يکشنبه ۰۹ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۷ مهر ۱۳۹۱ - ۲۲:۲۵
زینت زن=حفظ حجاب

تاريخچه حجاب در اسلام

برخى مدعى شده اند: «ارتباط عرب با ايران از موجبات رواج حجاب در قلمرو اسلام شد»و معتقدند كه «حجاب رايج ميان مسلمانان عادتى است كه از ايرانيان، پس از مسلمان شدنشان به ساير مسلمانان سرايت كرد»
کد خبر : ۸۱۰۵۹
به گزارش سرویس وبلاگ صراط، زینت زن=حفظ حجاب در آخرین به روز رسانی خود نوشت:
 
چـكيده حجاب به معناى پوشاندن بدن زن در برابر نامحرم از احكام ضرورى دين اسلام است. در اديان الهى ديگر از جمله آئين زرتشت، يهود و مسيحيت نيز اين حكم با تفاوتهايى وجود دارد. در سرزمينى كه اسلام در آن ظهور كرد زنان با صورتى گشاده و گريبانى چاك در معابر آمد و شد مى كردند. برخى نويسندگان چنين اظهار نظر كرده اند كه پوشش اسلامى نتيجه تعامل فرهنگى بين اعراب و ايرانيان و روميان است و در نتيجه، اسلام نسبت به چگونگى حضور زن در برابر نامحرم قانونى خاص ندارد و آن چه امروز به صورت دستورى شرعى در آمده، مستندى شرعى ندارد. اين مقاله به تحقيق درباره صحت و سقم اين نظر مى پردازد. واژگان كليدى: حجاب، تاريخ حجاب و پيشينه حجاب در اسلام. مقدمه صرف نظر از مباحثى چون ادله حجاب، محدوده حجاب اسلامى، فلسفه آن و مباحث ديگر، يكى از مباحث لازم در اين باره، بررسى پيشينه اين حكم است; به اين معنا كه آيا اسلام خود قانون و دستور خاصى براى پوشش زنان در برابر مردان نامحرم ارائه داده است يا نه، رسم موجود بين بانوان مسلمان ريشه اى ديرينه دارد؟

ضرورت طرح اين بحث از آن جا ناشى مى شود كه برخى مدعى شده اند: «ارتباط عرب با ايران از موجبات رواج حجاب در قلمرو اسلام شد»2 و معتقدند كه «حجاب رايج ميان مسلمانان عادتى است كه از ايرانيان، پس از مسلمان شدنشان به ساير مسلمانان سرايت كرد». برخى ديگر نيز گفته اند: «حجاب از ملل غير مسلمان روم و ايران به جهان اسلام وارد شده است».3 اين مقاله در صدد كشف اثبات اين مسئله است.مفهوم شناسى قبل از ورود به بحث لازم است معناى واژه حجاب و مقصود از حجاب بيان شود. مفهوم لغوى حجاب به گفته اهل لغت اين واژه به صورت متعدى و به معناى در پرده قرار دادن به كار مى رود. ابن دريد مى گويد: «حجبت الشىء. .. اذا سترته، و الحجاب: السِّتر...، احتجبت الشمس فى السحاب اذا تستترت فيه.4 حجاب، پوششى است كه روى شىء را فرا مى گيرد و حجاب يعنى پرده...، زمانى كه خورشيد در ابر فرو مى رود عرب مى گويد: احتجبت الشمس فى السحاب».

فيومى اين واژه را چنين توضيح مى دهد: حجب فعلى متعدى است و به معناى مانع شدن به كار مى رود. به پرده، حجاب مى گويند، زيرا مانع از ديدن است، و به دربان، حاجب گفته مى شود، زيرا وى مانع از ورود افراد است. اين واژه در اصل بر موانع جسمانى اطلاق مى گردد، ولى برخى مواقع به موانع معنوى نيز حجاب گفته مى شود.5 از گفتار اهل لغت مى توان نتيجه گرفت كه در زبان عرب، حجاب به پوششى گفته مى شود كه مانع از ديدن شيئى پوشانده شده مى شود.


شهيد مطهرى نتيجه تحقيقات لغوى خود را درباره اين واژه، چنين بيان مى كند: كلمه حجاب هم به معنى پوشيدن است و هم به معنى پرده و حاجب، بيشتر استعمالش به معنى پرده است. اين كلمه از آن جهت مفهوم پوشش مى دهد كه پرده وسيله پوشش است و شايد بتوان گفت كه به حسب اصل لغت هر پوشش حجاب نيست; آن پوشش حجاب ناميده مى شود كه از طريق پشت پرده واقع شدن صورت گيرد.6 اين واژه در قرآن و حديث نيز با عنايت به همين معناى لغوى به كار رفته و معناى خاصى پيدا نكرده است.

7 -شهيد مطهرى مى فرمايد: در قرآن كريم در داستان سليمان غروب خورشيد را اين طور توصيف مى كند: «حتى توارت بالحجاب» يعنى تا آن وقتى كه خورشيد در پشت پرده مخفى شد. تعبير حجاب با همين معنا در آيه 51 سوره شورى و نيز در آيه 53 سوره احزاب به كار برده شده است... . در دستورى كه امير المومنين(عليه السلام) به مالك اشتر نوشته است مى فرمايد: «فلا تطولن احتجابك عن رعيتك» يعنى در ميان مردم باش كمتر خود را در اندرون خانه از مردم پنهان كن. حاجب و دربان تو را از مردم جدا نكند بلكه خودت را در معرض ملاقات و تماس مردم قرار ده.

