یکی از مقلدین شیخ انصاری که تاجر بود، عبای
زمستانی گرانبهایی به شیخ هدیه کرد. دست شیخ را بوسید و عبا را بر دوش او
افکند.
فردای آن روز که در نماز جماعت شرکت کرد،شیخ را با همان عبای سادهاش دید،بعد از نماز محضر شیخ رفت و پرسید: آن عبای گرانبها که دیروز به شما هدیه کردم کجاست؟
شیخ در پاسخ گفت: آن را فروختم و با پول آن دوازده عبای زمستانی ساده خریداری کردم و به افرادی که در این فصل زمستان عبا نداشتند، دادم.
تاجر عرض کرد: آقای من! عبا مال شما بود، و مخصوصاً برای شما خریده بودم تا خودتان آنرا بپوشید.
شیخ در پاسخ گفت: «ان ضمیری لا یقبل ذلک» وجدانم چنین کاری را نمیپذیرد که چنین عبایی بپوشم در حالیکه عده ای به عبای زمستانی نیازمندند.
آخرین اخبار و تصاویر اجتماعی را در سرویس جامعه صراط بخوانید.
آقا این اسلامه که فرد یا افرادی بتواند حدود سه سال در انگلستان براحتی زندگی کند . اما شخص یا اشخاصی دیگر نتواند خرج 5 روز اقامت در مشهد را تهیه کند ..
به امید روزی که شیخ انصاری ها به 50 در صد برسند
چون عبای ایشون یک ایل و قبیله و روستا رو تاچندین نسل عاقبت به خیرکرد
هر کی مخالفه بیاد تورنتو تاچند تا نمونه رو نشونش بدم یا اینکه وسط راه سری به لندن و... هم بزنه حالا سربازان سایبریهاشمی میان و برایمن کامنت مخالف میذارن شاید هم یاران غربی ایشون منو در کانادا ترورکنن
فقط محض اطلاع و مزاح بود باور کنید
دیدن ثروتهای باد آورده و... من رو عقده ای کرده و نسبت به ایشون حساس شده و ارادت پیدا کردم