شنبه ۰۸ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۳ مرداد ۱۳۹۴ - ۰۸:۳۶

دلنوشته‌ یک نویسنده برای شهید کاظمی

اف بر ما اگر فراموشتان کنیم که .... من المومنین الرجال صدقوا ما عاهدوالله.... حاج احمد تولدت برتاریخ این کشور و جهان مبارک.
کد خبر : ۲۵۰۱۳۳

صراط: حبیب احمدزاده نویسنده دفاع مقدس و مستندساز کشورمان در یادداشتی به تجلیل از شهید احمد کاظمی فرمانده دفاع مقدس پرداخته است.

امروز سالروز تولد مردی است که اگر زمینی بود، ٥٧ ساله محسوب می شد ....شهید احمد کاظمی. چرا نمی‌گویم سردارسرلشکر یا سردار سپهبد شهید احمد کاظمی !!! چون حتما این عناوین برای مردی که در ٢٢ سالگی  و در اوایل سخت جنگ، دسته چند نفره خودساخته اش را در محاصره شهر ابادان به گردان تبدیل و سپس همین گردان سیصدنفره و سپس تیپ را ، تنها در عرض کمتر از یک سال و  در چند عملیات پی در پی رزمی برای آزادی وجب به وجب مناطق وطن  و شهرهای از دست رفته و در چنگال دشمن بعثی  مانده همچون بستان ، سوسنگرد،  خرمشهر و مناطق شوش و رقابیه  ......، به لشکری واقعی و جنگ ازموده تبدیل نمود، صفتهایی کوچک  و بی ارزشند ....

در ارتش‌های دنیا لشکری آماده است و تو تنها به عنوان فرمانده جدید ، همراه با آجودانت راهی ساختمان مجلل فرماندهیش می‌شوی ... ولی برای  این مردان ساختن لشکری جدید تنها با یک کاغذ و حکم نصفه و نیمه در دستشان و در یک جلسه خودمانی سپاه  در سنگری در خط مقدم شروع و سپس بنیان آن با بهترین دوستان از جان گذشته و مجروح در عملیات قبلی شکل میگرفت ....و از روز بعد مردمان و جوانان استان و دیارش ، تک تک عناصر یک لشکر را به عشق این فرمانده پر می‌کردند.... و تا عملیات بعدی که چه عزیزانی بر سر این ارادت و عشق و لبیک جان فدا میکردند ......

و چه سخت است بجای فرماندهی بر لشکری از غریبه ها، بار سنگین شهادت دوستان و یارانی را تحمل کردن که به عشق و اعتماد به همچون تویی پای به میدان نبرد گذاشته‌اند و چه سخت است در پای بیسیم شب عملیات، تصمیم گرفتن انتخاب بین عافیت و نجات جان یاران؟ و یا  نه،  تکلیف و مصلحت بیرحم اوردگاه را پذیرفتن  و سپس شهادت هم محرمان را ؟!...،

 و در فردای خاموشی چکاچک آن توپها،  چه سخت‌تر بوده نتیجه آن انتخاب را چشم در چشم شده با صدها صد مادر و همسر ان  شهیدان آشنایی که عزیزانشان را به تو سپرده و یا در اشک غلطان و بیقرار فرزندان یتیم شده شان، دیدن  و بازهم با تمامی سنگینی و تکرار کابوس گونه لحظه لحظه این بار ، برای عملیات بعدی فرو نریختن !!! ....

اری اینگونه فرمانده لشکر عزیزان شدن، سخت و سنگین بود که هر امروزت را، بی قرارتر از همه آن دیروزت می کرد ... به عنوان یکی از آن هموطنانت، که شهرش را از سقوط نجات دادی و نیز برای قبول و تحمل بارسنگین فرماندهی لشکری از آشنایان شهید شده‌ات، تا ابد از توی بزرگوار به عنوان حاج احمد صمیمی خودم سپاسگزارم و تا آخر عمر خود و شهرم آبادان و نیز کشورم ایران را مدیون تو و دیگر یاران زنده و شهیدت و نیز فرزندان و خانواده هایتان که خورشید حضورتان را در ظاهر از آنان دریغ کردید تا سایه شوم دشمن بر شهر و دیارما نیفتد، می‌دانم ....

اف بر ما اگر فراموشتان کنیم که .... من المومنین الرجال صدقوا ما عاهدوالله.... حاج احمد تولدت برتاریخ این  کشور و جهان مبارک.

منبع: فارس