8 -مفهوم اصطلاحى حجاب حجاب در علومى چون عرفان و طب و شايد ديگر علوم، اصطلاح خاصى دارد9اما در مسئله مورد بحث اين نوشتار كه مسئله اى فقهى است داراى معناى خاصى نيست. اين واژه در فقه در معناى لغوى خود كه همان پرده حائل ميان دو چيز باشد به كار رفته و معناى جديدى براى آن ايجاد نشده بود. در دوران متأخر اين واژه معناى اصطلاحى خاصى پيدا كرده و به پوشش خاص زنان اطلاق شده است. شهيد مطهرى در اين باره مى فرمايد: استعمال كلمه حجاب در مورد پوشش زن اصطلاح نسبتاً جديدى است. در قديم و مخصوصاً در اصطلاح فقها كلمه ستر كه به معنى پوشش است به كار مى رفته است. فقها چه در كتاب الصلوة10 و چه در كتاب النكاح

 11 - كه متعرض اين مطلب شده اند كلمه ستر را به كار برده اند نه كلمه حجاب را. بهتر اين بود كه اين كلمه عوض نمى شد و ما هميشه همان كلمه پوشش را به كار مى برديم، زيرا چنان كه گفتيم معنى شايع لغت حجاب، پرده است و اگر در مورد پوشش به كار برده مى شود به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همين امر موجب شده كه عده زيادى گمان كنند كه اسلام خواسته است زن هميشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بيرون نرود.

پوشش زن در اسلام اين است كه زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوه گرى و خود نمايى نپردازد. آيات مربوطه همين معنى را ذكر مى كند و فتواى فقها هم مؤيد همين مطلب است... در آيات مربوطه، لغت حجاب به كار نرفته است. آياتى كه در اين باره هست چه در سوره مباركه نور و چه در سوره مباركه احزاب حدود پوشش و تماس هاى زن و مرد را ذكر كرده است بدون آن كه كلمه حجاب را به كار برده باشد. آيه اى كه در آن كلمه حجاب به كار رفته است مربوط است به زنان پيغمبر اسلام.

12 - معناى اصطلاحى جديد اين واژه، عبارت است از پوششى كه زن در برابر نامحرمان بايد استفاده كند و از جلوه گرى و خود نمايى بپرهيزد. در اين نوشتار نيز همين معناى اصطلاحى مورد نظر است، نه پرده نشينى زنان. ترديدى نيست كه حجاب در اين اندازه يكى از احكام مشترك اديان ابراهيمى

13 - و از احكام ضرورى اسلام بوده و همه طوايف اسلامى بر آن اتفاق نظر دارند. حجاب در ايران و روم باستان در كتاب تاريخ تمدن مى خوانيم: پس از داريوش مقام زن خصوصاً در طبقه ثروتمندان تنزل پيدا كرد. زنان فقير چون براى كار كردن ناچار از آمد و شد در ميان مردم بودند آزادى خود را حفظ كردند، ولى در مورد زنان ديگر گوشه نشينى زمان حيض كه بر ايشان واجب بود رفته رفته امتداد پيدا كرد و سراسر زندگى اجتماعى شان را فرا گرفت... . زنان طبقات بالاى اجتماع جرأت آن را نداشتند كه جز در تخت روان روپوش دار از خانه بيرون بيايند و هرگز به آنان اجازه داده نمى شد كه آشكارا با مردان آميزش كنند. زنان شوهر دار حق نداشتند هيچ مردى را و لو پدر يا برادرشان باشد ببينند در نقشهايى كه از ايران باستان بر جاى مانده هيچ صورت زن ديده نمى شود و نامى از ايشان به نظر نمى رسد.14 شهيد مطهرى از سخنان جواهر لعل نهرو چنين استنباط مى كند كه او معتقد است كه «روميان نيز (شايد تحت تأثير قوم يهود) حجاب داشته اند و رسم حرم سرادارى نيز از روم و ايران به دربار خلفاى اسلامى راه يافت».15 پوشش زنان عرب قبل از اسلام شواهد متعددى از قرآن حاكى از اين نكته است كه در جامعه عرب قبل از اسلام زنان براى حضور در اجتماع از پوشش مناسب و مطلوبى برخوردار نبودند. به همين دليل همسران پيامبر ـ صلوات اللّه و سلامه عليه و آله ـ از متابعت آن الگو منع مى شوند: يا نِسَاء النَّبِى لَسْتُنَّ كَأَحَد مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَيتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيطْمَعَ الَّذِى فِى قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا* وَقَرْنَ فِى بُيوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيةِ الْأُولَى; اى همسران پيامبر شما مانند هيچ يك از زنان [ديگر ]نيستيد اگر سر پروا داريد پس به ناز سخن مگوييد تا آن كه در دلش بيمارى است طمع ورزد و گفتارى شايسته گوييد. و در خانه هايتان قرار گيريد و مانند روزگار جاهليت قديم زينت هاى خود را آشكار مكنيد.

16 - دستورهاى اصلاحى اسلام نسبت به پوشش زنان نيز حاكى از برخى نقص ها و كاستى ها در پوشش زنان آن دوره و فاصله آن با پوشش مورد سفارش اسلام است: يا أَيهَا النَّبِى قُل لِّأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِينَ يدْنِينَ عَلَيهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَن يعْرَفْنَ فَلَا يؤْذَينَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا;17 اى پيامبر به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو پوشش هاى خود را بر خود فروتر گيرند اين براى آن كه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند [به احتياط] نزديك تر است و خدا آمرزنده مهربان است.18 همين نكته، از آيات سوره نور نيز كه درباره آن ها بحث خواهد شد، فهميده مى شود. شأن نزول آيه 30 سوره نور اشاره اى به كيفيت پوشش قبل از دستور حجاب دارد. در اين شأن نزول آمده است «كان النسا يتقنعن خلف آذانهن; زنان دنباله مقنعه خود را به پشت گوش هاى خود مى انداختند» بنا بر اين، گلو و بنا گوش آن ها هويدا بود. تاريخ پژوهان نيز اين نكته را كه زنان جزيرة العرب از حجاب مناسبى برخوردار نبودند، تأييد مى كنند.

