سعدالله زارعی به بهانه بیانیه جمعه گذشته اروپاییها و وظیفه و فرصت دولت ایران در قبال آن در یادداشتی در روزنامه کیهان با عنوان "راه تازه باید"
نوشت:
بیانیه روز جمعه گروه 4+1 و به تعبیر بهتر بیانیه پایانی اروپا که در پایان نزدیک به دو ماه مذاکره میان مقامات وزارت خارجه ایران و مقامات وزارت خارجه انگلیس، آلمان و فرانسه صادر شد، هر خیری نداشت، این نکته را در درون خود داشت که سیاست دیرینه «نگاه به غرب» باید تغییر کند و سیاست دیگری جایگزین آن شود.
در طول دوران حیات ننگین رژیمهای قاجار و پهلوی و نیز در طول چهار دهه گذشته، نگاه غالب در دستگاه تعلیمگیر و پیگیر «سیاست خارجی ایران»، بر مبنای نگاه به غرب استوار بود.
این نگاه در طول این دوران از سوی بسیاری از محافل دانشگاهی و سیاسی ایران نیز دنبال و تئوریزه میگردید. مبنای آنچه در دستگاه سیاست خارجی ایران دنبال و در محافل دانشگاهی و سیاسی ایران نظریهپردازی میشد، این انگاره اثبات نشده بود که «شرایط ژئوپلیتیک ایران و توانمندیهای غرب میتوانند این دو را بالقوه متحد استراتژیک یکدیگر نمایند».
عجیب این است که با وجودی که در طول بیش از 200 سال اخیر هیچگاه چنین اتفاقی نیفتاده است و حتی روابط ایران و دولتهای اروپایی یا ذیل عنوان «استیلای غرب بر ایران» قابل تعریف بوده و یا روندی خصومتآمیز داشته است، اما نگرش خارجی «ایران» بهطور سنتی بر مدار ترجیح غرب در روابط و تجارت خارجی استوار بوده است!
بیانیه روز جمعه اتحادیه اروپا یا همان گروه اروپایی مذاکرات ایران و 4+1 از این حیث میتواند یک نقطه عطف و به عبارتی «نعمتی بزرگ» تلقی شود به شرط آنکه ما را به تأمل واداشته و به یک چرخش اساسی در نگرش و اقدامات خود وا دارد.
در واقع بیانیه ده مادهای که خانم موگرینی قرائت کرد و بهخصوص بند نهایی آن که به تعهدات «طرفهای شریک» ایران اشاره داشت، بهطور جسارتآمیزی به ما یادآور شد که روابط و «تعهدات دوجانبه» ایران و غرب معنا و مفهوم ندارد و چنین انتظاری از سوی ایران دور از واقعبینی بوده و به روحیه «بلندپروازانه» آنان بازمیگردد، بهتر است ایران از توهم خارج شده و اندازه خود را در آنچه از اروپا توقع دارد بداند! خب تا اینجای کار ما فرصت زیادی را در پای توهم خود -یعنی ترجیح رابطه با غرب- از دست دادهایم و نتیجه آن در طول این دو سنه از دست دادن بسیاری از حقوقمان و آخری آن «حقوق هستهای»مان بوده است.
اینک وقت آن است که به مقتضای ضربالمثل حکیمانهای که میگوید «جلوی ضرر را هر جا بگیرید، نفع است» این روند را متوقف کنیم و اولین نتیجهمان در این راه اصلاح اساسی در دیدگاه کلاسیک خود در روابط و تجارت خارجی باشد.
این قلم نمیگوید لازمه تغییر نگرش کلاسیک ایران در حوزه روابط و تجارت خارجی، حذف اروپا از شطرنج روابط سیاسی و اقتصادی ایران است، همانطور که تاکنون بوده، روابط با همه دنیا- بهجز یکی، دو کشور- باید وجود داشته باشد و هرجا امکان روابط بیشتری وجود دارد، باید دنبال شود.
اما در اینجا نکته این است که در ترجیح بلوکهای اقتصادی و سیاسی باید نگاه «واقعبینانه» داشته باشیم. نمیتوانیم با تئوریپردازیهای بیمبنا و در واقع با خیالپردازی و کتمان حقایق و نادیده گرفتن تجربیات خود، ریشههای حیات و پیشرفت خود را در معرض خطر قرار دهیم. این خطر فقط تحمل ضرر اقتصادی نیست بلکه دارای برجستهترین ابعاد امنیتی نیز هست.
وضع امروز ما را نگاه کنید. ایران با اعتماد سنتی به آمریکا و اروپا تعهد یکجانبهای را پذیرفته و خود را از موقعیت «کشوری هستهای» که میتوانست از سطح بالایی از «تهدیدپذیری» عبور کند، به موقعیت کشوری آسیبپذیر از جنبه تهدیدات هستهای تنزل داده است.
در این بین آمریکا که دائماً تهدید میکرد که همه گزینهها را علیه ایران روی میز داریم و ما به آن لبخند میزدیم، از اینکه ایران پول بدهد و از اروپا کالا وارد کند!
