یک داستان واقعی/ دلیل اصلی آلودگی هوای تهران مشخص شد

تو افکارم بودم که یهو راننده دستی به روی پام زد و گفت: «اون کوه های روبرو رو می بینی؟»

من که ناگهان از دنیای افکارم دور شده بودم با تعجب خطاب به راننده گفتم: «خب؟»

راننده: می دونی کار کیه؟

من: جان؟ یعنی چی کار کیه؟

راننده: خب معلومه دیگه. کار این آخونداس! این کوه هارو اطراف تهران درست کردن که آلودگی هوا توی تهران جمع بشه و هممون رو خفه کنن!

من که از یه طرف خندم گرفته بود و از طرف دیگه نمی دونستم اقای راننده داره شوخی می کنه یا جدی باهام حرف می زنه، چند ثانیه ای نگاش کردم و در برزخی بین افکار بودم که صدایی از عقب منو به خودم آورد: «آره بابا اینا هر کاری از دستشون بر میاد تا ماهارو بکشن!!!»

نکته جالبتر دلیل قانع کننده پسر جوونی بود که از عقب در تایید حرف آقای راننده لب به سخن گشوده بود: «تا حالا از خودتون پرسیدین چرا هوای قم آلوده نیست؟ خب معلومه دیگه چون شهر آخونداس!!»

یا حضرت عباس!

حالا دیگه قضیه جالبتر شده بود. حداقلش این بود که از برزخ نجات پیدا کرده بودم و انگار اینا جدی جدی داشتن حرف می زدن و اصلا انگار هیچ شوخی در کار نبود!

سعی کردم خیلی بحث نکنم و تا پایان مسیر سکوت اختیار کنم.

وقتی به مقصد رسیدم و از تاکسی پیاده شدم، متوجه شدم همون پسر جوون هم با من هم مسیر بوده و با من از ماشین پیاده شده.

صداش کردم و گفتم: «از کیفی که دستته و از ظاهر مشخصه که دانشجویی درسته؟»

- بله. دانشجوی متالوژی هستم چطور؟

- یعنی واقعا به حرفهایی که تو تاکسی می زدی اعتقاد داشتی؟

- همین دیگه! کورتون کردن و هیچی رو نمی بینین!

- حاضری بودجه یکسال مملکت رو در اختیارت قرار بدم ببینم چجوری می خوای این روبرو یه کوه بسازی؟!!!

برو بابایی نثارم کرد و رفت…

…و من تازه فهمیدم آلودگی هوای تهران از کجا سرچشمه می گیره!

بیشتر از اونکه بخوام ناراحت باشم دلم سوخت برای مردمانی که گوششان پر شده از اراجیف ماهواره ها، این روزها انگار مردم «صمٌ بکمٌ عمیٌ فهم لایعقلون» شده اند…

الهی اهدنا صراط المستقیم