يکشنبه ۰۹ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۴ فروردين ۱۳۹۱ - ۱۲:۵۳
گفتگویی خواندنی با دروازه بان سابق تیم ملی

عابدزاده: کاسبی خرابه، عید من خراب شد

تازه دو، سه ماه است که فعال کرده‌آم. چون ترم زمستان راه‌اندازی کردیم و نوجوانان و نونهالان درگیر درس هستند، زیاد شلوغ نشد
کد خبر : ۵۷۱۸۴

به گزارش سرویس ورزشی صراط ، احمدرضا عابدزاده، مربی سابق پرسپولیس این روزها پستی در بدنه ورزش ندارد و به همین دلیل روزها را در فست‌فود خود می‌گذراند.‌ سال‌هاست که به این شکل زندگی می‌کند و البته به این شرایط عادت کرده است. دروازه‌بان اسبق تیم ملی یکی از بهترین‌های تاریخ فوتبال ایران به حساب می‌آید و «عقاب آسیا» و «دست‌های مطمئن» از القاب او است. عابدزاده از محبوب‌ترین چهره‌های ورزشی ایران به حساب می‌آید و هنوز خیلی‌ها از اخبارمربوط به او را پیگیری می‌کنند. با او گفت‌وگوی خودمانی و عیدانه‌ای انجام داده‌ایم که در زیر می‌آید.


 
از ممنوع الخروج شدن شما شروع می کنیم.چطور شد که این اتفاق افتاد؟
من برای تعطیلات عید قرار بود به همراه همسرم به آمریکا بروم تا پسرم امیر را ببینم.یک سال بود که پسرم را ندیده بودم.پایم را که به فرودگاه گذاشتم گفتند ممنوع الخروجم.آنها پاسپورتم را ضبط کردند و همسرم به تنهایی مسافرت کرد.من برگشتم و پیگیری کردم دیدم به خاطر شکایت یک پزشک است.پزشکی که به خاطر یکی از مصاحبه هایم به دادگاه رفته بود و دادگاه هم رای را به نفع ایشان اعلام و بنده را به 54 ضربه شلاق محکوم کرده بود.در حالیکه احضاریه به یک پلاک دیگر رفته بوده واصلا دست من به آن نرسیده .جالب اینجاست که یک شیر پاک خورده ای به جای من پای این احضاریه ها را امضاء کرده بود و همین اتفاق باعث شد تا قاضی حکم بدهد و من را محکوم کند.سوال من اینجاست که اگر یک آدم غیر ورزشی هم باشد این اتفاق برایش می افتد؟بحث شکایت یک طرف است اما اینکه این اتفاق بدون اطلاع من افتاده و دادگاه رای می دهد عجیب است.من پایم را پیش این آقای دکتر عمل کردم و چند سال بعد رفتم پیش دکترهای آلمانی.آنها به من گفتند چطوری پایت را عمل کرده؟ اگر در آلمان بود، من باید برای کوتاه شدن پایم طلبکار می شدم. هنوز هم معتقدم پایم را بد جوری عمل کرده که مجبور شدم چند بار دیگر آن را عمل کنم. حالا که کار به اینجا کشیده مدارک عملش را بعد از نزدیک 20 سال می برم  به نظام پزشکی و من هم شکایت می کنم. عید من خراب شد.به خاطر احضاریه هایی که نرسیده باید اینجا در خانه تنها باشم.


پس عید را کلا در تهران گذراندید؟
بله تهران،در مغازه ام بودم. خیابان شریعتی نرسیده به تجریش فست فود عابدزاده 22.

این جریان 22 چی هست؟

فعلا نمی‌گویم.

یعنی مسافرت نرفتید؟ معمولا ایام عید یا دوبی هستی یا شمال.
نه تهران هستم به خاطر مغازه. البته شاید دو، سه روزی بروم شمال ولی خرج زندگی سنگین شده. باید مغازه باشم. کاسبی خرابه آقا.

از پسرت امیر چه خبر؟
داره بازی می‌کنه تو لس‌آنجلس‌بلوز آمریکا. خدا را شکر خیلی پیشرفت کرده. چند وقت پیش هم جلوی تیم ملی مکزیک بازی داشتند. امیر نیمه اول بازی کرد و گلی نخورد ولی نیمه دوم یک گلر دیگر بازی کرد که در نهایت یک گل خوردند و یک بر صفر باختند. مربی از امیر خیلی راضی هست. خوشحالم از اینکه پسرم با 18 سال سن در یک تیم بزرگسال آمریکایی فیکس بازی می‌کند و جلوی تیم مکزیک یک نیمه گل نخورده.


امیر در لس‌آنجلس‌بلوز می‌ماند؟
آره. فعلا اونجا هست تا در آینده ببینیم چه پیش می‌آید.

