بعد از موت در شهر خیلی خوب و زیبا هستیم. کفار و منافقین و اشقیا را از آن شهر بیرون میکنند. آن شهر را برای شما تمیز و قشنگ میکنند. قافله حجت خدا برای پاک و تمیز کردن در آنجا مشغولند، همان طور که شما را تمیز کردند. شما را طوری تمیز کردند که متوجه نشدی. آن وقتی که به حمام میرفتیم و خود را پاک و تمیز میکردیم، قشنگ سر بینه حمام مینشستیم و کیف میکردیم، اصلاً در این فکر نبودیم که کجا بودیم، کجا رفتیم و کجا هستیم.
بعد از موت اینقدر جای آدم خوب است که میگوید: مردن چه خوب بود! آنوقت تازه میخواهد باز بمیرد. خدا هم میگوید: تمام شد. «خَلَقتُ للحیاة لاللموت»؛ برای حیات آفریدم نه موت. میخوابد بهامید این که بمیرد. خوابش هم سبک میشود. خیلی قشنگ و زیباست. مردن را دوست دارد. مردنی که وقتی چشمها را باز کردی هم پیغمبر را میبینی، هم خدا را و هم خودت را.
منبع: کتاب طوبای محبت ــ ص163 مجالس حاج محمداسماعیل دولابی