دوشنبه ۳۰ مهر ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۴ مرداد ۱۳۸۹ - ۱۱:۴۰
سعید کریمی

منظور احمدی نژاد از سناریوی جدید آمریکا چیست؟

کد خبر : ۸۲۴۰
به گزارش مشرق ، رئیس جمهور کشورمان به تازگی از سناریویی به نویسندگی و کارگردانی آمریکا علیه ایران خبر داد. وی گفت:بنده در آینده‌ای نزدیک جزئیات این نمایشنامه را که نویسنده و کارگردان آن آمریکاست و برخی‌ها از روی بی‌اطلاعی و تحلیل غلط با آن همراهی می‌کنند، ارائه خواهم کرد.

اما این نمایشنامه چیست؟
چهار سال پیش درست چند ماه قبل از درگیری اسرائیل با حزب الله در سال 2006 ، در مجموعه تئاتر شکسپیر شهر واشنگتن با یک تراژدی به صحنه رفت: " پارسیان، تراژدی سقوط یک امپراتوری".
این نمایشنامه یک اثر تراژدیک از آشلیوس، پدر تراژدی یونان می باشد که بعد از جنگهای ایران و یونان نوشته شد. آتن یکی از آخرین سنگرهای فتح نشده توسط بزرگترین امپراتوری آن دوره، پارس، بود. در چهارصد و نود پیش از میلاد داریوش، پادشاه هخامنشی، کوشید از طریق دریا آتن را فتح کند. آشیلوس و برادرش، از جمله سربازان یونانی، بودند که در میدان جنگی موسوم به ماراتون به جنگ سپاه داریوش رفتند. جنگی که هم به شکست پارسیان و هم کشته شدن برادر آشیلوس منجر شد. ده سال بعد، خشایار، فرزند داریوش پس از مرگ پدر بر تخت پادشاهی تکیه می زند. او فرزند همسر دوم داریوش، آتوسا، بود و گرچه بردارانی بزرگتر از خود داشت با حمایت مادر بانفوذش صاحب تاج و تخت شد. خشایارشاه برای پایان دادن به ماموریت ناتمام پدرش، فتح غرب، بزرگترین سپاهی را که تاریخ به چشم دیده بود روانه آتن کرد.
آتنی ها که در نبرد زمینی حریف سپاه پارس نبودند با نقشه ای از پیش تعیین شده شهر را تخلیه کردند و در جزیره سالامی در نزدیکی آتن پناه گرفتند. آشیلوس یکی از سربازان آتنی بود که بار دیگر در کنار مردمش به جنگ پارسیان رفت.
بر طبق روایت تاریخ آتنی ها که ائتلاف شان با دیگر شورشیان در حال از هم گسیختگی بود با اعزام جاسوسانی سپاه خسته خشایارشاه را تحریک می کنند تا برای خرد کردن باقیمانده آنان دست به یک حمله دریایی به منطقه ای صعب العبور و پر از تنگه های باریک در اطراف جزیره سالامی بزند. در یک نبرد دریایی ناباورانه سپاه عظیم پارس که انتهایش در افق گم می شد در هم کوبیده شد. تاریخ دگرگون شد و غرب از زیر تسلط شرق خارج شد.
روایت جدید الن مک لافلین از نمایشنامه «پارسیان» از این جا آغاز می شود: چهارصد و هشتاد قبل از میلاد است. شورای وزیران و درباریان در پایتخت نظامی خالی از سکنه پارسیان، شوش، گردهم آمده اند. ملکه آتوسا، دختر کوروش، همسر داریوش و کمبوجیه، پادشاهان فقید، و مادر خشایارشاه، وارد می شود تا کابوسی هولناک را تعریف کند که در آن خشایار در برابر پدرش زانو زده و داریوش غمزده به او می نگرد. این رویاهای صادقه بخش لاینفک تراژدی های کلاسیک است. سپس سرباز گریخته از جنگ سالامی وارد می شود. در دقایقی نفس گیر روایتی دردناک از شکست سپاه پارس و کشته شدن دریاسالاران و امیران ارتش را شاهدیم. همراهی موسیقی افکتیو مایکل روث در تصویرسازی روایت جنگ در زمینه شن های سرخی که به رودخانه ای از خون می ماند فوق العاده است.
زمانی که اعضای شورای وزیران می شنوند فرمانده پشت فرمانده، دریاسالار پشت دریاسالار در سالامی کشته شده اند از جاه طلبی غیرمسولانه خشایارشاه، سلطان جوان، به خشم می آیند و علیه خشایار برمی خیزند. در صحنه ای به یاد ماندنی و در عین حال دردناک خواب آتوسا تعبیر می شود. روح داریوش بر روی صحنه ظاهر می شود و خشایار برای عذرخواهی در برابر پدرش زانو می زند.
