پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۶ مهر ۱۳۹۹ - ۱۶:۲۰

نویسنده «دل»: از مردم عذرخواهی می کنم

نویسنده «دل»: از مردم عذرخواهی می کنم
سریال «دل» که ضعیف ترین ساخته منوچهر هادی در بخش کارگردانی است، به قلم بابک کایدان به نگارش درآمده است.
کد خبر : ۵۲۴۵۷۴
در این سال ها که شبکه نمایش خانگی پا گرفته است، سریال هایی در ژانرهایی متفاوت به تصویر کشیده شده است و هر کدام حرف و حدیث هایی در زمان پخش و بعد از پخش داشتند. اما یکی از این سریال ها که میزان حواشی آن از کلیت کار بالاتر بود،‌سریال «دل» بود. این سریال که ضعیف ترین ساخته منوچهر هادی در بخش کارگردانی است، به قلم بابک کایدان به نگارش درآمده است.


به گزارش فارس، حالا که پخش سریال به پایان رسیده است، کایدان برای اولین بار بعد از پخش این سریال و در گفت و گو با ما، به حواشی بوجود آمده سریال نظیر اضافه شدن ۱۲ قسمت به فیلم نامه و ضعف در کارگردانی اشاره کرده است.

آقای کایدان قصه تجاوز در ایران و دنیا داستانی قدیمی است. منهای تابوشکنی این موضوع، کمتر کارگردان هایی به این سمت رفته اند. با توجه به اینکه شما این فیلم نامه را از چندین سال قبل نوشته بودید، فکر نمی کنید این قصه اقتضای امروز جامعه ما نیست؟

-نگارش متن های این سریال به سال ۹۵ برمی گردد. بحث مربوط به تجاوز، بحثی است که همیشه بوده است و هیچوقت حرف کهنه ای نشده است. حالا اگر ده سال قبل این سریال ساخته می شد بهتر، تازه تر و جسورانه تر بود.از طرفی بیان بار فرهنگی این ماجرا برایم مهم بود و از آن مهمتر مشکلات بعد از این اتفاق مدنظرم بود.

تا به حال در آثار نمایشی فرهنگ سازی درستی درباره چنین موضوعی صورت نگرفته است و به همین خاطر شخصیت پدر را به این صورت طراحی کردیم چون معمولا پدر خانواده در مواجهه با این مسئله می تواند ماجرا را مدیریت کند و برعکس می تواند آسیب زننده هم باشد. چون مسئله برای خانم ها قابل درک است و به همین دلیل پدری را طراحی کردیم که بار آموزشی و فرهنگ سازی روی دوش او باشد. اگر کلیت سریال را به خاطر بیاورید رفتار پدر بسیار دوستانه و مهربانانه است و سعی می کند دخترش را ترمیم کرده و به زندگی برگرداند.

شما در این سریال علاوه بر خط اصلی داستان که موضوع تجاوز بود، داستانک های متفاوتی را در کنار آن قرار دادید که بیشتر مبتنی بر عشق های مثلثی و غیر متعارف بود. چرا فیلمنامه به این سمت رفت؟

-قصه دل، قصه ای بود در ستایش عشق و ما انواع و اقسام عشق ها را در این سریال بررسی کردیم تا سره را از ناسره تشخیص دهیم. یک عشق راستینی بین رستا و آرش وجود دارد و مابقی عشق ها، نوع های مختلفی از عشق هستند و حتی برخی از آنها نام عشق روی آنها گذاشته می شود. عشق های یک طرفه، عشق های جنون آمیز، عشق های ملاکانه (فاراب به مرسده)، عشق ممنوع و بی نتیجه بین اتابک و مرسده، عشق هایی که از روی هوس است و ... اما در میان همه این عشق ها، عشقی راستین و واقعی است که بین آرش و رستا وجود دارد و نشانه آن هم گذشت است. حالا بستر تجاوز بستری بود که ما بتوانیم این عشق را در فراز و نشیب این ماجرا به تصویر بکشیم. اینها در تفکرات ما بود حالا اینکه در سریال منتقل نشده من از مردم عذرخواهی می کنم.

