محمدرضا کوچولو، کودک 4 ماههای بود که به صورت مادرزادی با بیماری نقص ایمنی پا به این دنیا گذاشت، برای ادامه زندگی نیازمند پیوند مغز و استخوان بود که به دلیل هزینههای بالای عمل پیوند نیاز به کمکهای مردم عزیز داشت که انصافا همه برای بخشیدن تولدی دوباره به او کمک کردند و به صورت مداوم جویای احوال او بودند، اما گویا سرنوشت نمیخواست محمدرضا زنده بماند زیرا این کودک چند روز قبل از عمل پس از دو هفته بستری شدن در بیمارستان مفید کودکان در حالیکه آزمایشات مختلفی در خارج کشور از فرد دهنده پیوند در حال انجام بود تا عمل و انتقال بافت مغز استخوان صورت گیرد، قبل از رسیدن بافت برای همیشه چشم از این دنیا بست.
شاید محمدرضا آمده بود تا ما بدانیم چقدر به فکر همنوعانمان هستیم چقدر در رنج یکدیگر سهیم هستیم، چقدر انسانیت در وجودمان موج میزند، چقدر برای رسیدن به روح انسانی در این کره خاکی تلاش خواهیم کرد، دست مریزاد به همه آنان که دستان کودک و خدایی محمدرضا را فشردند تا در عمر کوتاه زمینی خود مهر و محبت الهی را در وجود بندگان خوب خدا تجربه کند و روزی که رفت قطعا لبخند بر لب داشت چون میدانست همه آنانی که به او کمک کردند، هستند تا دستان کودکانی چون او را باز هم بفشارند و برای همیشه قلب پاک و بیریای امثال او را در پناه مهربانی خود داشته باشند.
بخشی از کمکهایی که مردم به این فرشته کوچک داشتند در حین انجام مراحل درمانی وی به سه کودک دیگر به نام های ابوالفضل، ستاره و امیرمحمد زندگی دوباره بخشید.
آری شاید امروز محمدرضا در بین ما نباشد ولی هستند محمدرضاهایی که نیازمند دستان مهربان همه هموطنان هستند تا لبخند بزنند و بگویند بنی آدم اعضا یکدیگرند....