مسابقات لیگ کی شروع می‌شود؟
یک ماه و نیم دیگه. اونجا زمان مسابقات مثل ایران نیست. نحوه انتخاب بازیکنان هم متفاوت است. مثل ایران نیست که با بازیکن قرارداد ببندند و بعد از او استفاده کنند، بلکه اول در تمرینات بازیکن را می‌بینند و بعد اگر مربی ok شد قرارداد می‌بندند. مربی تیم لس‌آنجلس‌بلوز یک فردی هست به نام چارلی که خیلی به امیر اهمیت می‌دهد. رئیس باشگاه هم یک ایرانی است به نام آقای منصوری که خیلی به امیر لطف  داشته. خیالم از همه بابت راحت است.

صحبت از این بود که امیر به تیم‌های اسپانیایی برود. چی شد؟!
یک قول‌هایی داده‌اند. جریان این است که آقای منصوری و  یکی از دوستانش ارتباط نزدیکی با باشگاه رئال دارند و گفته‌اند با توجه به اینکه امیر فقط 18 سال سن دارد، می‌شود او را به یک تیم اسپانیایی برد. آنها در حال رایزنی هستند. فعلا در همین حد هست. نه بیشتر و نه کمتر.
دلتنگی نمی‌کند؟!
الان من یک سال است  امیر را ندیده‌ام. همسرم هم همینطور. ماشاءاله امیر مردی شده برای خودش، بچه که نیست. از کلاس راهنمایی فرستادمش انگلیس. آنجا هم درس می‌خواند و هم فوتبال بازی می‌کرد. پنج ماه در مدرسه فوتبال تاتنهام بود. دو هفته با منچستر تمرین کرد و حالا هم که یک سال است رفته آمریکا و در تیم بزرگسالان لس‌آنجلس‌بلوز بازی می‌کند.

دانشگاه چی؟!
اگر امیر در دانشگاه درس بخواند  طبق قوانین آمریکا مجبور است در تیم دانشگاه بازی کند. یک مدتی در دانشگاه درس خواند و حالا باید یک سال بگذرد و بعد از یک سال می‌تواند به دانشگاه برود و در یک تیم دیگر بازی کند.

احتمال دارد امیر روزی به ایران برگردد ؟
راستش به خاطر اتفاقات و بلاهایی که سر خودم آوردند دوست نداشتم اصلا در ایران بازی کند. پیش خودم فکر کردم با من که سال‌ها در تیم ملی بازی کردم و کاپیتان تیم ملی بودم چه کردند که بخواهند با امیر بکنند اما حالا نظرم عوض شده و اگر در آینده شرایط مهیا باشد، احتمال دارد که امیر بیاید و در لیگ برتر ایران بازی کند. البته الان خیلی خوب است که در ایران نیست چون هم درسش را می‌خواند و هم اینکه در محیط فوتبال ایران نیست وگرنه پسرم چون پسر عابدزاده است اگر در ایران باشد، روزنامه‌ها و حاشیه‌ها رهایش نمی‌کنند و نمی‌گذارند از نظر روحی- روانی آرامش داشته باشد و پیشرفت کند. شما ببینید این چه فوتبالی است که همه‌اش باندبازی است. نمونه‌اش فدراسیون فوتبال که رفته یک آدمی که مجری رادیو و بعد هم تلویزیون بوده را آورده و کرده سرمربی تیم ملی جوانان این مملکت. بعد هم می‌گویند طرف مدرک مربیگری A دارد. این دلیل خوبی است برای انتخاب سرمربی تیم ملی جوانان کشوری مثل ایران که جزو مدعیان فوتبال آسیاست؟! چرا نمی‌گویند که سابقه مربیگری‌اش قبلا چه بوده؟ ما این همه مربی کارکشته و سرشناس داریم که خیلی از آنها بیرون گود نشسته‌اند، آنوقت یک مجری  می‌شود سرمربی تیم ملی. فاتحه این فوتبال را باید خواند با این باندبازی‌ها. بعد آدم متوجه می‌شود که طرف از اینور و آن‌ور سفارش شده و یک‌جورهایی به فدراسیون فوتبال تحمیلش کرده‌اند. انگار نه انگار، کک کسی هم نمی‌گزد. در این فوتبال را باید گل گرفت با این اتفاقات. 


