يکشنبه ۰۹ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۷ دی ۱۳۹۰ - ۰۸:۵۴

غم نامه های که سرگرم می کنند...

بیان مستمر و مداوم این واقعیت اجتماعی و غفلت از دیگر ژانر‌ها مخاطب این سریال‌ها را از اندوه و مصائب در این سال‌ها اشباع کرده است؛ «اوشینیسم» و «یانگوم زدگی» آفت این روزهای تلویزیون کشورمان است که ریشه‌های امید را در جامعه می‌خشکاند و کلونی درد‌ها، مصائب و خیانت‌های اجتماعی و خانوادگی را برای مخاطب خود به تصویر می‌کشد، مخاطبی که می‌تواند بجای یاس و اندوه از صدا و سیما، پذیرای امید و روشنی باشد.
کد خبر : ۵۰۶۲۶

به گزارش صراط به نقل از فردا صدا و سیما به عنوان رسانه ملی جایگاه بسیار با اهمیتی در بسط تفکرات سازنده یا مخرب در جامعه دارد. تلویزیون مهم‌ترین رسانه‌ای است که استفاده از آن برای تقریبا هر خانواده‌ای اجتناب ناپذیر است و به همین دلیل مهم‌ترین رسانه‌ در جهان همین تلویزیون است، چنانکه هر کشوری برای تاسیس شبکه‌های دولتی و خصوصی مقررات خاص و مطابق با سیاست‌های کلی و کلان آن کشور دارد.

در این میان، نقش فیلم‌ها و سریال‌های عامه پسند دو چندان است، چرا که طیف گسترده‌تری را به نسبت برنامه‌های دیگر تلویزیونی به خود جذب می‌کند، در بسیاری از کشور‌ها سریال‌های ساخته شده هم عنان و هم پای سیاست‌های کلی آن کشور چه در داخل مرز‌ها و چه خارج آن از شبکه‌های مختلف پخش می‌شود که نمونه‌های آن حتی در کشور ما مانند «لاست» و «۲۴» مخاطبان بسیاری هم دارد.

در این میان اما پرسش این است که صدا و سیمای کشورمان در دهه اخیر و خصوصا در این سه – چهار سال اخیر رویکرد سریال سازی خود را بر چه مبنا استوار کرده است؟ پاسخ به این سوال بسیار روشن است. سریال‌های مناسبتی سیما که در ایام محرم و ماه مبارک رمضان پخش می‌شود وضعیت مشخصی دارند و بررسی آن‌ها در بضاعت اندک این متن نمی‌گنجد. اما سریال‌های هفتگی و روتین تلویزیون در دیگر ایام سال که با توجه به دغدغه‌ها و مسائل اجتماعی شهروندان ساخته می‌شود نمایشی است از مجموعه مشکلات و بدبختی‌های جامعه. خروجی چنین سریال‌هایی در جامعه قطعا مطلوب نیست.

هرچند نمی‌توان منکر اصل لزوم وجود درام و تراژدی اجتماعی در جامعه و نهایتا تاثیر آن بر فیلمسازی و تولید سریال در کشورمان شد اما بیان مستمر و مداوم این واقعیت اجتماعی و غفلت از دیگر ژانر‌ها و موضوعات در این زمینه، آش شوری را با پس زمینه اندوه در صدا و سیما درست کرده است که به نظر، مخاطب این سریال‌ها را از اندوه و مصائب در این سال‌ها اشباع کرده است؛ «اوشینیسم» و «یانگوم زدگی» آفت این روزهای تلویزیون کشورمان است که ریشه‌های امید را در جامعه [چه انکار کنیم و چه نکنیم] می‌خشکاند و کلونی درد‌ها، مصائب و خیانت‌های اجتماعی و خانوادگی را برای مخاطب خود به تصویر می‌کشد، مخاطبی که می‌تواند بجای یاس و اندوه از صدا و سیما، پذیرای امید و روشنی باشد.