نویسنده «دل»: از مردم عذرخواهی می کنم

اما همین عشق های مختلفی که از آنها نام بردید، سریال را دچار مثلث و مربع عشقی کرده است! به گونه ای که سریال دل را با سریال های ترکیه ای قیاس می کنند.

- طبیعتا وقتی می خواهید قصه ای عاشقانه درباره عشق روایت کنید، باید به دنبال قصه های عاشقانه بگردید. تمام آنچه ما گرفتیم برآمده از شرایط موجود جامعه بود چه بخواهیم بپذیریم و چه نخواهیم، نمی توانیم کتمانش کنیم. در قصه اتابک و مرسده سعی کردیم به غیر از رعایت کردن شرع و عرف، به پرداخت این مسئله هم برسیم. منظورم از شرع این است که در ابتدای قصه ما می بینیم که مرسده برگه طلاقش را در دست گرفته است و از لحاظ شرعی و عرفی اتفاقی نمی افتد که بگوییم شرع و عرف را زیر سوال بردیم. شوهر سابق او خلافکار است به زندان افتاده و مرسده هم دختری است که ماجرای بین او و اتابک از روی هوس نیست و مخاطب نیز آنها را باور می کند. در نهایت کاری که اتابک برای مرسده در قسمت پایانی می کند این است که وقتی متوجه می شود فاراب انسان بهتری شده است در این مثلث به طور اخلاقی خود را با پرداخت دیه فاراب، کنار می کشد. ما در این سریال می خواستیم بگوییم عاقبت کسی که اخلاق گرا است و می بخشد رستگاری است و برعکس.

ولی در همان پروسه ای که اتابک با مرسده در ارتباط بود، با توران زندگی می کرد.

- خب ما داریم می بینیم که اتابک به راحتی امکان این را ندارد که از آن زندگی جدا شود و نقشه ای دارد که از پدر همسر و همسرش انتقام بگیرد. اتابک این مسیر را آغاز کرده و ما از اینجا قصه را شروع می کنیم. او می داند که بزودی از توران جدا می شود و با این پیش فرض به سمت مرسده می رود. در هر حال معتقدم اگر قصه با ریتم درستی به تصویر کشیده می شد و کلیپ های بی اندازه و کارگردانی و دکوپاژ بهتری داشت، قصه ما هم تاثیر بسیار بیشتر و بهتری روی بیننده می گذاشت و شاید دیگر نقاط ضعف کار به این اندازه به چشم نمی آمد. وقتی شما کاری را به شدت با ریتم کند روایت می کنید و باورپذیری در کار چه از نظر لاکچری بودن بی اندازه و چه از نظر بحث سنی بازیگران که همگی مسائلی منفی در ذهن مخاطب است، دیده می شود، طبیعی است که هیچ کدام از این پیام های اخلاقی دیده نمی شود و با نگاه منفی دیده می شود.

آنچه مدتی است در مورد آثار نمایشی مطرح است این است که سریال هایی بسازیم که بتواند با سریال های ماهواره ای ترکیه ای رقابت کند و مخاطب را جذب آثار نمایشی داخلی کند. اینکه شما به سمت انواع و اقسام عشق های اینچنینی رفتید به دلیل جذب مخاطب و توقع مخاطب از شما بوده است؟

- ضرورت قصه های عاشقانه و کشش هایی که اینطور داستان ها دارند طبیعی است و بحث سریال های ترکیه ای هم نیست. البته این را هم نباید نادیده گرفت که ترکیه با سریال سازی اش تجارت بزرگ و سودآوری برای کشورش است. در سریال های هالیوودی اغلب اینطور روابط وجود دارد و ما هم سعی کردیم این مسئله را برآمده از وطن و شرایط فرهنگی خودمان ببینیم.
 