این آکادمی فوتبال احمدرضا عابدزاده واقعا آکادمی است یا یکی مثل مدارس فوتبال‌های ایران؟
نه واقعا آکادمیک و اصولی کار می‌کنم. تازه دو، سه ماه است که فعال کرده‌آم. چون ترم زمستان راه‌اندازی کردیم و نوجوانان و نونهالان درگیر درس هستند، زیاد شلوغ نشد. البته من هم برای ثبت‌نام کلی شرایط می‌گذارم. اول تست می‌گیرم. اگر طرف استعداد دروازه‌بانی داشت، قبول می‌کنم که در آکادمی کار کند وگرنه می‌گویم بهتر است بروی یک رشته ورزشی دیگر. نمی‌خواهم پول الکی از مردم بگیرم و بعد هم تو دلم به آنها بخندم. وجدانم ناراحت می‌شود از اینجور کارها. تو همین زمستان بالغ بر دویست نفر تماس گرفتند برای ثبت نام. از نزدیک 50 نفر تست گرفتم اما فقط چهار گلر را قبول کردم که بیایند کار کنند. ان‌شاء‌اله برای بهار و تابستان بتوانیم یک کار درست و حسابی و اصولی انجام دهیم.
هنوز هم خودت هر روز تمرین می‌کنی؟

روزی دو ساعت و نیم. به جز جمعه‌ها. البته جمعه‌ها هم چون سالن بدنسازی تعطیل است، نمی‌روم.

روزی دو ساعت و نیم زیاد نیست؟ مگر برای قهرمانی تمرین می‌کنی؟

عادت کرده‌ام. یک عمر است که دارم روزی دو، سه ساعت تمرین می‌کنم. از وقتی فوتبال را کنار گذاشته‌ام، این تمرینات اصلا و ابدا قطع نشده. می‌روم تردمیل و دوچرخه می‌زنم و بعد هم تمرین با وزنه. البته چون زانویم اذیتم می‌کند، تمرینات با وزنه من یکسری تمرینات خاص است.

چند بار زانویت را جراحی کرده‌اند؟
سه بار زانوی چپ، دو بار زانوی راست. شاید در آینده مجبور شوم کشکک زانوی چپم را عوض کنم.

یعنی کشکک مصنوعی بگذارید. جدا؟!
دکترها می‌گویند احتمال دارد در آینده مجبور به این کار شوند اما من زیر بار نمی‌روم.

آخر چه؟!
با تمرین درست می‌شود. حرفی که آنها می‌زنند یک احتمال است درباره 15 یا 20 سال دیگه.


چطور شد که چند هفته قبل از جام‌جهانی 98 فرانسه زانوهایت را جراحی کردی و توانستی در این رقابت‌ها بازی کنی؟!
55 روز قبل از جام‌جهانی بود که زانویم را عمل کردم. تیم ملی در اردو بود و من در اتاق عمل. همه می‌گفتند محال است بتوانی در جام‌جهانی بازی کنی. حتی دکتر رازی پزشک جراح من می‌گفت سه ماه دیگر باید تمرینات را شروع کنی اما من گفتم 25 روز دیگر تمرین کردن را شروع می‌کنم و می‌روم جام‌جهانی. باور نمی‌کنید اما از زمانی که روی تخت بودم فکر تقویت عضلات زانو بودم. روزی سه بار تمرین می‌کردم. 5/1 ساعت صبح. سه ساعت ظهر و  دو ساعت هم شب. تمریناتی طاقت‌فرسا که الان فکرش را می‌کنم پیش خودم می‌گویم فقط از عهده خودم برمی‌آمد و محال است فوتبالیست‌های امروزی زانوی خودشان را عمل کنند و برای رسیدن به مسابقات بعد از 25 روز تمرین گلری کنند. آن هم با امکانات و علم پزشکی آن زمان. من اما روزی سه بار تمرین می‌کردم. حدود هشت، هفت ساعت وقت می‌گذاشتم تا آماده شوم. یادم هست روز بازی با آمریکا 83 کیلو بودم. در حالی که قبل از عمل 87 کیلو وزنم بود.


بالاخره معلوم شد چرا در بازی با یوگسلاوی نیمکت‌نشین شدی؟!
بروید از آقای سرمربی (جلال طالبی) بپرسید که چرا این کار را کرد. می‌گفت با درد تمرین می‌کنی. یادم هست قبل از بازی با یوگسلاوی یک بازی دوستانه گذاشتند. من تو گل بودم و مابقی نفرات بازیکنان ذخیره تیم ملی بودند. آن روز 10،‌12 موقعیت گلزنی را گرفتم و یک بر صفر بردیم اما روز بازی  نام من در ارنج نبود. بعد که پرسیدم چرا گفت نمی‌خواهم آبروی تو برود. گفتم یعنی چی؟ من این همه زحمت کشیدم تیم ملی به جام‌جهانی برود. این همه سختی کشیدم که آماده شوم برای جام‌جهانی اما ... . من بودم و محمد خاکپور و آقای مربی توضیحاتی داد تا بازی نکردن من را توجیه کند. محمد خاکپور همین طور مانده بود چه بگوید. آن بازی گذشت تا اینکه بازی با آمریکا و آلمان رسید و من طوری بازی کردم که آقایان فهمیدند چطور حقم را پایمال کرده بودند. 

