صراط: یکی از مجریان و گویندگان شبکه خبر پس از تماشای مستند «پول و پورن» گفت: به تماشا نشستم، به تماشای حقیقتی تلخ که سایهاش بر زندگی من و تو، بر سقف خانههایمان و بر روزها و شبهایمان سنگینی میکند.
به گزارش فارس، «حانیه سامعی» گوینده شبکه خبر در رابطه با مستند «پول و پرن» یادداشتی نوشته که متن کامل آن در ادامه میآید:
به تماشا نشستم، به تماشای حقیقتی تلخ که سایهاش بر زندگی من و تو، بر سقف خانههایمان و بر روزها و شبهایمان سنگینی میکند؛ «مستند پول و پرن».
نمیدانم این نامه را به که مینویسم؟ به خواهرم؟! به دوستم؟! به فرزندم؟!... تنها میدانم دردم گرفته است و قلم از درد، روی کاغذ بر خود میپیچد و دردم را فریادی میخواهم که به گوش همه برسد.
من یک زنم، به، چه میگویم؟ من یک انسانم، کاش همیشه یادم بماند، یاد تمام مردم شهر بماند که من و همنوعم قبل از آنکه زن باشیم، یک انسانیم، انسانیتی که زرق و برق جهان امروز، فرصت هویداشدنش را گرفته، جهانی که با بیرحمی تمام، بر زنانگی و زیبایی و احساسات پاکش، تاخته و لگدکوبش کرده است.
خواهر من! دوست من! عزیز من!...
اگر خانهات کوچک باشد و پایین شهر، چاره دارد.
چارهاش سایه مردی است که عاشقانه هایش شبت را پرستاره و به صبح میرساند.
چارهاش صدای بچههایی است که دائم از تو میپرسند تا یاد بگیرند چطور در آینده زنی یا مردی موفق شوند و تو تمام حجت آنهایی در زندگی.
چارهاش یک ظرف ساد میوه و یا یک سینی چای است که در همهمه اعضای خانوادهات با صدای تلویزیون، شیرینی لحظههایت را قاب میگیرند برای یک عمر خاطره...
راحت طلبی همیشه و در همه حال مذموم است، چه در لغت و چه در عمل، خودت را گول نزن جانم! چرا فکر میکنی اسمش زرنگی است؟
چرا برای ساختن فردای بهتر، چوب حراج بر خودت میزنی؟ مگر میشود آتش، تنها یک گوشه از کاغذ را بسوزاند؟ چطور فکر کردی که بالاخره یکجوری خودت را نجات میدهی؟ حتما باید به آخر خط برسی تا آن وقت بنشینی و با خودت فکر کنی که داشتن ماشین آخرین مدل و پوشیدن گرانترین برندها، ارزشش را نداشت؟؟؟
به خودت رحم نمی کنی، به پدر و مادری رحم کن که تنها آرزویشان سپیدبختی توست. به مردی که با آرزوی خوشبخت کردنت، دنبال کار آبرومندی میگرددتا خانوادهای بسازد که شبها انتظار برگشتنش به خانه را میکشند.
باور کن این حقیقت را که خوشبختی همین انتظار کشیدن است. انتظار کشیدن تو برای برگشتن همسرت از کار و انتظار کشیدت همسرت برای پایان ساعت کاری و برگشتن به آغوش خانواده. برگشتن به خانهای که چراغش تویی و فرزندان تو، عطر تو و غذای دستپخت تو که عاشقانه تمام روز را به شب دوختهای.
دریغ نکن این خوشبختی را از خودت و از زمین که خوب میدانی چقدر تشنه خوبی و صداقت و پاکی است.
به گزارش فارس، «حانیه سامعی» گوینده شبکه خبر در رابطه با مستند «پول و پرن» یادداشتی نوشته که متن کامل آن در ادامه میآید:
به تماشا نشستم، به تماشای حقیقتی تلخ که سایهاش بر زندگی من و تو، بر سقف خانههایمان و بر روزها و شبهایمان سنگینی میکند؛ «مستند پول و پرن».
نمیدانم این نامه را به که مینویسم؟ به خواهرم؟! به دوستم؟! به فرزندم؟!... تنها میدانم دردم گرفته است و قلم از درد، روی کاغذ بر خود میپیچد و دردم را فریادی میخواهم که به گوش همه برسد.
من یک زنم، به، چه میگویم؟ من یک انسانم، کاش همیشه یادم بماند، یاد تمام مردم شهر بماند که من و همنوعم قبل از آنکه زن باشیم، یک انسانیم، انسانیتی که زرق و برق جهان امروز، فرصت هویداشدنش را گرفته، جهانی که با بیرحمی تمام، بر زنانگی و زیبایی و احساسات پاکش، تاخته و لگدکوبش کرده است.
خواهر من! دوست من! عزیز من!...
اگر خانهات کوچک باشد و پایین شهر، چاره دارد.
چارهاش سایه مردی است که عاشقانه هایش شبت را پرستاره و به صبح میرساند.
چارهاش صدای بچههایی است که دائم از تو میپرسند تا یاد بگیرند چطور در آینده زنی یا مردی موفق شوند و تو تمام حجت آنهایی در زندگی.
چارهاش یک ظرف ساد میوه و یا یک سینی چای است که در همهمه اعضای خانوادهات با صدای تلویزیون، شیرینی لحظههایت را قاب میگیرند برای یک عمر خاطره...
راحت طلبی همیشه و در همه حال مذموم است، چه در لغت و چه در عمل، خودت را گول نزن جانم! چرا فکر میکنی اسمش زرنگی است؟
چرا برای ساختن فردای بهتر، چوب حراج بر خودت میزنی؟ مگر میشود آتش، تنها یک گوشه از کاغذ را بسوزاند؟ چطور فکر کردی که بالاخره یکجوری خودت را نجات میدهی؟ حتما باید به آخر خط برسی تا آن وقت بنشینی و با خودت فکر کنی که داشتن ماشین آخرین مدل و پوشیدن گرانترین برندها، ارزشش را نداشت؟؟؟
به خودت رحم نمی کنی، به پدر و مادری رحم کن که تنها آرزویشان سپیدبختی توست. به مردی که با آرزوی خوشبخت کردنت، دنبال کار آبرومندی میگرددتا خانوادهای بسازد که شبها انتظار برگشتنش به خانه را میکشند.
باور کن این حقیقت را که خوشبختی همین انتظار کشیدن است. انتظار کشیدن تو برای برگشتن همسرت از کار و انتظار کشیدت همسرت برای پایان ساعت کاری و برگشتن به آغوش خانواده. برگشتن به خانهای که چراغش تویی و فرزندان تو، عطر تو و غذای دستپخت تو که عاشقانه تمام روز را به شب دوختهای.
دریغ نکن این خوشبختی را از خودت و از زمین که خوب میدانی چقدر تشنه خوبی و صداقت و پاکی است.