شعر طنز / جشنواره سی و یکم!

آن فیلم که از هنر بری بود

دانشکده ی عشوه گری بود

از بدو شروع تا به پایان
تدریس فنون دلبری بود

هر چند ز دیو و دد تهی بود
آرامگه حور و پری بود

تفسیر نوشته های غربی
با لحن و لسان مادری بود

چادر شده بود دست و پا گیر
تعریف حجاب ، روسری بود

تنها تب اعتراض کردن
بر شیوه و طرز داوری بود

درگیر نزاع حزب بازی
لبریز جناح پروری بود

بازار فروش داغ بود و ..
شیطان بزرگ مشتری بود

دیروز هر آنچه بود ابتر
امروز ملاک برتری بود

اینها همه از تجلیات ِ
استاد ادب؛ شمقدری بود



شعر از ؛ سید مصطفی فهری / صراط