پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۰۸:۵۵

تداعی خاطره «وضعیت سفید» در خندوانه

خندوانه این بار با حضور یک هنرمند به روی آنتن رفت و مهمان خانه‌های مردم شد.
کد خبر : ۲۹۹۴۱۰
صراط: شروعی با شعر و شادی آغازگر یک «خندوانه» دیگر شد و پس از آن عباس غزالی بازیگر جوان کشورمان بی‌هیچ مقدمه‌ای به روی صحنه آمد.

به گزارش باشگاه خبرنگاران، وی بعد از استقرار بر جایش گفت: در حال حاضر این فضا منبع انرژی است که من هم در حال تجربه‌اش هستم.

سپس به درخواست جوان قسمتی از نقشش در «وضعیت سفید» را اجرا کرد.

بعداز این صحبت‌ها مسابقه 10 سوالی بین جوان و غزالی مبنی بر حدس شغل برخی از حاضران اجرا شد و در ادامه پس از یک رفت و آمد رسانه‌ای امیر کربلایی‌زاده به دعوت غزالی به برنامه آمد و مشغول اجرای استندآپ شد.

او در این راستا اول از عادت‌های رانندگی تعریف کرد و کسانی را مثال زد. از جمله آن‌هایی که هنگام رانندگی تنها دو چشمشان از بالای فرمان پیداست، یا کسانی که کلا کج می‌نشیند و ... .

بعد هم از تخصص برخی در پیچاندن پلیس سر بستن کمربند و مواردی از این دست تعریف کرد تا این‌که به ماشین‌هایی رسید که خام آن‌ها اندازه دوچرخه می‌ارزد اما پخته‌شان در حد شاسی بلند است؛ مثل وسیله‌هایی که سیستم چند میلیونی صوتی دارند و با حضورشان در کوچه‌ها و خیابان به دی‌جی‌های خیابانی تبدیل شده‌اند.

پس از این صحبت‌ها باز هم نوبت به عباس غزالی رسید. او از پدرش و آرزوی آن مرحوم که سه سال پیش فوت کرد، این طور گفت: پدرم آرزو داشت تا من را روی پرده سینما ببیند و این اتفاق در فیلم «اعترافات ذهن خطرناک من» هنگامی افتاد که ایشان تازه ما را ترک کرده بودند. اتفاقی که پس از شنیدن کاندیدا شدنم در جشنواره فیلم فجر، سریع به بهشت زهرا رفتم و به او خبر دادم.

غزالی در بخش دیگری قرار شد برای شاد کردن دل چند نفر در بیرون از استودیو چند روز در ماه را به عنوان یک معلم در موسسه خیریه‌ای که احتمالا متعلق به کودکان کار است، تدریس کند.

اما در آخر پس از رفتن غزالی رامبد از اتفاقاتی که روز دیدارش با ایوبی معاونت سینمایی ارشاد در پارک آب و آتش رخ داد گفت. واقعه‌ای که در آن او برای گریز از ترافیک حقانی تصمیم به عبور از روی نرده‌ها می‌گیرد و بعد با از دست دادن تعادلش از پا از آن‌ها آویزان می‌شود و کلاهش می‌افتد و توجه‌ها جلب می‌شود تا اینکه خود را جمع و جور می‌کند اما این بار پایش در گِل فرو می‌رود و لنگه‌ای از کفشش در می‌آید. هنگام برداشتن کفش گوشی‌اش در گل می‌افتد تا اینکه بالاخره با وضعیت نابسامانی به جلسه می‌رسد.

او پس از تعریف این رخداد از آرامش و صبر و لزوم وجود آن برای پیشبرد بهتر کارها صحبت کرد و در نهایت با آرزوی شفا برای همه بیماران، خوب و خوش و در کنار هم زندگی کردن این قسمت را به پایان رساند.

شاد باشید.