاهدین پیوسته بود پیام تبریک شنیدم آنچنان عصبانی شدم که یک اسلحه پیدا کردم و به سمت خانه او حرکت کردم. البته او به همراه خانوادهاش همه رفته بودند اما این خاطره را گفتم که بگویم انرژی که ما داشتیم در جنگ تخلیه شد و این چیزی است که درکش برای شما سخت است. چون این انرژییی بود که از آن حسن باقری و ابراهیم همت بیرون زد و در آن شرایط دیدن کهنه چریکی مثل چمران به آن آرامش و طمأنینه عجیب بود.
حاتمی کیا ادامه داد: یک چیزهایی است که آقای ظریف در جلسات خود در ژنو
بلد است، ممکن است حرفهای درشتی هم بینشان رد و بدل شود ولی با لبخند بیرون
می آیند. ما از این لبخندها اصلا بلد نیستیم.