هم جلوگیری مینماید و ما بعد از دو ماه سرگردانی و هروله بین لندن و پاریس و برلین میشنویم که بله اروپا نمیتواند پاسخی متعهدانه به ایران بدهد و در بهترین شرایط وزیر خارجه ایران کماکان میتواند به این پایتختها در رفت و آمد باشد!
این در حالی است که واقعاً در قرن 21 اروپا در مقایسه با بلوکهای دیگر جهانی «پیشرفتهتر» به حساب نمیآید و راههای تجارت و روابط خارجی ایران، واقعاً به این قاره محدود نیست.
ما یک کشور آسیایی هستیم و امروز قاره آسیا در سر جمع اقتصادی دنیا حرف اول را میزند. قاره آسیا در تولید ناخالص ملی و سطح اقتصادی، تجاری و صنعتی حرف اول را در دنیا میزند و از نظر بازار تجاری پررونقترین بازار میباشد.
جمعیت این قاره که بزرگترین بازار اجتماعی دنیاست، ثروتهای زیرزمینی و موقعیتهای ترانزیتی آسیا در مقایسه با اروپا و آمریکا حرف اول را میزند.
بسیاری از کشورهای آسیایی به همه آن چیزی که ایران از مواد تجدیدپذیر مثل محصولات کشاورزی و تجدیدناپذیر مثل محصولات معدنی و پتروشیمی دارد، احتیاج مبرم دارند و با توجه به کیفیت بالای محصولات و تنوع زیاد آن، کالاهای ایرانی را ترجیح میدهند از سوی دیگر برخلاف تجربه ایران از اروپا و آمریکا در 100 سال اخیر، هیچیک از کشورهای قدرتمند آسیایی با ایران دشمنی نکردهاند و کشورهایی نظیر عراق دوره صدام هم که با ایران به دشمنی برخاستهاند این دشمنی بطور آشکار به نمایندگی از آمریکا و انگلیس صورت گرفته و مورد حمایت قدرتهای آسیایی نبوده است.
بنابراین میتوانیم بگوئیم، ایران در آسیا دشمن واقعی ندارد و علاوه بر آن، در مواقع حساس بخش زیادی از دشمنی غرب با ایران از طریق قدرتهای آسیایی خنثی شده است.
از منظر روابط تجاری نگاهی به سطح و اندازه اقتصادی خود داشته باشیم. نیاز اقتصاد ما به ارز در بالاترین عددی که طی دهههای اخیر تجربه کردهایم، 120 میلیارد دلار در سال است و در سنجش با نیاز واقعی ما، 50 میلیارد دلار که با مقداری انضباط اقتصادی تا سطح 30 میلیارد دلار قابل کاهش است بنابراین در یک جمله ما سالانه بین 30 تا 120 میلیارد دلار نیاز ارزی داریم.
اگر ما این مقدار را با نیاز قدرتهایی نظیر چین، روسیه و هند به محصولاتی که جزء اقلام صادراتی ایران به حساب میآید بسنجیم، در مییابیم که به سهولت قابل جانمایی است.
به این مسئله سه ملاحظه زیر را اضافه کنید؛ چین از حیث اقتصادی همین الان با حدود 20 میلیارد دلار اولین شریک تجاری ایران است، هند خود را در حوزه تمدنی تعریف میکند که با ما به پیوستگی فرهنگی میرسد.
میدانید که تا 70 سال پیش ایران و هند دو قدرت همسایه یکدیگر بودهاند، روسیه طی سالهای اخیر خود را برای ایجاد رابطهای استراتژیک با ایران آماده کرده است و امروز روسیه میگوید من هند را هم پای کار ایران میآورم.
بنابراین زمینههای یک همکاری سطح بالا و مؤثر تجاری و سرمایهگذاری بین ایران و این سه قدرت آسیایی وجود دارد.
نتیجه «نگاه به غرب» در دولت ما و در بین مجامع علمی و سیاسی ما این شد که ما شرکت سرمایهگذار و بهرهبردار چینی را از حوزه عظیم نفتی آزادگان بیرون کرده و به پنجرههای «توتال فرانسه» دخیل ببندیم این در حالی بود که قبلاً این شرکت را در بدعهدی تجربه کرده بودیم.
توتال شش ماه هم نماند و با تهدید ترامپ به خروج از برجام پا پس کشید و از ایران رفت. هم اینک چینیها علیرغم خلف وعدهای که از ما دیدند، آمادگی دارند دوباره در این حوزه سرمایهگذاری کرده و تا حد صادرات یک میلیون بشکه نفت در روز به صحنه بیایند که این به معنای پایان اثرپذیری ایران از تهدیدات آمریکا در توقف صادرات نفت ایران است.
ما میتوانیم با یک قرارداد 20 و حتی 50 ساله بین شرکتهای بزرگ سرمایهگذار ایرانی، چینی، روسی و هندی و با حفظ سیطره ایران بر منابع خود یک «کنسرسیوم» تشکیل دهیم و از این طریق به تجارت خارجی خود و روند آن ثبات بدهیم.
ریال، یوان، روبل و روپیه میتوانند در این روند به عنوان ارز معتبر برای شرکاء به رسمیت شناخته شده و از این طریق به پول ملی خود اعتبار بخشیده و روند فعلی نزول دائمی آن را متوقف گردانیم.