 «نرگس»، «زیر تیغ»، «دلنوازان»، «ستایش» و ...نها گوشه‌ای از کارنامه صدا و سیما در پخش سریال‌های با محوریت اندوه و مشکلات لاینحل خانوادگی و اجتماعی بوده است، هرچند این روند این روز‌ها با سریال‌های «تا ثریا» و «شیدایی» به کیفیت گذشته و بلکه اندوهناک‌تر از پیش ادامه دارد. در کنار این‌ها باید در کارنامه صدا و سیما، سریالی مانند «خانه سبز» را هم به عنوان یک اثر مطلوب خانوادگی لحاظ کرد که در یاد و خاطره مخاطبان تلویزیون حتما ماندگار خواهد بود.

سرگرم کردن با غم!

در این مسیر الزاما برای نگاه داشتن مخاطب پای گیرنده‌های تلویزیونی لازم نیست او را با بدبختی‌های موجود در جامعه سرگرم کنیم، اساسا نقش ذاتی رسانه فراگیری مانند تلویزیون در ارائه راه‌های بهتر در جهت ایجاد زندگی مطلوب اجتماعی و آگاهی بخشی خلاصه شده است، در این میان پخش سریال‌هایی با موضوعات این چنینی، قطعا فاقد وجاهت اجتماعی است والبته باید یادآور شد که الزاما توجه بینندگان به این سریال‌ها و پر مخاطب بودن آن‌ها، نشانه مطلوب بودن آن و تاثیر اجتماعی مناسب آن بر توده‌های مختلف اجتماعی نیست.

روایت صرف مشکلات

مساله دیگری هم که باید به آن اشاره‌ای داشته باشیم، آن است که عمده سریال‌های خانوادگی و اجتماعی ساخته شده در سیمای کشورمان که عنصر مشترک همگی آن‌ها، روایت مشکلات خانوادگی - اجتماعی است، همگی روح واحدی دارند و در کنار این‌ها، صرفا راوی مشکلات اجتماعی هستند و راه حلی برای جلوگیری از بروز واقعی بحران در جامعه ارائه نمی‌کنند. مخاطب می‌تواند با دیدن یک قسمت از سریالی در هر کدام از شبکه‌های سیما، پایان آن سریال را حدس زده و از دیدن ما بقی خودداری کند.

  فردگرایی و روایت صریح زندگی فردی و جدای از خانواده، مساله‌ای است که سریال‌های امروز سیما هر کدام به نحوی درگیر آن هستند؛ به این ترتیب که هرکدام از شخصیت‌های یک سریال، در عین اینکه در خانواده زندگی می‌کنند، اما هرکدام شخصیت مستقلی دارند و در این سریال‌ها، شخصیت خانواده در کنار شخصیت فرد به محاق رفته است، در حالیکه پیش از این و به عنوان مثال در‌‌ همان سریال خانه سبز یا حتی سریالی مانند پدر سالار [که نگاه منفی به مقوله پدر سالاری در خانواده‌ها داشت] قوام شخصیت‌ افراد و برجستگی‌های آنان در کنار خانواده شکل می‌گرفت و شخصیت نمایش داده شده، شخصیت خانواده بود و در کنار این‌ها، افراد هرکدام در کنار یکدیگر موجودیت قطعی خود را پیدا می‌کردند.

نهایتا صدا و سیما آن چنان که ذکر شد به عنوان اصلی ترین و مهم‌ترین رسانه یک کشور نقش بی‌بدیلی در ایجاد امید و انگیزه در اجتماع دارد. آیا صدا و سیما به تاثیر روند روایتگری این واقعیات اجتماعی در پس نمایش این سریال‌ها آگاه است و دیگر اینکه آیا خاطره آن خانواده‌های دوست داشتنی در «پدر سالار»، «خانه سبز»، «مادر» و... [چه در سیما و چه در سینما] زنده خواهد شد؟

آخرین اخبار و تصاویر اجتماعی  را در سرویس جامعه صراط بخوانید.