19 - اكنون سخن در اين است كه اين وضعيت به دنبال وضع قانون اسلامى مبنى بر ضرورت حجاب بر هم خورد. حجاب در قرآن مسئله حجاب در دو سوره از سوره هاى قرآن مطرح شده است. ابتدا اين نكته به طور اجمال در سوره احزاب آيه 59 مطرح شده20، و سپس با تفصيل بيشتر در سوره نور آمده است: و َقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيوبِهِنَّ وَلَا يبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاء بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِى إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِى أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيرِ أُوْلِى الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يظْهَرُوا عَلَى عَوْرَاتِ النِّسَاء وَلَا يضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيعْلَمَ مَا يخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ; و به زنان با ايمان بگو ديدگان خود را [از هر نامحرمى] فرو بندند و پاكدامنى ورزند و زيورهاى خود را آشكار نگردانند مگر آن چه طبعاً از آن پيداست، و بايد روسرى خود را بر گردن خويش [فرو] اندازند و زيورهايشان را جز براى شوهرانشان يا پدرانشان يا پدران شوهرانشان يا پسرانشان يا پسران شوهرانشان يا برادرانشان يا پسران برادرانشان يا پسران خواهرانشان يا زنان [همكيش] خود يا كنيزانشان يا خدمت كاران مرد كه [از زن ]بى نيازند يا كودكانى كه بر عورت هاى زنان وقوف حاصل نكرده اند آشكار نكنند و پاهاى خود را [به گونه اى به زمين ]نكوبند تا آنچه از زينت شان نهفته مى دارند معلوم گردد. اى مؤمنان!همگى [از مرد و زن ]به درگاه خدا توبه كنيد اميد كه رستگار شويد. وَ الْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاء اللَّاتِى لَا يرْجُونَ نِكَاحًا فَلَيسَ عَلَيهِنَّ جُنَاحٌ أَن يضَعْنَ ثِيابَهُنَّ غَيرَ مُتَبَرِّجَات بِزِينَة وَ أَن يسْتَعْفِفْنَ خَيرٌ لَّهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ; و بر زنان از كار افتاده اى كه [ديگر ]اميد زناشويى ندارند گناهى نيست كه پوشش خود را كنار نهند [به شرطى كه] زينتى را آشكار نكنند، و عفت ورزيدن براى آن ها بهتر است و خدا شنواى داناست. در شأن نزول آيه 30 سوره نور « قل للمؤمنين يغضوا من أبصارهم ويحفظوا فروجهم...» جناب كلينى به سند خويش از سعد اسكاف نقل مى كند كه امام باقر(عليه السلام)فرمود: جوانى از جماعت انصار در شهر مدينه با زنى روبه رو شد. در آن زمان زنان پوشش سر خود را پشت گوش هاى خود مى انداختند [در نتيجه، بنا گوش و گردن ايشان هويدا بود. ]وقتى زن از كنار وى گذشت جوان سر را به عقب برگرداند و هم چنان كه راه مى رفت وى را نظاره مى كرد و وارد كوچه اى شد و در حالى كه به پشت سر خود نگاه مى كرد به راه خود ادامه داد كه صورتش به استخوان يا تكه شيشه اى كه از ديوار بيرون زده بود برخورد كرد و شكست. وقتى آن زن از نظرش محو شد نگاه كرد و ديد كه بدن و لباسش خونين شد. [به خود آمد] و گفت: به خدا سوگند خدمت رسول خدا مى رسم و او را از اين مسئله خبر دار مى كنم. پس خدمت رسول خدا شرفياب شد. پيامبر از حال وى جويا شد و او جريان را به اطلاع آن جناب رساند. پس جبرئيل نازل شد و اين آيه را آورد: قل للمؤمنين يغضّوا من أبصارهم ويحفظوا فروجهم ذلك أزكى لهم إنّ الله خبيرٌ بما يصنعون.

21 - سيوطى نيز اين شأن نزول را به نقل از ابن مردويه از امام على(عليه السلام)نقل كرده است.

22 - از اين شأن نزول مى توان استنباط كرد كه اولين آياتى كه در تشريع حجاب و بيان محدوده نظر نازل شده، همين آيات سوره نور است. گزارش هاى تاريخى حاكى از آن است كه مسلمانان بعد از نزول اين آيات، رويه متفاوتى را پيش گرفتند و با شنيدن اين آيات به ضرورت ايجاد تغييرات و دگرگونى هايى در چگونگى پوشش زنان پى بردند و به همين دليل بعد از نزول اين آيات، زنان با پوشش هاى متفاوتى در اجتماع حاضر مى شدند. مثلا طبرى (244ـ310 ق) در تفسير خود آورده است: عن عائشه زوج النبى(صلى الله عليه وآله) انّها قالت يرحم الله النساء المهاجرات الاول لما انزل الله«وليضربنّ بخمرهنّ...» شققن اكثف مروطهن فاختمرن به;23رحمت خدا بر زنان مهاجر پيشگام باد كه هنگامى كه خداوند فرمان حجاب را نازل فرمود، ضخيم ترين پوشش هاى پشمين خود را برش داده و با آن سر و گردن خود را پوشاندند. سيوطى (849ـ911 ق) نيز به سند خود از ام سلمه نقل مى كند كه بعد از نزول آيه «يدنين عليهن من جلابيبهن» زنان انصار از منازلشان با پوشش هاى مشكى خارج مى شدند به گونه اى كه به نظر مى رسيد بر سر ايشان كلاغى نشسته است.

24 - به گفته سيوطى اين گزارش ذيل آيه «وليضربن بخمرهن» از سوره نور نيز در جوامع روايى متعددى نقل شده است.

25 - در كلام ديگرى آمده است كه نزد عايشه از برترى زنان قريش سخن به ميان آمد. او گفت زنان قريش صاحبان فضيلت اند اما به خدا قسم من در پاى بندى به كتاب خدا و ايمان به قرآن كسى را برتر از زنان انصار نديدم. وقتى آيه «وليضربنّ بخمرهنّ على جيوبهنّ» نازل شد و مردان اين آيه را در خانه ها بر زنان خود خواندند، بعد از آن هر يك از آن زنان با لباس خود، سر و كناره هاى صورتش را مى پوشاند. آنان وقتى صبح پشت سر رسول خدا به نماز ايستادند سر و گردن خود را پوشانده بودند به گونه اى كه خيال مى كردى بر سر آن ها كلاغ نشسته است.