واقعا اگر زانوهایت اجازه می‌داد تا چند سالگی بازی می‌کردی؟!
(می‌خندد) تا 50 سالگی. حداقل تا 45 سالگی بازی می‌کردم. چرا بازی نمی‌کردم؟ وقتی آمادگی بدنی‌ام همین حالا طوری است که بازیکنان ملی‌پوش هم طاقت تمرینات اختصاصی من را ندارند چرا بازی نمی‌کردم؟ فوتبالیست که نبودم بخواهم بدوم. گلر بودم و بدنم هنوز هم آماده است اما این زانوهایی که پنج بار و آن هم در اوج فوتبالم عمل شده‌اند، دیگر اجازه نمی‌داد بازی کنم و من مجبورا فوتبال را کنار گذاشتم اما حالا که همه در حال پول گرفتن و بستن قراردادهای 400،500 میلیونی هستند چرا من نباید بازی می‌کردم. اینها سالی 20 گل می‌خوردند اما من سالی شش تا می‌خوردم. سال 75 یا 74 بود که در نزدیک 10 بازی گل نخوردم تا پرسپولیس فاصله‌اش با صدر جدول را کم کند و قهرمان لیگ شود.

حالا فکر می‌کنی پسرت بتواند تا اندازه‌ای جای خالی پدر را درون دروازه پر کند؟
ان‌شاءاله از من هم بهتر می‌شود. وقتی جلوی مکزیک یک نیمه بازی کرده و گل نخورده یعنی اینکه پیشرفت خوبی داشته.
ولی عابدزاده شدن ... 
هیچ‌وقت نباید ناامید بود. باید کار کرد و تلاش بیشتری داشت. این چیزی است که من همیشه به امیر می‌گویم. مگر شما از روز اول بلد بودی دوچرخه‌سواری کنی؟ چند بار خوردی زمین تا یاد گرفتید. برای یک گلر شش‌دانگ شدن هم باید زحمت کشید و هر روز نقاط ضعف را برطرف کرد.
چند وقت پیش در بازی ایران- لهستان به میدان رفتی. آن روز مشکلی برای بازی کردن نداشتی؟
چون زمین چمن مصنوعی بود، یک مقدار پایم درد گرفت و زمانی که یک کم زیاد دویدم پایم درد داشت اما کلا مشکل زیادی نداشتم و حتی شوت هم می‌زدم. 

یکی از نقاط قوت شما پرتاب توپ با دست تا هجده قدم حریف بود. چطور این کار را می‌کردی؟!
هنوز هم خیلی راحت می‌توانم این کار را انجام دهم. بستگی دارد که درجا پرتاب کنی یا اینکه بدوی و بعد توپ را بفرستی. برای اینکه یک گلر از چنین توانی برخوردار باشد باید عضلات دستش قوی باشد و تمرینات ویژه‌ای هم انجام دهد. شاید چون من یک زمانی هندبال بازی می‌کردم از این نظر یک مقدار جلوتر از بقیه بودم. کلا باید بگویم که دروازه‌بانی تلفیقی است از فوتبال، هندبال، بسکتبال، والیبال و همه رشته‌ها حتی کشتی و دو و میدانی. اگر دقت کنید دروازه‌بانی به نوعی با این رشته‌ها یک رابطه‌ای دارد. یادم هست یک روز سر تمرین به میثاق و حقیقی گرفتم من توپ را بغل می‌کنم بیاید توپ را از من بگیرید اما آنها نتوانستند. به آنها گفتم شما انجام دهید. آنها این کار را کردند اما من توپ را از آنها گرفتم. گفتم این استقامت بدنی است که به شما کمک می‌کند در دروازه‌بانی و قدرت دست‌هایتان. اصلا یک گلر باید در هجده قدم همه را له کند و همه کاره باشد. من همیشه به شاگردانم گفته‌ام دروازه‌بان هر گلی که بخورد مقصر است چون باید آنقدر قوی باشد که تحت هیچ شرایطی گل نخورد. 