نویسنده «دل»: از مردم عذرخواهی می کنم

فرهنگ ایرانی ما در کجای قصه دل است؟

- ما از نظر فرهنگی خیلی به ترکیه نزدیک هستیم و اتفاقا ترکیه در دوره گذار از سنت به مدرنیته مشکل های فراوانی از نظر مدرنیته شدن و فرهنگی دارند و مرحله گذار را طی می کنند که ما هم یک جورهایی درگیرش هستیم. اما آنجا همه مسائل را با فیلم سازی قاطی نمی کنند و ما متاسفانه هر مسئله ای را نمادین و بزرگ می بینیم و به صنعت فیلمسازی که می رسیم می گوییم اینها باید رعایت شود در صورتیکه ما مسائل اخلاقی را در این سریال رعایت کردیم. ما هیچ چیز خلاف عرف جامعه و برآیند منفی در یک رابطه به مردم نشان ندادیم. شما نگاه کنید آدم هایی که در قصه دل به عقوبت می رسند چه افرادی هستند و آنهایی که رستگار می شوند چه کسانی هستند؟ اخلاق گراها رستگار می شوند و آنهایی که نگاه جاه طلبانه و منفی دارند به نتیجه اعمالشان می رسند. ما به مواردی ورود کردیم که جامعه درگیر آن است و پرداخت به آنها کپی برداری نیست. اینها مسائل موجود در کشور ما است و همانطور که در این سالها بارها از سازمان صداوسیما خواستیم اجازه دهند به این مسائل ورود کنیم، اگر بتوان درباره آنها قصه ای نوشت و نتیجه گیری درست کرد، بهترین بار آموزشی و تاثیرگذاری را خواهد داشت.

یعنی قصد و هدف شما از پرداخت به چنین موضوعی آسیب شناسی و بارآموزشی آن بود؟

- بله، به هر حال این بحران های عاطفی ممکن است سراغ هر خانواده ای بیاید و چطور می شود آن را مدیریت کرد؟ ما در سریال دل سعی کردیم تا جایی که قانون و عرف وزارت ارشاد به ما اجازه می دهد، به این جریان نزدیک شویم و حرف بزنیم و بتوانیم به برآیندی در این باره برسیم. یعنی می خواهم بگویم هیچ کدام از شخصیت های این سریال رفتاری ندارند که مخاطب را دچار بدآموزی کند.

آنقدر این سریال دچار حاشیه شده است که بعید است مردم به این هدفی که شما داشتید رسیده باشند.

- بله درست است و متاسفانه به خاطر ریتم کند و حواشی بی دلیل کار ما به این مهم دست پیدا نکردیم. ما داستانی داشتیم که در ابتدا بتواند سرگرم کند و در ادامه پیام های فرهنگی اش را القا کند.
 
نویسنده «دل»: از مردم عذرخواهی می کنم

ضعف در کارگردانی، عدم انتخاب درست و به جای بازیگران، انتخاب لوکیشن های غیر همخوان با متن و ... از جمله مواردی بود که حواشی بسیاری را برای این سریال بوجود آورد.

- بله درست است. من این نظر را داشتم و به کارگردان هم گفته بودم اما زمانیکه کم کم از اتاق فکر کنار گذاشته می شوید یا خیلی حرفتان را جدی نمی گیرند، نمی شود کاری انجام داد. در این کار هم متاسفانه آنطور که در همکاری های قبلی با همدیگر مشورت می کردیم و نتیجه خوبی هم می گرفتیم، نشد. نظر من از همان ابتدا این بود بازیگرانی که قرار است چهار نقش اصلی سریال را بازی کنند، جوان باشند و سن شان حدود ۲۵، ۲۶ سال باشد و برای نقش های پدر و مادرها از بازیگران چهره استفاده کنیم. اگر انتخاب ها به این گونه بود، باورپذیری مخاطب از روی دادن اتفاق ها از جمله تجاوز، بیشتر می شد و از طرفی هزینه هایمان پایین تر می آمد. به عنوان نویسنده چنین ترکیبی را می پسندیدم اما خب کارگردان نظر دیگری داشت و زور نویسنده آنقدر زیاد نیست که این موضوع را تحمیل کند.

شاید اصلا مخاطب نمی توانست حامد بهداد را به عنوان یک پسر عاشق پیشه باور کند. ضمن اینکه او در این سریال به شدت بی عرضه تصویر شده بود و تلاشی که باید برای به دست آوردن رستا نمی کند.