26 - از آنچه گذشت معلوم مى شود كه برداشت مردم از اين آيات، ضرورت تجديد نظر در چگونگى حضور زنان در اجتماع و بين نامحرمان بود. فقها و مفسران نيز مفاد اين آيات را وجوب پوشش خاص براى زنان در برابر مردان نامحرم دانسته اند.

27 - در محدوده دلالت آيات، 32ـ33 و 53 سوره احزاب28نيز بين مفسران اختلاف است. تاريخ نزول سوره احزاب و نور به اتفاق دانشمندان علوم قرآن سوره هاى نور و احزاب از سوره هاى مدنى قرآن هستند. بر اساس نقل بسيارى از دانشمندان علوم قرآن سوره احزاب كه متعرض حوادث سال پنجم هجرى است چهارمين يا پنجمين سوره اى است كه در مدينه بر پيامبر اكرم ـ صلوات الله و سلامه عليه ـ نازل شد و سوره نور نيز بعد از سوره نصر كه بعد از صلح حديبيه [سال ششم هجرى] و قبل از فتح مكه [ماه رمضان سال هشتم ]در مدينه بر پيامبر نازل شده است.

29 - محققان تاريخ اسلامى نيز معتقدند كه سوره نور به طور تقريبى در سال هشتم هجرى آغاز شد، زيرا اين سوره بعد از سوره نصر كه در سال هشتم نازل شد و در تاريخ نقل شده كه پيامبر بعد از اين سوره دو سال در قيد حيات بود و سوره نور بعد از سوره احزاب كه نزول آن از آغاز سال پنجم شروع شد، نازل شده است. به روايت ابن عباس چندين سوره بين زمان نزول سوره نور و احزاب فاصله شده است.30 شواهد روايى شواهد روايى متعددى نيز گوياى اين نكته اند كه حجاب در زمان رسول خدا واجب شد و آن جناب با كسانى كه خود را با وضعيت جديد وفق نداده بودند و هنوز از پوشش مرسوم گذشته استفاده مى كردند برخورد مى كرد و تذكر مى داد. در رواياتى از سوى رسول خدا(صلى الله عليه وآله) محدوده حجاب بيان شده است. به عنوان نمونه در روايتى آمده است كه نمايان ساختن تمام بدن براى زوج رواست و سر و گردن را مى توان در برابر پسر و برادر آشكار كرد، اما در برابر نا محرم بايد از چهار پوشش استفاده كرد: پيراهن (درع)، روسرى (خمار)، پوششى وسيع تر از روسرى كه بر روى سينه مى افتد31 (جلباب) و چادر (ازار)

32- شيخ صدوق به سند خود از امام صادق(عليه السلام) و آن حضرت از پدران خود از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نقل مى كنند كه آن حضرت فرمود: روا نيست زنى كه به دوران عادت ماهانه بلوغ رسيده موى جلوى سر و گيسوان خود را آشكار كند.

33 - در روايت ديگرىآمده است كه براى پيامبر(صلى الله عليه وآله) چند قواره پارچه آوردند. پيامبر قواره اى را به يكى از ياران خود داد و به او فرمود كه اين را دو قسمت كن: قسمتى را براى خود جامه كن وقسمت ديگر آن را به همسرت بده تا براى خود روسرى كند. بعد به وى فرمود: به همسرت بگو براى اين پارچه آسترى فراهم كند تا بدن وى از زير آن نمايان نباشد.

34 - هم چنين در روايتى آمده است كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) با جابر بن عبدالله انصارى به خانه فاطمه((عليها السلام)) رفتند. پيامبر اجازه ورود خواست و فرمود من و كسى كه همراه من است وارد شويم. فاطمه فرمود: روسرى بر سر ندارم پيامبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: قسمت اضافه روپوش خود را بر سر خود بگير و بعد پيامبر(صلى الله عليه وآله) و جابر بر حضرت زهرا وارد شدند.35 برخى روايات نشان مى دهد زنانى كه خود را با وضع جديد تطبيق نداده بودند مورد اعتراض قرار مى گرفتند. عايشه مى گويد: دختر عبدالله بن طفيل كه برادر مادرى من بود در حالى كه زينت كرده بود به خانه ام آمد. در همان هنگام پيامبر(صلى الله عليه وآله)نيز وارد شد و هنگامى كه او را ديد از او روى برگرداند. عايشه گفت يا رسول الله اين دختر، بردار زاده من و خردسال است! پس پيامبر فرمود: هنگامى كه زن به دوران عادت ماهانه رسيد بر او جايز نيست كه جز روى خود موضع ديگرى را نمايان كند.

36 - در گزارش ديگرى نيز عايشه مى گويد كه اسماء دختر ابى بكر در حالى كه پوششى نازك بر تن داشت بر پيامبر(صلى الله عليه وآله)وارد شد. پيامبر(صلى الله عليه وآله)از وى روى گرداند و به وى فرمود: اى اسماء! وقتى زن به سنى رسيد كه عادت ماهانه براى او اتفاق مى افتد جايز نيست كه جز صورت و دست وى تا قدرى بالاى مچ در معرض ديد ديگران قرار گيرد.