درباره آمدن دنیزلی به پرسپولیس چه نظری داری؟ به نظرت تیم با او موفق می‌شود؟!
به هر حال دنیزلی یک مربی مطرح است که در تیم‌های بزرگی بوده اما فعلا که نتایج چندان جالب نیست. مربی گرانقیمتی که چهار میلیارد می‌گیرد باید بهتر از این نتیجه بگیرد. اصلا شما نگاه کنید که فوتبال ما از امثال کروش و دنیزلی چه بهره‌ای می‌برد. به جای اینکه از کروش کار بکشند، او را به شهرستان‌ها بفرستند و برای سایر مربیان کلاس مربیگری بگذارد، همه‌اش در سفر است. هیچ‌کس هم نمی‌گوید کروش کجاست؟! می‌آید یک بازی برای تیم ملی مربیگری می‌کند و بعد هم 40 روز می‌رود مرخصی. وقتی در فوتبال ما یک مجری رادیو می‌آید و سرمربی تیم ملی جوانان می‌شود ما درباره چه چیزی با هم صحبت می‌:نیم. همه‌اش شده باندبازی. طرف مجری رادیو بوده، بعد رفته تلویزیون و حالا شده سرمربی تیم ملی جوانان این مملکت. آنوقت این همه مربی نشسته‌اند کنار گود و می‌گویند او مدرک مربیگری دارد. مگر مدرک گرفتن کاری دارد؟ شما برو کلاس بشین چهار ماه بعد برو کلاس و بعد هم A. یعنی تو هم باید سرمربی تیم ملی جوانان شوی و این همه مربی کارکشته و کاربلد بیرون باشند؟ اینجوری انگار ما هم باید برویم مجری رادیو شویم تا شاید به جایی برسیم. البته باید یک پارتی کلفت هم داشته باشیم. پرسپولیس هم همین شده. این آقایونی که مدیرعامل می‌شوند کجای فوتبال بوده‌اند؟! تا بیاید فوتبال و فوت و فن را بشناسد. تا بیاید فوتبالیست‌ها را بشناسد آبروی تیم رفته و هواداران هم باید حرص بخورند.

با این مصاحبه‌ها فکر نمی‌کنی راه بازگشت خودت به پرسپولیس را می‌بندی؟!
چکار کنم؟! بیام و به‌به و چه‌چه کنم؟! من احتیاجی به این کارها ندارم. آن چیزی که واقعیت است را می‌گویم. عقده این را ندارم که سمتی بگیرم. محال است که چاپلوسی کسی را کنم تا برگردم پرسپولیس. مگر کاری دارد؟ می‌توانستم همین حالا به شما بگویم دنیزلی بهترین مربی دنیاست اما دیدید که گفتم مربی خوبی است اما نتایج خاصی در پرسپولیس نگرفته. مگر نمی‌توانم بیایم و از رویانیان تعریف کنم و بعد هم راحت در پرسپولیس یک پستی بگیرم و یک قرارداد چند صد میلیونی امضا کنم؟ من آدم خودخواهی نیستم. اگر فکر خودم باشم بازگشت به پرسپولیس برای من با دو مصاحبه امکان‌پذیر است. اما واقعیت چی؟! من حرف حق را می‌زنم به امید آنکه از حق هوادار دفاع کرده باشم. حالا بماند که بعضی‌ها تو این فوتبال زرنگ هستند و می‌دانند چگونه با سیاست رفتار کنند تا همیشه در پرسپولیس باشند اما من اینکارها را یاد نگرفته‌ام و تا آخر عمر هم زیر بار چاپلوسی و تملق‌گویی نمی‌روم. این آقای موقت را دیدید چه کار کرد؟! پرسپولیس هنوز هم دارد چوپ خودخواهی اینها را می‌خورد. فک و فامیل خودشان را آوردند پرسپولیس و بعد هم هر کاری دلشان خواست کردند. من هم این چیزها را می‌دیدم و می‌گفتم که اینها پرسپولیس را نابود می‌کنند اما کسی به حرف ما گوش نکرد و حالا همه دارند می‌بینند که امسال چه بلایی بر سر تیم آوردند و مدتی که در باشگاه بودند، چه‌ها که نکردند. من آدم‌ها را زود می‌شناسم و محال است کسی را بشناسم و بخواهم درباره او چیزی جز واقعیت بگویم.