- مخاطب از بازیگرها نوستالژی در ذهنش دارد، زمانی که بگوییم حامد بهداد ناخودآگاه بیست سال کاری این بازیگر به ذهن می آید. علی رغم نقدی که به ریتم کند سریال دارم و جزو منتقدین و آسیب خورده های این سریال هستم، اما از ۹۰ درصد بازی بازیگران در این سریال راضی هستم. حامد بهداد در این سریال درست بازی می کند اما متاسفانه در جای درست و مناسبی برای ایفای این نقش قرار نگرفته است. بارها هم این را گفتم که ملودرام به باورپذیری نیاز دارد و کار کمدی است که متکی به بازیگر است. این انتخاب نادرست بازیگران جز اینکه هزینه های گزافی به کار تحمیل کند، چیز دیگری نداشت. ضمن اینکه ما با همین نگاه انتخاب بازیگران سریال مانکن را انجام دادیم و نتیجه مثبتی هم دریافت کردیم. وقتی شما این میزان سوپراستار می آورید طبیعی است که انتظارها هم بالا رود و اگر این انتظارها را برآورده نکنید مخاطبتان سرخورده می شود. از طرفی چون ریتم کند وارد سریال شده و مخاطب حس می کند سرش کلاه رفته است طبیعتا دنبال نقطه ضعف ها می گردد. ریتم مناسب می تواند خیلی از باگ های بازی، صحنه و منطق فیلم نامه را پوشش دهد.

در مورد بخش دوم سوالتان باید بگویم شخصیت آرش آنقدر در این پروسه نه می شنود و در نهایت با دیدن رستا و مهران دلسرد می شود. از طرفی شما باید جایگاه اجتماعی و فرهنگی خانوادگی تان را هم در نظر بگیرید که به طبع آن از ادبیات مخصوص به خودش استفاده می کند. در ادامه هم رابی می آید و آرش برای فراموش کردن رستا تصمیم به ازدواج با او می گیرد یعنی می خواهم بگویم آرش مدام در حال تلاش است اما به شیوه خودش.

اما این تلاش او خیلی به چشم نمی آید.

- بله به این دلیل است که آرش را با نقش های قبلی بهداد قیاس می کنیم و در عین حال می خواهیم نقش متفاوت تری را ایفا کند. ما می خواستیم این را فرهنگ سازی کنیم که قدرت شنیدن نه را داشته باشید. ممکن است یک فرد به هر دلیلی که برای خودش دارد نتواند جواب مثبت به یک پسر بدهد و این باید فرهنگ سازی شود. ضمن اینکه از شخصیتی که برای آرش طراحی کرده بودیم انتظار این نمی رفت که بخواهد کارهایی شبیه به کارهای مهران انجام دهد و روی خودش بنزین بریزد. آرش ترجیح می دهد با گفت و گو ماجرا را حل کند که در این زمینه به آوا اعتماد می کند و با او حرف می زند.

همانطور که اشاره کردید رستا و آرش در فیلم نامه شما سنی حدود ۲۶ سال داشتند؟!

-بله نظر من روی بازیگران جوان بود و گفتم بهتر است بازیگرانی انتخاب کنیم که در کارهای قبلی شان ذهنیتی در باور مخاطب نداشتند. همین اتفاق دقیقا در مانکن افتاد. چهره و بازی نازنین بیاتی طوری بود که زمانیکه به دست اخگر افتاد مخاطب نگران این بود که نکند این دختر معصوم بلایی سرش بیاید!

نویسنده «دل»: از مردم عذرخواهی می کنم

در مورد ساره بیات هم شاید اولین گزینه ای که به ذهن برسد طناز طباطبایی در فیلم «هیس دخترها فریاد نمی زنند» باشد و اگر بازی بیات را با طباطبایی قیاس کنید کاملا به حرف من می رسید.

- بله درست است باید بیشتر روی هدایت بازیگران زمان گذاشته می شد.

البته ناگفته نماند برخی ها معتقدند که اسپانسرها بازیگران چهره را به کار تحمیل می کنند.