37 - قبل از غزوه طائف دو نفر كه عموم مردم «غير اولى الاربه; مردى كه از زن بى نياز است.» به حساب مى آوردند جمال و وضع ظاهرى زنى از اهالى طائف را تعريف مى كردند كه چنين و چنان است. پيامبر(صلى الله عليه وآله)سخن ايشان را شنيد و درباره اين دو نفر فرمود: مى بينم كه شما دو نفر به زنان تمايل داريد (غير أولى الأربه نمى باشيد) آن گاه دستور داد آن دو را به محلى به نام «عرايا» تبعيد كردند.38 اين قضيه حاكى از آن است كه قبل از فتح طائف كه در شوال سال هشتم هجرى اتفاق افتاد39 مسئله حجاب و رعايت حريم زنان مطرح بوده است. اين روايات اگر چه از نظر سند و دلالت نيازمند بررسى است، اما روى هم رفته حاكى از اين موضوع است كه حجاب قبل از آن كه بين مسلمانان و ايرانيان يا روميان ارتباطى بر قرار شود، تشريع شده و پشتوانه اى دينى داشته است و چنين نبود كه پس از تعامل با ديگر ملل، بين مسلمانان پيدا شده باشد. زمان بر قرارى ارتباط ميان اسلام و ايران و روم سر آغاز ارتباط ايرانيان و روميان با اسلام به زمانى باز مى گردد كه رسول خدا ـ عليه آلاف التحية و الثناء ـ تصميم گرفت دعوت خويش را گسترش داده و ايران و روم و ملل ديگر را به اسلام دعوت نمايد. بر اساس گزارش هاى تاريخى، پيامبر ـ عليه آلاف التحية و الثناء ـ در سال ششم هجرى براى حاكمان ايران و روم نامه نگارى و دعوت خويش را از ايشان آغاز كرد. البته اين مرحله، ارتباطى برقرار نشد و ارتباط ايرانيان با مسلمانان تا زمان خليفه دوم در همين حد باقى ماند و در دوره حكومت خليفه دوم كه مسلمانان ايران را فتح كردند ارتباط تنگاتنگى ميان آن ها به وجود آمد و زمينه تأثير گذارى ها و تعامل فرهنگى فراهم شد. ارتباط ميان روميان و مسلمانان نيز به همين دوران باز مى گردد. با مقايسه اى سطحى ميان تاريخ نزول آيات حجاب و تشريع حجاب در اسلام و زمان پيدايش ارتباط ميان مسلمانان عرب و ديگر ملل، نادرستى پندار تسرّى حجاب از ساير ملل به اسلام عيان مى گردد. شواهدى متعارض به رغم آن چه گفته شد با گزارشهايى روبه رو مى شويم كه حاكى از آن است كه مردان نا محرم با زنانى برخورد نموده و آن ها را شناخته اند. به عنوان نمونه، سبيعه دختر حرث كه همسر سعد پسر خوله از قبيله بنى عامر بود و در جنگ بدر حضور داشت مى گويد: شوهرم در سال حجة الوداع از دنيا رفت و من حامله بودم و بعد از مدت كوتاهى از فوت او وضع حمل كردم و پس از پشت سر گذاشتن دوران نقاهت، خود را آرايش كردم. مردى به نام ابوالسنابل پسر بعكك از قبيله بنى عبدالدار بر من وارد شد و وقتى مرا در آن حال ديد به من ايراد گرفت كه چرا آرايش كردى؟ مى خواهى ازدواج كنى! به خدا قسم تو تا چهار ماه و ده روز نبايد چنين كنى! سبيعه مى گويد: با شنيدن اين سخنان خود را جمع كردم و شب هنگام خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله)رسيدم و مسئله را از او سؤال كردم. او به من چنين دستور داد: با وضع حمل، دوران عده تمام شده و اگر بخواهى مى توانى ازدواج كنى.

40 - اين نقل به روشنى دلالت مى كند كه در سال آخر عمر رسول خدا(صلى الله عليه وآله)و بنا بر شواهدى كه گفته شد بعد از گذشت حدود دو سال از زمان وجوب حجاب، زنى مسلمان در برابر نامحرم به گونه اى حاضر شده كه مرد نامحرم وى را شناخته است. آيا اين گزارش ها با وجوب حجاب در آن دوره منافاتى ندارد؟ اين گزارش ها با توجه به آن چه در اين نوشتار استنباط شده چگونه قابل جمع است؟ اگر فرض را بر صحت اين گزارش ها قرار دهيم و تعارضى بين اين گزارش ها و شواهد داخلى آن وجود نداشته باشد

41 - به چند صورت مى توان بين اين گزارش ها و وجوب حجاب در آن زمان جمع كرد: 1. بر فرض صحت نقل ها وقتى انسان گزارشى را به صورت هاى گوناگون و با زياده و نقصان مشاهده مى كند، چگونه مى توان به جزئيات مطرح در اين گزارش ها بها داد و بر آن استناد كرد و در نتيجه با مطالبى قطعى يا دست كم مطالبى كه از در صد قطعيت بالايى برخوردار است معارض دانست؟ اين نكته با توجه به آن چه در تاريخ حديث به اثبات رسيده كه اهل سنت دست كم در سده اول هجرى از ثبت و ضبط احاديث اجتناب كردند بسيار موجه است و شايد به همين دليل است كه در فقه روايات نبوى چندان كاربردى ندارد. شعرانى درباره رواياتى كه به طور گوناگون نقل شده است معتقدند: آن چه از اين روايات در اين موارد مى تواند مورد استناد قرار گيرد چكيده سخن است كه مردم به طور معمول قادر بر حفظ و ضبط آن هستند و خصوصيات الفاظ و كلمات به دليل مختلف بودن قابل استناد نيستند.42 ايشان در جاى ديگر مى فرمايد: شيوه معاصران ما در تمسك به ويژگى هاى الفاظى كه روايت مى شود و جزئيات آن و ادعاى ظن اطمينانى با استناد به اين امور قابل اعتماد نيست.

43 - 2. از صحت اين گزارش ها مشروط بر اين كه ثابت شود كه مربوط به بعد از وجوب حجاب است، مى توان نتيجه گرفت در آن زمان صورت زن ها باز بوده و بنابراين، دستور پوشش شامل صورت نمى شود. چنان كه برخى از حديث «خثعميه»44 چنين استنباط كرده اند.