به طور کلی زیاد میانه خوبی با مدیران فوتبال نداری، زمان جام‌جهانی هم با صفایی‌فراهانی به مشکل خوردی و همان بحث‌ها باعث شد دیگر به تیم ملی دعوت نشوی؟
آره، دیگه دعوتم نکردند تا اینکه اینقدر انتقاد کردید شما و بقیه رسانه‌ها که آقای مربی (جلال طالبی) گفت عابدزاده باید تست پزشکی بدهد. من هم برای اینکه بهانه دست‌شان ندهم رفتم و تست پزشکی دادم و اتفاقا در تمام تست‌ها هم به جز یک مورد نفر برتر تیم ملی شدم و نمرات تست‌های من از همه ملی‌پوشان بهتر بود. جالب بود. رفتم اردو اما مربی گلرها طبق برنامه‌ای که آقای مربی به او داده بود چنان تمریناتی برایم در نظر گرفت که زانوهایم خرد شود اما من کم نیاوردم و همه تمرینات را انجام دادم تا اینکه برای یک بازی دوستانه رفتیم قطر و آنجا یک دفعه من را نشاندند روی نیمکت. هیچی نگفتم و به کارهایشان فقط خندیدم چون نمی‌خواستند من در تیم ملی باشم اما رسانه‌ها و مردم بدجوری روی آنها فشار آورده بودند. از قطر که برگشتیم تیم برای جام ملت‌های آسیا (2000) رفت لبنان و برای اینکه من کنار تیم نباشم گفتند ویزای همه صادر شده جز عابدزاده! دروغی گفتند که بدتر شد و اعتراض مردم و رسانه‌ها به این کارشان بیشتر. من نمی‌دانم آقای صفایی فراهانی هم در این ماجرا دخالت داشتند یا نه اما کلا مشکل من با او این بود که در جام‌جهانی گفتم تیم ملی به خاطر زحمات و تلاش‌های شبانه‌روزی و چندین ماهه بازیکنان به جام‌جهانی رفته و از پولی که فیفا به فدراسیون می‌دهد باید مبلغی به هر بازیکن بدهید. من کاپیتان تیم بودم و بازیکنان هم از من انتظار داشتند اما صفایی فراهانی زیر بار نرفت و حتی با من به مشکل خورد. شش سال پیش بود که ایشان را در فرودگاه دیدم و به او گفتم حق ما را خوردی که خندید و گفت تو هنوز آن ماجرا را فراموش نکرده‌ای؟! کل ماجرا همین بود. من می‌توانستم مثل کاپیتان‌های امروزی و خیلی از آدم‌های سیاستمدار به عنوان کاپیتان از حق بچه‌ها دفاع نکنم و خودم را پیش رئس فدراسیون و سرمربی تیم ملی عزیز کنم اما این کارها را بلد نبودم و نیستم. به طور کلی از این جور بلاها کم سرم نیاوردند.

مثل اخراج از پرسپولیس، ترس از محبوبیت عابدزاده و ....
بگذریم دیگر. به هر حال آنموقع هم یک اتفاقاتی افتاد. هر چی باشد آقای پروین یک آدم فوتبالی است و من اگر از یک فوتبالی کم‌لطفی ببینم می‌توانم یک جوری با ماجرا کنار بیایم اما محال است با کارهای ناجوانمردانه مدیران سیاسی کنار بیایم. شما ببینید آقای موقت و دیگر مدیران سیاسی چه بلایی سر پرسپولیس آوردند و این تیم بزرگ و پرطرفدار را با کارهایشان چگونه تحقیر کردند. آنها فکر خودشون بودند و می‌خواستند قدرت‌نمایی کند، شما دیدید که رفتند به استیلی خدمت کنند اما به او خیانت کردند. کاری کردند که فکر می‌کنم حمید تازه فهمیده باشد دوستی خاله‌خرسه آنها چه بلایی سر او و پرسپولیس آورد. اینها همان آدم‌هایی هستند که از نام من هم وحشت داشتند و لیدرهایشان کاری کردند که مردم من را در استادیوم تشویق نکنند. الان هم یک جورهای دیگری همین بساط‌ها هست. مدیرعامل جدید هم می‌خواهد به مردم این نکته را بفهماند که من عابدزاده را می‌خواستم اما خودش نیامد اما نمی‌آید همه جریان را توضیح بدهد.

چه جریانی؟!
تیم تحت فشار بود بود و کادرفنی مورد قبول مردم نبود. گلرها هم گل‌های بدی می‌خوردند و مربی گلرها (سعید عزیزیان) را کنار گذاشته بودند. آقایان به این فکر افتادند اگر عابدزاده بیاید دیگر کسی علیه تیم شعار نمی‌دهد. این بود که آمدند سراغ من. من هم به رویانیان گفتم احتمال دارد استیلی دو هفته دیگر اخراج شود. اگر استیلی را برکنار کردید و مربی خارجی آوردید، تکلیف من چه می‌شود؟! تضمین می‌دهید مربی خارجی من را در کادرفنی حفظ کند؟! گفتند بله. گفتم پس این را در قراردادم بنویسید. این را که گفتم حرف‌شان عوض شد و گفتند نمی‌شود بنویسیم. من هم گفتم خداحافظ. شما هم دیدید که دو هفته بعد از مذاکره با من استیلی را اخراج کردند و دنیزلی آمد. پس اگر من می‌آمدم فقط با آبروی خودم بازی کرده بودم و بس. اینها فکر اعتبار و آبروی من بودند یا نبودند؟! پس چرا نیامدند به هواداران بگویند که عابدزاده حق داشت که تضمین بخواهد؟ اما اینها این حرف را نزدند. تازه استیلی رفت شبکه خبر و مصاحبه کرد که احمدرضا مربی گلرهای پرسپولیس شد. در حالی که اصلا صحبتی با من نشده بود و فقط نماینده‌ام (محمد رجبی) یک جلسه‌ای با پروین برگزار کرده بود و قرار شده بود پروین جلسه‌ای ترتیب دهد تا من و رویانیان با هم صحبت کنیم اما این کار را هم نکرده بودند. گفتم که از این اتفاقات برای من بارها و بارها رخ داده. از قدیم تا حالا و من به این نامهربانی‌ها و کم‌لطفی‌ها عادت کرده‌ام. 
کمی هم درباره وضعیت امسال گلرهای پرسپولیس صحبت کنیم. میثاق و حقیقی.
میثاق که به نظر من فقط مشکل روحی دارد. ایراد او این بوده که بعد از دریافت یکی دو گل نتوانسته با خودش کنار بیاید و این وضعیت ادامه پیدا کرده وگرنه او یک گلر خوب است که دیدید فصل قبل چه عملکرد خوبی در خود داشت. پس مشکل از خودش نیست. بلکه کسی نبوده که خوب او را تمرین بدهد و وقتی که گل می‌خورد او را از نظر روحی برای بازی بعد آماده کند. حقیقی هم که رفته روسیه. 

