«پنج کیلومتر تا بهشت» ساخته علیرضا افخمی دارای قصه و محتوایی است که تاکنون در ده ها فیلم و مجموعه ایرانی و خارجی با شخصیت ها و ماجراهای مشابه به تحریر و تصویر درآمده است.
جبار آذین در سینمای ایران نوشت: این مجموعه از همان آغاز نشان داد که می خواهد داستانی عشقی و نخ نما را با حضور بازیگران آشنای این قبیل نقش ها در فضایی مُلهم از توهم و رویا و خیال و واقعیت و تحت پوشش ماورا روایت کند.
کارگردان مجموعه با مقداری رنگ و لعاب و بازی با نور و سایه و شب و روز و استفاده از افه های رایانه ای فضاهای متافیزیکی ساخته و به ظاهر مجموعه مناسبتی برای ماه رمضان ارائه کرده است.
این سریال اگر به لحاظ ساختار و تکنیک فراتر از مرزهای استاندارد مجموعه سازی در تلویزیون هم بود که نیست باز به دلیل تکرار مکررات مضمون آن هم بدون هیچگونه نوآوری و خلاقیتی حرفی برای گفتن نداشت و مخاطبان آن چیز تازه ای به دست نمی آوردند.
یک پدر پولدار که مانند اغلب پولدارهای فیلم ها و سینما راه قارون را می رود اما برخلاف آنها کمی انسانیت سرش می شود. او دختر و پسری دارد که از قضا پسر سر به راه نیست و عجیب اینکه دختر سر به راه، معناگرا و اخلاق مدار است.
این آقا پسر با دختری از جنس پول و تجمل مانند خودش همراه است و دختر معناگرای خانواده دل در گرو جوانی دارد که از قضا او هم عضو همین خانواده اما از نوع ناتنی آن است و از اینجا به بعد ماجراهای عشقی این جوانان و خانواده های آنان دستاویز داستان پردازی مجموعه افخمی می شود. تا به حال چند بار چنین پدران و فرزندانی را با ماجراهای عشقی در فیلم ها و سریال های ایرانی دیده اید؟!
شخصیت ها و ماجراهایی با مضامین کلیشه ای و غیر جذاب که از فرط تکرار آزار دهنده شده اند نیز بخش دیگری از ساختار این سریال را تشکیل می دهد.
مجموعه ساز برای ایجاد جذابیت کلیشه ای برای عشق های کلیشه ای با تنیدن تارهایی از معنا و مفهوم ارزشی به تصور خود با پیوند زدن چند صحنه و دیالوگ آشنای اجتماعی و دینی تلاش کرده سریال مذهبی و مناسبتی بسازد؛ درصورتی که «پنج کیلومتر تا بهشت» در پنج میلیارد کیلومتری بهشت هم نیست و از شدت تکرار و یکنواختی به جهنم نزدیک تر است.«پنج کیلومتر تا بهشت» ساخته علیرضا افخمی دارای قصه و محتوایی است که تاکنون در ده ها فیلم و مجموعه ایرانی و خارجی با شخصیت ها و ماجراهای مشابه به تحریر و تصویر درآمده است.
جبار آذین در سینمای ایران نوشت: این مجموعه از همان آغاز نشان داد که می خواهد داستانی عشقی و نخ نما را با حضور بازیگران آشنای این قبیل نقش ها در فضایی مُلهم از توهم و رویا و خیال و واقعیت و تحت پوشش ماورا روایت کند.
کارگردان مجموعه با مقداری رنگ و لعاب و بازی با نور و سایه و شب و روز و استفاده از افه های رایانه ای فضاهای متافیزیکی ساخته و به ظاهر مجموعه مناسبتی برای ماه رمضان ارائه کرده است.
این سریال اگر به لحاظ ساختار و تکنیک فراتر از مرزهای استاندارد مجموعه سازی در تلویزیون هم بود که نیست باز به دلیل تکرار مکررات مضمون آن هم بدون هیچگونه نوآوری و خلاقیتی حرفی برای گفتن نداشت و مخاطبان آن چیز تازه ای به دست نمی آوردند.
یک پدر پولدار که مانند اغلب پولدارهای فیلم ها و سینما راه قارون را می رود اما برخلاف آنها کمی انسانیت سرش می شود. او دختر و پسری دارد که از قضا پسر سر به راه نیست و عجیب اینکه دختر سر به راه، معناگرا و اخلاق مدار است.
این آقا پسر با دختری از جنس پول و تجمل مانند خودش همراه است و دختر معناگرای خانواده دل در گرو جوانی دارد که از قضا او هم عضو همین خانواده اما از نوع ناتنی آن است و از اینجا به بعد ماجراهای عشقی این جوانان و خانواده های آنان دستاویز داستان پردازی مجموعه افخمی می شود. تا به حال چند بار چنین پدران و فرزندانی را با ماجراهای عشقی در فیلم ها و سریال های ایرانی دیده اید؟!
شخصیت ها و ماجراهایی با مضامین کلیشه ای و غیر جذاب که از فرط تکرار آزار دهنده شده اند نیز بخش دیگری از ساختار این سریال را تشکیل می دهد.
مجموعه ساز برای ایجاد جذابیت کلیشه ای برای عشق های کلیشه ای با تنیدن تارهایی از معنا و مفهوم ارزشی به تصور خود با پیوند زدن چند صحنه و دیالوگ آشنای اجتماعی و دینی تلاش کرده سریال مذهبی و مناسبتی بسازد؛ درصورتی که «پنج کیلومتر تا بهشت» در پنج میلیارد کیلومتری بهشت هم نیست و از شدت تکرار و یکنواختی به جهنم نزدیک تر است.