آشیلوس این تراژدی را هشت سال پس از پیروزی یونانی ها و خطاب به هموطنانش نوشت تا به آنان هشدار دهد شکست پارسیان می تواند سرنوشت هر امپراتوری دیگری باشد.
نکته جالب آنکه نحوه چهره آرایی و لباس خشایار شاه در این نمایش درست مانند نیروهای چریک حزب الله ، یعنی شلوار سبز ، پیراهن مشکی و صورتی انبوه از ریش بود. بلافاصله پس از در گیری حزب الله لبنان با اسرائیل ، از سوی برخی دولتمردان کشور های عربی وابسته به آمریکا، زمزمه هایی مبنی بر تخطئه عمل حزب الله و ماجرا جویی سید حسن نصر الله برخاست تا زمینه حذف حزب الله از معادلات جهان اسلام و خاور میانه فراهم آید که با پایمردی حزب الله لبنان و حمایتهای معنوی رهبر آزاده جمهوری اسلامی ایران و آحاد مردم در ایران اسلامی و دیگر کشور های مسلمان، حزب الله لبنان سربلند و با عزت و افتخار از این آزمون بیرون آمد و پنجمین ارتش مقتدر جهان در مقابل نیروهای چند هزار نفری حزب الله از پای در آمد و سناریوی استکبار بر سر خودش اجرا شد. پیروزی حزب الله لبنان در مبادله اسرا تیر خلاصی بود که بر غول ساختگی و اسطوره شکست ناپذیری صهیونیسم وارد شد. بواقع طرحی را که برای برزمین زدن حزب الله لبنان با استفاده از دکترین های بنیادین نمایشنامه تراژدی پارسیان در حال اجرا بود عملا به تراژدی اسرائیلیان تبدیل شد .
امروز بنظر می رسد که آمریکائیان قصد دارند این نمایشنامه را بار دیگر و با تغییراتی تکرار نمایند.
اما همیشه کارها همانطور که آنان در نظر دارند پیش نخواهد رفت و احتمالا ایرانیان با اگاهی از سناریوی نمایشنامه آنان، صحنه را به گونه ای دیگر رغم بزنند. ساختار ذاتی تراژدی های استراتژیکی از این دست به نحوی است که اگر نتوانند آنرا درست اجرا نمایند بر سر کارگردان ناشی و تهیه کننده آن فرو خواهد ریخت.به عبارتی شاید آنوقت نمایشنامه تراژدی" آمریکائیان: سقوط امپراطوری سرمایه داری غرب" نامید.
تغییر 180 درجه ای آمریکا در مقابله با ایران پس از قطعنامه و دعوت به نشستن بر سر میز مذاکره، ضربه پذیر شدن بیش از حد اقتصاد آمریکا و سقوط دلار، وضعیت درونی جامعه آمریکا به لحاظ اجتماعی و فساد فرهنگی، فرو رفتن در باتلاق دوجنگ بی نتیجه در عراق و افغانستان و بی اعتباری آمریکا و مدل زندگی آمریکایی در عرصه بین المللی، روند افزایش تنفر مردم دنیا از آمریکا و رئیس جمهور ویترینی آن، باراک اوباما و بسیاری از موارد دیگر زمینه رخ دادن چنین تراژدی را درباره آمریکا فراهم آورده است و دور نباشد که آمریکا و سیستم سرمایه داری و مدل زندگی آمریکایی برای هیشه به تاریخ سپرده شود.
اما سئوالی نیز برای نویسنده و خوانندگان این مطلب باقیست؛ آیا سیاسیون داخلی که امروز در داخل کشور به بهانه حفظ منافع ملی درگیر موضوعات مختلفی هستند ـ که در حال حاضر جزء افزایش طمع ورزی دشمنان و سوء استفاده های عوامل آنان در داخل، علی الخصوص فتنه گران داخلی سودی ندارد ـ می توانند به فکر بیافتند که در حال حاضر مسئله مهمتری وجود دارد که باید آنها را درنظر داشت؟ آیا از سودا های سیاسی آینده می توانند بگذرند؟ و یا نزدیکان دولت دهم نیز می توانند به این موضوع بنگرند که برخی هزینه های دولت دهم را با گفتار و عمل درست و یا سکوت به موقع، کم نمایند؟
این مسئله ای است که باید منتظر ماند و دید.