- نه درست نیست. اسپانسر نمی گوید همه بازیگران را سوپراستار بیاورید و اینطور است که اگر دو سه بازیگر چهره داشته باشید دیگر نیازی نیست همه بازیگران را چهره انتخاب کنید.

خانواده رستا و موقعیت و جایگاه اجتماعی شان در فیلم نامه و سریال پخش شده تفاوتی داشت؟

- آنچه که ما برای خانواده رستا ترسیم کرده بودیم و خیلی از فاکتورهایش در سریال موجود است این بود که خانواده رستا از لحاظ تفکر و جایگاهی قشر متوسط جامعه بودند و خانواده ای سنتی بودند، اما منزل آنها سمت میدان منیریه بود و با توجه به اینکه پدر رستا گاراژی در میدان خراسان داشت می توانست در حد و اندازه خودش وضع مالی خوبی داشته باشد. اما آنچه در سریال تصویر شد پدری بود که گاراژی سمت فرحزاد و نیاوران داشت و خانه ای در سعادت آباد!

وقتی ما از آسیبی مثل تجاوز صحبت می کنیم این اتفاق در قشر متوسط زیاد رخ می دهد و طبعاتش در این قشر معمولا خیلی بیشتر است و می خواستیم برای این قشر فرهنگ سازی کنیم. چراکه چنین اتفاقی اگر در خانواده ای سنتی رخ دهد می تواند طوفانی به پا کند. اما وقتی شما این تصوراتی که من گفتم را تبدیل می کنید به خانه ای در سعادت آباد که حدود ۱۰۰ میلیارد ارزش دارد و سه میلیارد ماشین در حیاط خانه پارک است و پوشش و رفتار آدم های آن خانه بسیار لاکچری است نه تنها فاصله طبقاتی شان با خانواده آرش در نمی آید در نتیجه مخالفت مادر آرش که می گوید اینها از طبقه ما نیستند، خنده دار می شود و برای بیننده سوال می شود که این دو خانواده که در یک سطح از رفاه هستند چرا این را می گوید؟ التهابی که قرار بوده مخاطب در این قشر باور کند را حس نمی کند و پیش خودش می گوید این خانواده که خیلی لاکچری هستند این مسئله خیلی هم می تواند برایشان مهم نباشد و شاید خیلی از این افراد تفکرات آزادتری داشته باشند.

همین ها می شود که منطق کار به درستی در نیامده است. یا چک 500 میلیون تومانی که اتابک به خسرو خان می دهد گواه این موضوع است. یا کاراکتر نکیسا شاگرد مکانیک بود و در فیلم نامه خانه ای قدیمی داشت و به خاطر فقر مالی که درگیرش بود هیچ وقت به رستا ابراز علاقه نکرد اما در نسخه ای که پخش شد او ماشین شاسی بلند و خانه شیک دارد.
 
 

نشان دادن خانه های لاکچری در فیلم نامه شما منطق روایی داشت؟

- ببینید در طراحی ما فقط خانواده آرش زندگی و خانه لاکچری داشتند و خانواده رستا یک طبقه پایین تر و نکیسا یک مرحله از آن پایین تر و فاصله اقتصادی کاملا تعریف شده بود. لاکچری بودن اگر در ذات و منطق قصه باشد از نظر بیننده هم واقعی به نظر می آید. اینکه فکر کنیم مردم دنبال این هستند هر جایی می روند زرق و برق ببینند،‌ درست نیست و وقتی تعادل برقرار نباشد می تواند آسیب زننده باشد.

