چهارشنبه ۰۵ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۲:۱۷

اتفاقی که هاشمی صلاح نمی‌دانست نقل شود

نایب رئیس شورای مرکزی حزب موتلفه اسلامی با بیان اینکه موتلفه به دنبال ترور شاه بود گفت: «آیت‌الله میلانی ابتدا حکم مهدورالدمی شاه را داد اما بعد از اعدام انقلابی حسنعلی منصور، زدن شاه را به مصلحت ندانست».
کد خبر : ۴۰۲۲۳۶

صراط: اسدالله بادامچیان در پاسخ به این پرسش که چرا با وجود تمام دستاوردهای انقلاب اسلامی در زمینه‌های مختلف همچنان شاهد فساد مالی و اختلاس در کشور هستیم معتقد است که «هیچ انقلابی بلافاصله پس از پیروزی‌ نمی‌تواند آرمان‌هایش را برآورده کند. از سویی تجربیات مردم از تفکرهای حاکم بر دولت‌های پس از انقلاب و به بن بست رسیدن آنها لازم بود. اکنون مردم باید به کسانی رای دهند که انقلابی، مقتدر و پاک بوده و اهل سوءاستفاده و حقوق نجومی بگیر نیستند. ملت این افراد را اگر قبول کند براحتی مشکلات حل می‌شود.»

به گزارش ایسنا اهم گفت‌وگوی او را در ادامه بخوانید:

*در جریان دستگیری بخش سیاسی موتلفه در سال 42 دستگیر و سال 44 که از زندان آزاد شدم به دیدار آیت‌الله میلانی رفتم. در گوش ایشان گفتم اینجا موش دارد و به موش‌های ساواکی نمی‌شود اطمینان کرد و در گوشی گزارش‌های داخل زندان را به ایشان دادم. ایشان گفتند دوستان شما در زندان گفته‌اند فلانی(آیت‌الله میلانی) حکم اعدام منصور و شاه را داده است. مگر آنجا جای راست گویی است؟ من خندیدم و گفتم آنجا شکنجه است.

*به آیت ‌الله میلانی گفتم الان ما آمادگی اجرای حکم شما برای شاه را داریم. ایشان فرمودند الان مصلحت نیست چرا که آن موقع که حکم را دادم، تشکیلات داشتیم و اگر شاه می‌رفت تشکیلاتی برای جایگزینی شاه داشتیم الان تشکیلات دچار آسیب شده است و اگر شاه برود مهره ناشناخته‌ای را می‌آورند و تا مردم او را بشناسند، آسیب‌های زیادی وارد می‌شود بنابراین الان به مصلحت نیست و وظیفه‌ای در ابن بابت نداریم. به همین علت موتلفه شاه را نزد.

*سه چهار اسلحه را حاج تقی و هادی امانی پسر دایی‌های من در قزوین از قاچاقچی خریده بودند. دو اسلحه را سید ابوالفضل تولیت در قم توسط مرحوم هاشمی به ما داد. او به خارج رفته بود و یک اسلحه ایتالیایی را به مرحوم هاشمی داده بود تا عملیات را اجرا کنیم. هاشمی اسلحه را به عراقی و او اسلحه را به امانی داد. امانی گفت امام(ره) فرموده‌اند که اسلحه را بخرید یا بسازید بنابراین من این اسلحه را نمی‌گیرم. عراقی اسلحه را به تولیت برگرداند و گفت به این دلیل امانی اسلحه را نپذیرفته است. تولیت گفت خب من اسلحه را به هاشمی می‌فروشم و فروخت و گمان کنم پولش را هم نگرفت. یک اسلحه دیگر را هم تولیت آورد. ابوالفضل توکلی اسلحه را به امانی داد و او اسلحه را قبول کرد بنابراین اسلحه‌ای که بخارایی با آن منصور را کشت اسلحه‌ای بود که آقای هاشمی داده بود. آقای هاشمی گفته بود تا زمانی که زنده است این خاطره بیان نشود و من پارسال پس از فوت آیت‌الله هاشمی این خاطره را گفتم که توکلی هم این خاطره را تایید کرد.

*پس از ترور منصور شاخه نظامی ما دستگیر شد. بخارایی، امانی، نیک‌نژاد و رضا صفار هرندی شهید شدند و اندرزگو هم که یکی از عناصر اصلی این عملیات بود، گریخت و چهارده سال شاه دنبالش بود و نمی‌توانست او را بگیرد.
*هیچ انقلابی بلافاصله پس از پیروزی‌ نمی‌تواند آرمان‌هایش را برآورده کند زیرا اتحاد و ائتلاف ملت فقط در سرنگونی رژیم فاسد است اما پس از رفتن شاه تمام افراد دستگاه حکومتی گزینش شده رژیم شاه بودند و آنها که اجازه نمی‌دادند انقلابیون در دستگاه حکومتی حضور یابند.

