صراط: مادر که باشی هزار و یک آرزوی زیبا برای فرزندت داری.قدکشیدن و بزرگ
شدن او را لحظه لحظه به تماشا مینشینی و برای جوانیاش نقشهها در سر
میپرورانی. مادر که باشی حواست به همه چیز هست. به تشنگی و گرسنگی فرزندت
حساسی و برایت مهم است که رخت و لباس تمیز و آراسته برتن داشته باشد و حالش
خوب باشد.
*دست کشیدن از آرزوهای مادرانه
روزگاری
مادران سرزمین ما بر تمام آرزوهای مادرانه خود خط کشیدند و آزادی و
سربلندی ایران اسلامی را بر آن ترجیح دادند. خیلی از مادرها ساک اعزام به
جبهه فرزند خود را با دستان مهربان خویش بستند و گاهی قرار بعدی دیدارشان
به پای تابوت شهادت فرزند رسید.
مادر شهیدان
میرفاضل و میرصالح اخلاقی یکی از همین مادران دلسوز و دلیر است که بخشی از
احساسات مادرانه خود را در جوار مزار فرزندانش به تصویر کشیده است.
*مرور واقعه کربلا آرامم میکند
به
گلزار شهدا که پا میگذاریم، پس از عبور از قطعات مختلف شهدا، به قطعه 26
میرسیم. قطعهای که به شهدای چون سیداحمد پلارک با سنگ مزار معطرش مشهور
است و در همسایگی مزار سیداحمد، دو برادر به نامهای میرفاضل و میرصالح
اخلاقی .
مادر این دو شهید میگوید: هر دو فرزند
من در گرمای طاقتفرسای مناطق عملیاتی جنوب کشور و با لب تشنه به شهادت
رسیدهاند؛ علاوه بر این میرفاضل پسر بزرگترم، یک عطش همیشگی از کودکی را
با خود همراه داشت و این حالت برای من بسیار عجیب بود.
به
طوریکه میرفاضل بعد از هر بازی کودکانه یا داشتن کوچکترین جنب و جوشی طلب
آب میکرد و به نقل از همرزمانش این عطش تا شهادت او ادامه داشت. برای من
که مادر این بچهها بودم بسیار دردناک و غمانگیز بود، که فرزندانم با لب
تشنه به شهادت رسیدهاند، اما با مرور واقعه کربلا خودم را تسکین میدادم.
آخر فرزندان من که از بچههای حضرت زهرا(س) که تشنه لب شهید شدند، عزیزتر
نبودند. میرفاضل و میرصالح عاشق حقیقی امام حسین(ع) بودند و به امام خویش
اقتدا کردند.
چند
ماه بعد از شهادت و تشییع پیکر میرصالح و به یاد لب خشکیده اهل بیت(ع) و
عطش همیشگی میرفاضل و به یاد لبهای خشک هر دو فرزندم در زمان شهادت حوضچه
آبی میان دومزارشان بنا کردیم.
*ماجرای شهادت میرفاضل در هویزه
گرمای
شدید هوا در مناطق عملیاتی جنوب کشور، دفاع را برای رزمندگان بسیار مشکل
میکرد. میرفاضل جوانی 23ساله بود که در سال 59 به جبهه اعزام شد. مادر
شهید میگوید: پس از گذشت 3ماه از رفتن فرزندم در منطقه عملیاتی هویزه به
محاصره دشمن بعثی درآمدند.
در آن زمان خبری از تدارکات و حتی قطرهای آب نبود و به نقل از یکی از همرزمان میرفاضل، همه رزمندهها با لبی تشنه به شهادت رسیدند.
شهادت
میرفاضل با لبی تشنه دلیل عطش همیشگی فرزندم را برایم روشن کرد. او همچون
مولایش امام حسین(ع) به دیدار پرورگارش رفت. به علت شرایط نامساعد آن
روزهای منطقه هویزه، پیکر فرزند شهیدم میرفاضل به مدت سه سال و سه ماه در
خاک آنجا باقی ماند.
*میرفاضل 13 ساله و حضور در منطقه عملیاتی قصر شیرین
کم
نیستند خانوادههایی که در دوران دفاع مقدس، چند فرزند خود را راهی
جبههها میکردند. بعد از میرفاضل حالا نوبت به برادر کوچکش میرصالح 15
ساله رسید.
میرطاهر برادر بزرگتر شهیدان اخلاقی
میگوید: وقتی میرصالح در تکاپوی رفتن به جبهه بود، من مسئول اعزام نیرو از
پایگاه محل بودم. آن روزها میرصالح یک نوجوان 15ساله بیشتر نبود. اگرچه در
سن 13 سالگی حدود 7 ماه در جبهههای غرب کشور، در منطقه قصر شیرین حضور
داشت. اما این بار به منطقه عملیاتی خیبر اعزام شد. 3روز پس از رفتن
میرصالح به جبهه، به شهادت رسید و دقیقاً 40روز بعد از بازگشت پیکر
میرفاضل، پیکر میرصالح نیز تشییع و به خاک سپرده شد.
*جبهه، دانشگاه شاگردان حسینی
مادرانی
که فرزندان خود را با تأسی از حضرت زهرا(س) پرورش دادند و آنان را به جبهه
راهی کردند، مصداق واقعی پیروی از اهل بیت(ع) هستند آنها که فرزندشان به
امام حسین(ع) اقتدا کرد، رسم شاگردی را خوب به جا آوردند. دانشگاه جبهه
شاگردان حسینی بسیاری را تربیت کرد و ای کاش ما نیز درسآموز مردانگیشان
باشیم.