فیلم نامه سریال دل در چند قسمت توسط شما به نگارش درآمد؟

-فیلم نامه ای که ما تحویل دادیم دو فصل ۱۴ قسمتی بود که مجموعا می شود ۲۸ قسمت. در فیلم نامه در قسمت ۱ عروسی به هم می خورد و در قسمت ۳ رستا برمی گشت و در قسمت ۸ متوجه می شدیم که به رستا تجاوز شده است. در صورتیکه در پخش در قسمت ۱۲ بیننده متوجه تجاوز به رستا می شود و در پایان قسمت ۱۴ یعنی پایان فصل یک بیننده می فهمد که تجاوز کار نکیسا است در حالیکه در پخش قسمت ۲۰ بود! ما در فیلم نامه قسمت ۲۰ ماجرای طراحی قصه توسط آوا را متوجه می شویم درصورتیکه همین اتفاق در قسمت ۲۸ نشان داده می شود و ۸ قسمت پایانی رویارویی این آدم ها با هم است. تقریبا در هر ۵ قسمت در میان یک اتفاق مهم در قصه می افتد در اینجا است که به معنی ریتم می رسیم. یک نویسنده چطور باید ریتم را در فیلم نامه اش به درستی بگنجاند؟ برخلاف آنچه مطرح می شود ریتم فیلم نامه بسیار تند و پر از ماجرا بود. از طرفی تمام پایان بندی های قصه ای که من نوشتم به هم ریخته بود و همین عدم هارمونی ایجاد کرده بود و ساختمانی کج و معوج را نشان می داد.

در این ۱۲ قسمت اضافه بر فیلم نامه شما قصه ای به قصه های شما اضافه کرده بودند؟

- نه همه قصه همان نسخه فیلم نامه است، اما مثل این است که انشای ۱۰ دقیقه ای را در ۲۰ دقیقه بخوانیم. گاهی اوقات شما می توانید با دکوپاژ از تصاویر ریز ریز و متنوع ریتم ایجاد کنید اما این اتفاق هم در فرم نیفتاده است. من روایت رئالیستی از کار می دیدم نه روایت نمایشی چونکه معتقدم روایت نمایشی کلاسیک به این شکل مربوط به کارهای تاریخی مثل شهرزاد است و اینها را به کارگردان گفتم و حتی گفتم که دوست دارم مثل فیلم های خودش کارگر ساده نیازمندیم و زندگی جای دیگری است روایت شود و دنبال آن بافت تصویری بودم اما تصمیم کارگردان به این شکل بود. در بخش دیگر باید بگویم این ۱۲ قسمت اضافه نه تنها به خاطر بحث بیزینسی که به کار اضافه شد، به این دلیل که کار به دلیل مسائل مالی باید سریع جمع می شد، طبیعتا کارگردانی هم نمی توانست کارگردانی خرد شده با دکوپاژ خرد و پلان های خرد باشد.

افزودن ۱۲ قسمت به فیلم نامه شما به چه دلیل بود؟

- بخشی از این ماجرا به خاطر جبران مشکلات مالی ناشی از رقم بالای قرارداد بازیگران سریال بود و سازندگان برای اینکه این بودجه را جبران کنند ۱۲ قسمت اضافه کردند و هر قسمت را با رقم بالایی به فیلیمو فروختند. بخش دیگر ماجرا به خاطر تورمی بود که در زمان ضبط سریال به پروژه آسیب زد. برآوردی که کرده بودند با رقم هایی که حین تصویربرداری با آن مواجه شدند نزدیک به ۱۰ میلیارد تومان شده بود و سرمایه گذار برای جبران این بودجه چنین کاری کرد و تصور مردم این است که سرمایه گذار رقم هنگفتی برده است اما اینطور نیست چونکه در جریان این بخش هستم.

خودتان چطور؟ مابه التفاوت این ۱۲ قسمت را دریافت کردید؟

- بعد از یکسال پیگیری و درگیر مسائل حقوقی توانستم نزدیک به ۵ قسمت دریافت کنم، آنهم به صورت چکی که تازه یک ماه پیش توانستم چک اش را پاس کنم. نمی توان گفت برای عده ای منفعتی نداشته اما من به عنوان نویسنده در این ماجرا سودی نکردم.

فکر نمی کنید برای مردم سوال شود که چرا به همان ۲۸ قسمت بسنده نکردید؟ چراکه خودتان گفتید فیلم نامه شما ۲۸ قسمت بود.

- خب در حرفه ما قانونی وجود دارد تحت این عنوان که اگر قصه ای نوشته شود و در اجرا تعداد قسمت هایش اضافه شود، ما به التفاوتش را به نویسنده می دهند و این روند طبیعی است. من این رقم را بیشتر به عنوان ضرر و زیان گرفتم.