45 - شايد بتوان گفت اين استنباط، منوط به اين است كه پاى بندى فردى كه اين رفتار از وى مشاهده و گزارش شده به دستورهاى شرع مقدس اثبات گردد. در پاسخ به اين سؤال كه آيا در اين موارد سكوت معصوم تقرير رفتار وى حساب نمى شود، بايد گفت ممكن است اعتراض معصوم نقل نشده باشد. پرده نشينى ممكن است كسانى كه مدعى شده اند كه حجاب از ايران و روم بين اعراب مسلمان راه يافته، مقصودشان از حجاب پرده نشينى زنان باشد. شهيد مطهرى بعد از تخطئه اين ادعا كه حجاب از ايران يا جاى ديگرى به اسلام وارد شده باشد و ارائه شواهد مختصرى بر اين امر، مى فرمايد: فقط بعدها بر اثر معاشرت اعراب مسلمان با تازه مسلمانان غير عرب، حجاب از آن چه در زمان رسول اكرم وجود داشت شديدتر شد نه اين كه اسلام اساساً به پوشش زن هيچ عنايتى نداشته است.46 البته برخى سخت گيرهاى از جانب خليفه دوم، حتى در زمان حيات رسول خدا(صلى الله عليه وآله)گزارش شده كه در برخى موارد با عكس العمل برخى زنان رسول خدا رو به رو شده است. صحت و سقم اين گزارش ها و در مرحله بعد يافتن منشأ اين طرز فكر امرى در خور بررسى و پژوهش است. بعيد نيست كه سخنان ويل دورانت و جواهر لعل نهرو ـ در ابتداى نوشته نقل شد ـ صرفاً ناظر به پرده نشينى زنان باشد و به ستر و پوشش آنان عنايتى نداشته اند. برخى محققان نيز منكر پشتوانه دينى براى نقاب زدن و برقع بر چهره افكندن شده اند و آن را رسمى دانسته اند كه از ديگر ملل وارد فرهنگ اسلامى شده، البته اين خود نيازمند تحقيقى مستقل است.

47 - نتيجه گيرى اگر چه رسم حجاب در بين اقوام غير عرب مرسوم بوده است اما حجاب در بين زنان عرب نشأت گرفته از اقوام ديگر نيست. حكم حجاب به طور واضح در سال هشتم هجرى نازل شد و اين زمانى بود كه هنوز اسلام از جزيرة العرب پاى بيرون نگذاشته بود و به دنبال آن، زنان مسلمان عرب از اين دستور پيروى كردند. در دو سال باقيمانده از عمر رسول خدا گزارش هايى موجود است كه آن جناب با كسانى كه هنوز خود را با وضعيت جديد تطبيق نداده بودند برخورد مى نمود.

--------------------------

كتاب نامه 1. سيوطى، عبدالرحمان، الاتقان، [بى جا، بى تا]. 2. جصاص، احمد، احكام القران، بيروت، دارالكتاب العربى، [بى تا]. 3. مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار، تهران، دارالكتب الاسلاميه، [بى تا]. 4. زركشى، محمد، البرهان، بيروت، دار الفكر، 1408 ق. 5. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ترجمه ابوطالب صارمى و...، چاپ سوم: تهران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، 1371. 6. معرفت، محمدهادى، التمهيد فى علوم القران، قم، مطبعه مهر، 1396. 7. طبرى، محمد، جامع البيان فى تاويل القرآن، بيروت، دار الكتب العلميه، 1420 ق. 8. عاملى، جعفرمرتضى، حديث الافك، بيروت، دار التعارف للمطبوعات، 1400 ق. 9. طوسى، محمد، الخلاف، قم، موسسة النشر الاسلامى، 1417 ق. 10. سيوطى، جلال الدين، الدر المنثور، بيروت، دار الفكر، 1403 ق. 11. ابوزيد، نصرحامد، دوائر الخوف، بيروت، المركز الثقافى العربى، چاپ سوم، 2004 م. 12. اردبيلى، احمد، زبدة البيان، قم، انتشارات مومنين، 1421 م. 13. سجستانى، سليمان، سنن أبى داود، بيروت، دار الفكر، 1410 ق. 14. مازندرانى، ملاصالح، شرح اصول كافى، تهران، مكتبة الاسلاميه، 1388 ق. 15. شوكانى، محمد، فتح القدير، عالم الكتب، [بى جا، بى تا]. 16. كاشانى، فيض، الصافى، تهران، مكتبه الصدر، 1416 ق. 17. جوهرى، اسماعيل، الصحاح تاج اللغه العربيه و صحاح العربيه، چاپ هفتم: بيروت، دار العلم للملائين، 1407ق. 18. عسقلانى، ابن حجر، فتح البارى شرح صحيح البخارى، بيروت، دار المعرفه للطباعه و النشر، [بى تا]. 19. الكوفى، احمد، فتوح البلدان، بيروت، دار الندوه الجديده، [بى تا]. 20. راوندى، قطب الدين، فقه القران، قم، مكتبة آية الله عظمى مرعشى، 1405 ق. 21. كلينى، محمد، كافى، چاپ سوم: تهران، دار الكتب الاسلاميه، 1388 ق. 22. سيورى، فاضل مقداد، كنز العرفان، تهران، مرتضوى، 1369. 23. طريحى، فخرالدين، مجمع البحرين، چاپ دوم، الثقافه الاسلاميه، 1408 ق. 24. طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البيان، بيروت، موسسة الاعلمى للمطبوعات، 1415 ق. 25. مطهرى، مرتضى، مجموعه آثار، قم، صدرا، 1420 ق. 26. حلى، حسن بن يوسف، مختلف الشيعه، قم، موسسة النشر الاسلامى، 1412 ق. 27. عسكرى، مرتضى، معالم المدرستين، چاپ ششم: [بى جا]المجمع العلمى الاسلامى، 1416 ق. 28. راغب اصفهانى، حسين، مفردات الفاظ قرآن، قم، ذوى القربى، 1416 ق. 29. صدوق، محمد، من لايحضره الفقيه، قم، جامعه مدرسين، 1404 ق. 30. رشيدرضا، محمد، المنار، چاپ دوم: بيروت، دار المعرفه، [بى تا]. 31. طباطبائى، محمدحسين، الميزان، قم، جامعه مدرسين، [بى تا]. 32. كاشانى، فيض، الوافى، اصفهان، مكتبه امير المومنين(عليه السلام)، 1406 ق. 33. حرعاملى، محمد، وسائل الشيعه، قم، آل البيت(عليهم السلام)، 1414 ق. -------------------------------------------------------------------------------- 1. كارشناس ارشد تفسير و علوم قرآن. 2. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج 4، ص 282. 3. مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 19، ص 386 ـ 391. 4. محمد ابن دريد، جمهرة اللغة، ذيل واژه حجب. 5. احمد فيومى، مصباح المنير، واژه حجب: «حجبه حجبا من باب قتل منعه و منه قيل للستر حجاب لانه يمنع المشاهده و قيل للبواب حاجب لانه يمنع من الدخول و الاصل فى الحجاب جسم حائل بين جسدين و قد استعمل فى المعانى... .». 6. مرتضى مطهرى، همان، ج 19، ص 430ـ 429. 7. ابوالقاسم راغب اصفهانى، مفردات راغب، ذيل ماده «حجب». 8. مرتضى مطهرى، همان، ج 19، ص 430. 9. ر.ك:على اكبر دهخدا، لغتنامه دهخدا، ذيل واژه حجاب. 10. ر.ك: حسن نجفى، جواهر الكلام، ج 8، ص 162ـ175. 11. همان، ج 29، ص 75ـ80. 12. مرتضى مطهرى، همان، ج 19، ص 430ـ431. 13. محمد على ايازى، فقه پژوهى قرآنى، ص 192ـ194. 14. ويل دورانت، همان، ج 1، ص 433ـ444 و نيز ر.ك: مرتضى مطهرى، همان، ج 19، ص 385ـ391. 15. مرتضى مطهرى، همان، ج 19، ص 390. 16. احزاب، آيه هاى 32 ـ 33. 17. همان، آيه 59.