به نظرت تصمیم درستی گرفت یا اشتباه کرد؟!
اتفاقا حقیقی آمد پیش من و گفت که چنین پیشنهادی به او شده، گفت به نظرتان چکار کنم؟! گفتم حتما برو. هر چه زودتر هم برو چون امسال در پرسپولیس خوب کار نکردی و اگر اینجا بمانی روحیه‌ات خراب می‌شود. شاید اگر حقیقی نمی‌رفت همان بلایی که سر میثاق آمد سر او هم می‌آمد. علاوه بر این من به علیرضا گفتم شانس یکبار در خانه‌ات را زده. آن را از دست نده چون امکان لژیونر شدن همیشه فراهم نیست. علاوه بر این آنطور که شنیده‌ام روبین کازان باشگاه کوچکی نیست و پول خوبی هم گیر علیرضا آمده. او حالا آنجا با بهترین مربیان و بهترین اتفاقات تمرین می‌کند و از حاشیه‌های داخل ایران فاصله دارد و می‌تواند پیشرفت کند. البته امیدوارم که او نیمکت‌نشین نشود و حداقل در بازی‌های دوستانه تیمش بازی کند تا در شرایط مسابقه باشد چون یک گلر اگر بازی کند در آینده به مشکل می‌خورد. 

خودتان هم پیشنهادی برای لژیونر شدن داشتید؟
بله، تیم فنرباغچه ترکیه پیشنهاد داده بود که بروم آنجا. پیشنهاد خوبی هم به من دادند اما شرایط فراهم نشد که بروم آنجا. من آن موقع با تیم پاس توافق کرده بود و نمی‌خواستم زیر قولم بزنم. این بود که روی مرد و مردانگی و به خاطر قولی که به پاس و مدیرعامل وقت آن (طباطبایی) داده بودم قبول نکردم بروم فنرباغچه. همین الان هم نامه‌ای که باشگاه فنرباغچه فرستاده بود را دارم. یک تیم انگلیسی هم بود که دعوت کرد بروم آنجا و تست بدهم اما من قبول نکردم که تست بدهم. گفتم اگر من را می‌خواهید همین حالا قرارداد ببندید. به هر حال شاید اشتباه کردم پیشنهاد فنرباغچه را قبول نکردم. آن موقع اگر اشتباه نکنم گلر تیم ملی مکزیک را داشتند و سراغ من هم آمدند. 
ولی شما که در پاس بازی نکردید؟
آره، رفتم استقلال! 

پدر همسرتان استقلالی بود؟
آره دیگه. رفتنم به استقلال کلی جریان داشت. ته دلم نبود بروم آنجا. من با باشگاه پاس توافق کرده بودم. با آقای طباطبایی. آن موقع بهزاد غلامپور هم گلر تیم ملی بود و در پاس بازی می‌کرد. آقای طباطبایی می‌گفت می‌خواهم دو تا گلر خوب داشته باشم. گفتند یک میلیون پیش قرارداد می‌دهیم با ماهی صد هزار تومان حقوق و یک آپارتمان. 
در این گیرودار استقلالی‌ها آمده بودند سراغ من. من گفتم محال است بیایم. آنها رفته بودند سراغ مدیر باشگاه پاس و طباطبایی گفته بودند شما که غلامپور را دارید پس بگذارید عابدزاده بیاید استقلال. این شد که آنها با هم توافق کردند. آنها رضایت پاس را گرفتند و گفتند حالا دیگر بهانه‌ای ندارید. استقلال قرار بود زمین به من بدهد با ماهی 300 هزار تومان پول. گفتند سیمان و آهن و اینجور چیزها هم می‌دهم تا در زمینی که به تو می‌دهیم خانه بسازی. آنها ساعت 3 نصف شب بود که من را بردند پیش آقای طباطبایی مدیر باشگاه پاس و در حضور او گفتند ایشان مخالفتی ندارد که بیایی. من هم دیگر بهانه‌ای نداشتم. رفتم استقلال اما پولم را هم ندادند. آن موقع آقامحمدی همه کاره استقلال بود، اما بعدها به قولش عمل نکرد. 