رفتارهای برخی بازیگران این سریال بسیار بی منطق و به دور از باور است. مثل سکانس پرت شدن نکیسا از بالای ساختمان روی زمین و اینکه یک قطره خون هم از بینی و سرش نیامد و به هوش آمدن غیر منطقی و ترجیحا کمدی خسروخان در بیمارستان که دستمایه کاربران فضای مجازی هم شده بود.

- اینها بحث های اجرا است و به نویسنده ربطی ندارد. در مورد به هوش آمدن خسروخان در فیلم نامه اینطور بود که ما می دیدیم ناهید به بیمارستان می آید و می بیند که خسرو چند ساعتی است به هوش آمده و با شرایط رنجور و پای سست دارد در راهروی بیمارستان راه می رود و تلاش می کند که به سمت دخترش برود.

در این سریال نگاهی تحقیر آمیز به قشر متوسط شده است.

- اینطور نیست. نکیسا و آوا فکر می کنند خوشبختی را می فهمند و به همین خاطر در تقدیر دست می برند آنهم با تفکر سیاهشان. تحقیر کاراکتر صورت نمی گیرد اما عقوبت چرا. در ماجرای فاراب هم تحقیری به خاطر بحث مالی نیست.

الان به جای اینکه مردم از این سریال برداشت هایی که شما قصد داشتید منتقل کنید را داشته باشند، به این فکر می کنند که منوچهر هادی با ساخت «دل» رقمی میلیاردی بدست آورده و الان هم مشغول ساخت سریال دیگرش است.

- البته تصور بیراهی نیست.

فکر می کنید اعتماد از دست رفته مخاطب را چطور می توانید در کارهای بعدی جلب کنید؟

- به خیلی مسائل بستگی دارد و اینکه هر کدام تا چه اندازه بتوانیم در کار بعدی مان موفق عمل کنیم.

با اینکه «دل» در کلیت سریالی ملتهب بود اما در پایان همه چیز ختم به خیر شد و به عبارتی هپی اند بود. این از اول در قصه شما بود؟

- بله طبیعتا اتفاق تلخ می بایست با رستگاری تمام می شد چون فرایند این ماجرا و قربانی شدن رستا در نهایت باید نشان داده می شد که دوباره سرپا شده و دارد زندگی اش را از نو می سازد و اینکه حق این دو شخصیت بود که از لحاظ داستانی به هم برسند و هم اینکه مضمون قصه این را می طلبید که این کاراکتر همانطور که از نامش پیداست به رستگاری برسد.

سریال دل در قسمت پایانی به گونه ای خشونت و خودکشی را رواج می داد.

- به چه دلیل ما باید ترویج خودکشی دهیم؟ اگر این اتفاق خودکشی برای قهرمان اصلی و شخصیتی که اخلاق گرا بود رخ می داد با حرفتان موافق بودم. حتی کاراکتر رستا با اینکه با شرایطی که برایش رخ داده بود طبیعی بود به سمت خودکشی برود، اما ما هیچ وقت او را به این سمت نبردیم. در حالت کلی خودم موافق این مسئله نیستم و فکر می کنم واقعا کار غیر منطقی است که بخواهیم ترویج خودکشی دهیم.

در هر صورت سرنوشت این دو شخصیت به این سمت رفت.

- بله، راه دیگری هم داشت که پلیس را وارد داستان کنیم و نمی خواستم قصه را پلیسی کنم و در این کار جواب نمی داد. ما حتی در این بخش که خشونت را کنترل کنید ورود کردیم اشاره به سکانسی که نکیسا چاقو را به خسرو خان می دهد و او می گوید اگر تو را بکشم تو راحت می شوی اما من یک عمر گرفتار می شوم. اما خب وقتی در کلیت کار اینها در نمی آید تبدیل به لطیفه می شود. عقوبت فلج شدن تا آخر عمر برای شخصیت نکیسا می تواند درد آورتر باشد و آوا هم که عامل اصلی طراحی تجاوز که بار سیاهی اش بیشتر از نکیسا بود راهی جز خودکشی نداشت.