18. در كتاب الانوار تاليف ابوالحسن بكرى ـ يكى از منابع كتاب بحار الانوار ـ هنگام گزارش بازگشت پيامبر(صلى الله عليه وآله) از سفر شام و ملاقات ايشان با خديجه سخن از حجاب و برداشتن حجاب است كه ممكن است حاكى از وجود اين رسم در بين زنان بزرگ آن دوره باشد و رفتارى شخصى به حساب آيد و با آن چه در نقل هاى تاريخى كه بيان گر رويه حاكم بر اجتماع بوده منافات ندارد. (ر.ك: محمد باقر مجلسى، بحار الانوار، ج 16، ص 52). البته بايد توجه داشت كه برخى از علما به كتاب او انتقادهايى داشته اند. (ر.ك: مرتضى عسكرى، معالم المدرستين، ج 1، ص 291). 19. ر.ك: جواد على، المفصل فى تاريخ العرب، ج 4، ص 617; يحيى جبورى، الجاهليه، ص 72 و مرتضى مطهرى، همان، ج 19، ص 385ـ391. 20. اين آيه در صفحه قبل ذكر شد. 21. محمد كلينى، كافى، ج 5، ص 521: «استقبل شاب من الانصار امرأة بالمدينة وكان النساء يتقنعن خلف آذانهن فنظر إليها وهى مقبلة فلمّا جازت نظر إليها و دخل فى زقاق قد سمّاه ببنى فلان فجعل ينظر خلفها واعترض وجهه عظم فى الحائط أو زجاجة فشقّ وجهه فلما مضت المرأة فإذاً الدماء تسيل على صدره وثوبه فقال: واللّه لآتين رسول الله(صلى الله عليه وآله) ولأخبرنه قال: فأتاه فلمّا رآه رسول الله(صلى الله عليه وآله) قال له: ما هذا ؟ فأخبره فهبط جبرئيل(عليه السلام) بهذه الآية: «قل للمؤمنين يغضوا من أبصارهم ويحفظوا فروجهم ذلك أزكى لهم إنّ الله خبير بما يصنعون.» آيت الله خوئى اين روايت را معتبره مى داند. (كتاب النكاح، ج 1، ص 51). مرحوم محقق داماد نيز اين روايت را صحيحه دانسته است. (به نقل از: تقريرات درس صلاه مرحوم محقق داماد، ص 337). 22. به نقل: از محمد حسين طباطبايى، الميزان، ج 15، ص 116 و ر.ك: فتح القدير، ج 4، ص 23. 23. ابن جرير طبرى، ابن جرير، جامع البيان، ج 9، ص 306:«المرط بالكسر واحد المروط و هى اكسيه من صوف او خز كان يؤتزر بها». و ر.ك: اسماعيل جوهرى، صحاح جوهرى. 24. «لما نزلت هذه الآية «يدنين عليهن من جلابيبهن» خرج نساء الأنصار كان على رؤسهنّ الغربان من أكسية سود يلبسنها» (جلال الدين سيوطى، الدر المنثور، ج 5، ص 221). 25. جلال الدين سيوطى، درالمنثور، ج 5، ص42: أخرج البخارى وأبو داود والنسائى وابن جرير ابن المنذر وابن أبى حاتم وابن مردويه والبيهقى فى سننه عن عائشة قالت: رحم الله نساء المهاجرات الُاوَل لما أنزل الله وليضربن بخمرهن على جيوبهن أخذ النساء ازرهن فشققنها من قبل الحواشى فاختمرن بها». 26. جلال الدين سيوطى، در المنثور، ج 5، ص 42. تا آن جا كه تحقيق شد اين مطالب در كتاب هاى روائى شيعى يافت نشد. 27. ر.ك: ابوبكر جصاص، احكام القران، ج 3، ص 315 ـ 319 و 369 ـ 372; سعيد راوندى، فقه القران، ج 2، ص 127 ـ 130 ; فاضل مقداد، كنزالعرفان، ج 2، ص 220ـ224 و احمد اردبيلى، زبده البيان، ج 2، ص 684 ـ 699. 28. يا نِسَاء النَّبِى لَسْتُنَّ كَأَحَد مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَيتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيطْمَعَ الَّذِى فِى قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا. وَقَرْنَ فِى بُيوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ. ... يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيوتَ النَّبِى إِلَّا أَن يؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَام غَيرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيث إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يؤْذِى النَّبِى فَيسْتَحْيى مِنكُمْ وَاللَّهُ لَا يسْتَحْيى مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاء حِجَاب ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَن تَنكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِندَ اللَّهِ عَظِيمًا... . 29. ر.