مگر پرسپولیسی نبود، پس چرا نیامدی پرسپولیس؟
(می‌خندد)، مگه من پرسپولیسی هستم؟!‌ حالا بعد از یک عمر این حرفها را به من می‌زنید؟

 خب، جواب سوال ما را بدهید؟
اتفاقا یکسال قبل از اینکه بروم استقلال خودم داوطلبانه رفتم سراغ مایلی کهن. آن موقع مایلی کهن مربی پرسپولیس بود. گفتم اجازه می‌دهید من بیایم پرسپولیس. گفت برو شهر خودت پسرجان. گفتم راه پیشرفت کردن من این است که در تهران بازی کنم. پرسپولیس را دوست دارم. گفت برو شهر خودت بهتر است. گفتم مگر شما از روز اول تهران بودید، گفت نه من بچه انزلی هستم. گفتم خب من هم می‌خواهم همین کار انجام دهم و به تهران آمده و پیشرفت کنم. در نهایت گفت که نیازی به تو نداریم. من هم گفتم به آقای پروین بگو اگر رفتم یک تیم دیگر تهران از من ناراحت نشی. حتی قبل از اینکه با پاس توافق کنم هم به پرسپولیس پیغام دادم اما آنها گلرهای خوبی داشتند و من چون جوان بودم احساس می‌کردند نیازی به من ندارند. اما وقتی که رفتم استقلال داستان عوض شد و از من گلایه کردند که چرا نیامدی پرسپولیس و از این حرف‌ها. علاوه بر اینها توصیه‌های پدر همسرم و پیگیری‌های خیلی زیاد استقلالی‌ها هم تاثیر زیادی داشت.
 
اما استقلالی‌ها خیلی راحت تو را از دست دادند؟
آره. من رفتم سپاهان. سال 72 بود. 6 میلیون به من پیشنهاد دادند. آن موقع هیچ تیمی از این پولها به کسی نمی‌داد. 

و داستان آمدنت به پرسپولیس؟!
بازی ایران و چین تایپه بود که مصدوم شدم. دقیقه 3 بود. نادر محمدخانی تیم را کشیده بود جلو برای آن آفسایدگیری، مهاجم چین تایپه از تله آفساید فرار کرد. من آمدم جلو توپ را دفع کنم که زانویم چرخید و از فرط درد دور خودم می‌پیچیدم. زانویم داغون شده بود. باید جراحی می‌کردم اما دیگر کسی کاری به کار من نداشت. داستان پهلوان زنده بود. حالا مصدوم شده بودم و هیچ کس احوالم را نمی‌پرسید. نه سپاهان برای من کاری کرد نه استقلال. استقلالی‌ها می‌گفتند چرا رفتی سپاهان، اما وقتی مصدوم شدم کسی نیامد سراغم. اوضاع مالی من هم آن موقع خیلی خیلی بد شده بود. روزهای سختی را سپری می‌کردم. 

جایی گفته بودی که در ماشین می‌خوابیدی؟
داستان دارد، ولش کن. 

و بعد ...؟

هیچی دیگه. آقای عابدینی مردانگی کرد و آمد سراغ من. گفت هزینه جراحی‌ات چقدر می‌شود. گفتم پزشکان گفته‌اند باید بروی آلمان. فکر کردم فوتبالم تمام شده اما عابدینی در جواب من گفت کل هزینه‌هایت را می‌دهم. به پول آن زمان فکر می‌کنم 15 میلیون تومان هزینه شد. من رفتم آلمان و سالم و سلامت برگشتم. عابدینی گفت پس حالا بیا و با پرسپولیس قرارداد ببند. گفتم مهندس من سالهاست که دنبال این فرصت بودم تا در تیم خودم بازی کنم. حالا که شما این مردانگی را کرده‌ای دیگر چه باید بگویم. سال اول که قرارداد مالی نداشتم و در واقع بابت هزینه‌های جراحی چیزی نمی‌گرفتم. البته عابدینی سعی می‌کرد یک جورهایی هوای من را از نظر مالی داشته باشد. فصل بعد اما فکر کنم قرارداد 20 میلیونی امضا کردم. روزهای خوبی بود بازی کردن برای پرسپولیس و قهرمانی‌های متوالی در لیگ و نتایج خوب در آسیا. تیم آن موقع پرسپولیس با تیم حالا یک ذره هم قابل مقایسه نیست. اما آن موقع از دفاع گرفته تا نوک حمله پرسپولیس پر بود از ستاره‌ که همگی آنها یا ملی‌پوش بودند یا سابقه سالها بازی کردن در تیم‌ملی.
گفتگو از خبرآنلاین