جمعه ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۰۹:۲۶

دختر مدافع‌حرم: می‌خواهم پدرم به خوابم بیاید

یکی از مواردی که از امام حسین (ع) در ذهنمان نقش بسته، یک آزادگی بی حدو مرز است که خیلی‌ها از آن الگو گرفته و می‌گیرند.
کد خبر : ۲۹۸۲۸۲
صراط: یکی از مواردی که از امام حسین (ع) در ذهنمان نقش بسته، یک آزادگی بی حدو مرز است که خیلی‌ها از آن الگو گرفته و می‌گیرند.

به گزارش باشگاه خبرنگاران، میلاد حضرتی که وقتی نامش را حتی در ذهنمان می‌آوریم پر از عشق می‌شویم، کسی که نام و یادش همیشه در قلب ماست  و حضورش موجب آرامش و سرازیر شدن بهترین اتفاقات می‌شود ... .

این‌ها جملاتی بودند که به بهانه سالروز میلاد امام حسین (ع) توسط جوان آغازگر «خندوانه» دیگری شدند و در ادامه نیز شادی برنامه به همه کسانی که از باورهایشان تحت هیچ شرایطی نمی‌گذرند، تقدیم شد.

پس از این صحبت‌ها و یک رفت و آمد، کمدین مهران غفوریان وارد شد و کارش را با تعریف خاطره‌ای از پدر امیر نوری شروع کرد. در ادامه هم از پیکان قدیمی که خیلی‌ها داشتند و دارند گفت. پیکانی که در  جاده لاستیکش در می‌آید و جلوتر از ماشین می‌تازد و می‌رود.

اما در ادامه بحث جدی‌تر شد و رامبد در قسمتی از صحبت‌هایش با اشاره به میلاد امام سوممان بیان کرد: چیزی که از ایشان در ذهنمان نقش بسته یک آزادگی بی حد و مرز است که خیلی از ما از آن الگو گرفته‌ایم.

بعد هم از شهدایی گفت که موجب شدند تا امروز با وجود حضور پررنگ داعش در اکثر کشورها، ما مشکلات حضور آن‌ها را در داخل کمتر حس کنیم و این موضوع بهانه‌ای شد تا همسر و فرزندان شهید محرم ترک و علی اصغر شیردل در برنامه حاضر شوند.

پس از این حضور فهیمه اکبری همسر شهید محرم ترک و هدی کمالیان همسر شهید شیردل از نحوه آشنایی و ازدواجشان گفتند. بعد هم صحبت از آخرین دیدار شد.

در اینجا اکبری بیان کرد: او زیاد به ماموریت‌های این چنینی می‌رفت اما بار آخر حالت همه ما فرق می‌کرد. خود ایشان دخترم فاطمه را تا سرکلاس همراهی کردند و ظهر به سراغش آمدند؛ ولی فاطمه با دیدن کیف آماده سفر پدرش که صحنه‌ای پر تکرار در زندگی ما بود، این بار زیر گریه زد و بی‌تابی می‌کرد. بعد هم هنگام رفتن او که مانع از آمدن ما به فرودگاه شد، من حس کردم که دیگر این آخرین باری است ایشان را می‌بینم و در همین سفر بود که دو هفته بعد خبر شهادتشان را دریافت کردیم.

هدی کمالیان هم در خصوص شهید شیردل گفت: علی اصغر روز 13 فروردین اعزام شد و قبل از آن رفتار خود ایشان هم کمی تغییر کرد و منجر شد تا بیشتر با هم قدم و حرف بزنیم تا اینکه شب قبل از اعزام، شروع به نوشتن وصیت‌نامه‌ای طولانی کردند که به قول خودش  تا 10، 20  سال دیگر هم نیازی به  تغییر نداشت. بعد هم صبح در فرودگاه دل من لرزید و ناخودآگاه اشک ریختم تا اینکه خبر شهادتش به ما ابلاغ شد.

پس از این لبخند 15 ثانیه‌ای توسط همسران، دو پسر و یک دختر این شهیدان زده شد و نوبت به اقدام برای شادکردن یک یا چند نفر در خارج از استودیو رسید و به این طریق قرار شد، هدی کمالیان با هدایایی به شیرخوارگاه آمنه برود و فهیمه اکبری هم با دختر و یک پسرش برای همدردی و نوعی کمک به کودکانی که پدرشان را از دست داده‌اند، به یک مرکز سر بزنند و با آنها همراه شوند.

در انتهای این گفتگو فاطمه دختر شهید ترک با اشاره به رفتن افتخارآمیز پدرش آرزویی که شادش می‌کند را این طور عنوان کرد: چیزی که من را شاد می‌کند، این است که پدرم به خوابم بیاید چون از وقتی که خبر شهادتش را دریافت کردیم،  مدت‌هاست که به خوابم نیامده.

جوان پس از این صحبت‌ها لوح «خندوانه» را به همراه سه عروسک «جناب‌خان» به این مهمانان داد و ضمن یادآوری عدم خرید عروسک‌های قلابی «جناب‌خان»، شناخت اصل این کار را با نشان‌هایی که رویش دارد توضیح داد.

حال خوب، امنیت و در کنار هم بودن همه مردم کشورمان در صلح و آرامش از آرزوهای پایانی رامبد جوان برای همه مردم ایران و پایان بخش «خندوانه» بود.


شاد باشید.