ك:محمد حسين طباطبايى، الميزان، ج 20، ص 376ـ377; محمد زركشى، البرهان، ج 1، ص 251; جلال الدين سيوطى، الاتقان، ج 1، ص 41 و 43; محمد هادى معرفت، التمهيد، ج 1، ص 106ـ107. 30. جعفر مرتضى عاملى، حديث الافك، ص 129 «و الظاهر ان سوره النور قد ابتدا نزولها فى السنة الثامنة على وجه التقريب لأنّها نزلت بعد سورة النصر و سوره النصر نزلت فى سنة ثمان فقد ورد أن النبّى عاش بعدها سنتين فقط و بعد الأحزاب التى ابتدا نزولها فى سنة خمس و بينها و بين سورة النور حسب رواية ابن عباس عده سور»و نيز ر.ك: همان، ص 137. 31. فخر الدين طريحى، مجمع البحرين، ذيل واژه جلباب. 32. فضل بن حسن طبرسى، مجمع البيان، ج 7، ص 271: «عن النبى(صلى الله عليه وآله) قال للزوج ما تحت الدرع وللابن والاخ ما فوق الدرع ولغير ذى محرم أربعه أثواب درع وخمار وجلباب وإزار». 33. محمد صدوق، من لايحضره الفقيه، ج 3، ص 467; و محمد كلينى، همان، ج 5، ص 520. 34.ابى داود سجستانى، سنن أبى داود، ج 2، ص 272. 35. محمد كلينى، همان، ج 5، ص 528. 36. ابن جرير طبرى، جامع البيان، ج 9، ص 305: «قالت عائشة دخلت على ابنه أخى لامى عبدالله بن طفيل مزينه فدخل النبى(صلى الله عليه وآله) فأعرض فقالت عائشه يا رسول االله إنّها ابنه أخى و جارية: فقال: اذا عركت المرأة لم يحلّ لها أن تظهر إلاّ وجهها». 37. جلال الدين سيوطى، الدر المنثور، ج 5، ص 42. 38. محمد عاملى، وسائل الشيعه، ج 20، ص 205; محمد كلينى، كافى، ج 5، ص 523 و ابن حجر عسقلانى، فتح البارى، ج 9، ص 274: «لا أراكما إلا من اولى الاربه من الرجال، فأمر بهما رسول الله(صلى الله عليه وآله)فعزبا الى مكان يقال له: العرايا». 39. احمد كوفى، فتوح البلدان، ج 1، ص 65 و محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج 21، ص 168. 40. ابوعبدالله بخارى، صحيح البخارى، ج 5 ص 13: (قال الليث: حدثنى يونس عن ابن شهاب قال: حدثنى عبيدالله بن عبد الله بن عتبه ان أباه كتب إلى عمر بن عبد الله بن الارقم الزهرى يأمره أن يدخل على سبيعة بنت الحرث الأسلميه فيسألها عن حديثها وعن ما قال لها رسول الله(صلى الله عليه وآله) حين استفتته فكتب عمر بن عبد الله بن الأرقم إلى عبد الله بن عتبة يخبره أنّ سبيعة بنت الحرث أخبرته أنّها كانت تحت سعد بن خولة وهو من بنى عامر بن لؤى وكان ممن شهد بدراً فتوفى عنها فى حجة الوداع وهى حامل فلم تنشب ان وضعت حملها بعد وفاته فلما تعلت من نفاسها تجمّلت للخطاب فدخل عليها أبو السنابل بن بعكك رجل من بنى عبدالدار فقال لها مالى اراك تجملت للخطاب ترجين النكاح فإنّك والله ما انت بناكح حتى تمر عليك اربعة أشهر وعشر قالت سبيعة فلما قال لى ذلك جمعت على ثيابى حين امسيت واتيت رسول الله(صلى الله عليه وآله) فسألته عن ذلك فأفتانى بأنّى قد حللت حين وضعت حملى وامرنى بالتزوج ان بدا لى». 41. به عنوان مثال، نكاتى كه در اين روايت از نظر تاريخى قابل بررسى است تعيين حقيقت داشتن وجود افرادى است كه در اين گزارش از آن ها نام برده شده است. در مرحله بعد بايد تاريخ تولد و وفات ايشان معين شود، چه بسا در اين بررسى ها نادرستى اين گونه گزارش ها استنباط شود. 42. فيض كاشانى، الوافى، ج 21، ص 474، پاورقى. 43. ابوالحسن مازندرانى، شرح اصول كافى، ج 3، ص 165، پاورقى. 44. براى آشنايى با نقل هاى گوناگون اين روايت ر.ك: ابوعبدالله بخارى، صحيح بخارى، ج 2، ص 140و 218; محمد طوسى، الخلاف، ج 2، ص 249 و 386 و حسن حلى، مختلف الشيعه، ج 4، 319. 45. ر.ك: جواد كاظمى، مسالك الافهام الى آيات الاحكام، ج 3، پاورقى ص 278ـ279. 46. مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 19، ص 390. 47. محمد رشيد رضا، المنار، ذيل آيات نور; نصر حامد ابوزيد، دوائر الخوف، 240; و جواد على، المفصل فى تاريخ العرب، ج 4، ص 617. .............................................................................................................

منبع:فصلنامه تاريخ درآينه پژوهش، شماره سوم