*تمام کارشناسان و دانشگاهیان ما متعلق به زمان شاه بودند. اکثرا اساتید دانشگاه ما غرب زده و آلوده به فساد بودند. حالا ما نمی‌خواهیم از فساد این‌ها بگوییم ولی همین اساتید دانشگاهی که دوستان اصلاح‌طلب از آنها نام می‌برند، آدم‌هایی بودند که سر کلاس فساد می‌کردند البته قرار ما نبود پس از انقلاب با همه دعوا کنیم. از آن طرف ساختار اقتصاد ما غربی است. در مجلس دوم من از جمله کسانی بودم که قانون بانکداری اسلامی را با مسئولیت دری نجف‌آبادی نوشتیم. نظام اقتصادی ما لیبرال است. اگر بخواهیم اقتصاد خود را سامان دهیم باید نظام اقتصاد اسلامی را برپا کنیم که این طول می‌کشد و به نظریه‌پرداز نیاز دارد.

*وقتی بازرگان سر کار آمد مردم تصور می کردند بازرگان بهترین فرد برای اداره جامعه است به همین علت امام او را پذیرفت ولی مردم به تدریج به این نتیجه رسیدند که تفکر بازرگان که لیبرال و همراه با غرب بود بود و حتی اسلام بازرگان هم غربگرا بود و بنابراین بازرگان مجبور شد استعفا بدهد. امام می‌توانست بگوید بنی‌صدر نامزد انتخابات نشود اما چون مردم بنی‌صدر را می ‌خواستند، امام(ره) هم با او مخالفتی نکرد ولی بعد مردم چهره اصلی بنی‌صدر را شناختند.

*میرحسین چپ بود و تفکرات چپ در آن مقطع تفکرات انقلابی تصور می‌شد. ولی نخست وزیر نامه‌ای به امام نوشت که اقتصاد زیر صفر است و ما نمی‌توانیم بجنگیم. شخص او می خواست اقتصاد زیر صفربرود؟ نه او نمی‌خواست ولی افکارچپ اقتصاد را به بن‌بست می کشاند. مرحوم هاشمی از سیاست تعدیل برای بازسازی کشور پس از جنگ استفاده کرد ولی همین سیاست موجب گرانی و تورم شد و ناطق نوری که ادامه دهنده راه هاشمی بود را نیاورد.

*الان همه می‌گویند چرا رهبری مشکلات را حل نمی‌کند در حالیکه رهبری می‌گوید به شما راهنمایی داده‌ام پس چرا می روید به دیگران رای می‌دهید؟ رهبری می‌گوید باید اصل 44 اجرا شود ولی نه دولت احمدی‌نژاد آن را اجرا کرده نه دولت روحانی. مردم باید مردم به کسانی رای دهند که انقلابی، مقتدر و پاک بوده و اهل سوءاستفاده و حقوق نجومی بگیر نیستند. ملت این افراد را قبول کند براحتی مشکلات حل می‌شود.

*جامعه در حال تجربه بوده است. روزی به بازرگان و تفکراب غربگرای بازرگان دل بسته است. بعد جامعه به تفکرات چپ امثال بهزاد نبوی و مهندس موسوی دل بست اما چپ هم به بن بست خورد. سیاست تعدیل هم به بن‌بست رسید. بعد جامعه به سیاست اصلاحات رسید ولی اصلاحات هم به بن بست رسید. جامعه بعد رسیده است به مرد هزاره سوم و بعد به اعتدال. این تجربیات مردم از این تفکرها لازم بود. مردم در ساختار اقتصادی و اداری تحول همه‌جانبه می‌خواهند و الان موقع این تحول است. از سویی نسل جوان ما هم با استعداد است و امثال و شهید حججی‌ها و احمدی‌روشن‌ها ایستاده‌ و پای کار هستند.

*تیپ غربگرای اصلاح‌طلب‌ها رفوزه شده‌اند ولی آیا همه آنها خائن هستند؟ اینگونه نیست و آنها دارند تفکر خود را برمی‌گردانند. در بین اصولگرایان کدام اصولگرا مدنظر است؟ دولت رجایی، باهنر، مهدوی کنی محبوب است. موتلفه محبوب است چون وقتی موتلفه در انتخابات میرسلیم را معرفی کرد همه گفتند شما رای نمی‌آورید ولی همه قبول کردند میرسلیم پاک، متدین و سالم است. سیاست جدید موتلفه برای انتخابات مجلس یازدهم یک مجلس حزبی، مردمی و ولایی و در رابطه با دولت رویکرد ما یک دولت حزبی و رجایی‌گونه است. البته ما دنبال بازنگری در خود موتلفه هستیم.