البته این اولین بار نیست که موضوع استانی شدن انتخابات مجلس مطرح میشود بلکه از مجلس پنجم تاکنون این موضوع مطرح بوده و در هر مقطعی با یک دلیل خاص رد یا به تعویق افتاده است.
در بخشی از ماده چهارم این طرح که روز نهم آذرماه سال گذشته با 169 امضا، تقدیم هیاترئیسه شد، آمده است: «از هر حوزه فرعی داوطلب یا داوطلبانی که بالاترین رای را در کل استان به دست آوردهاند، نماینده یا نمایندگان استان از آن شهرستان محسوب میشوند»
پرداختن نمایندگان به بررسی امور ملی و پرهیز از صرف اوقات نمایندگی برای امور جزئی با حفظ ویژگی محلی و ملی بودن مسئولیت نمایندگی و جایگزین کردن برنامهمحوری به جای شخصمحوری، ارتقای سطح کیفی و افزایش کارایی مجلس از طریق ایجاد امکان انتخاب داوطلبان شاخصتر با صلاحیتهای برتر، حذف رقابتهای شدید و اختلافبرانگیز قومی و قبیلهای، کاهش تعداد داوطلبان و هزینههای اجرایی انتخابات، افزایش مشارکت عمومی شهروندان، عادلانه شدن نظام انتخاباتی و ایجاد فرصتهای برابر برای آحاد افراد ملت، کنترل تخلفاتی نظیر خرید رأی وبالاخره تقویت فرهنگ تحزب از جمله دلایل توجیهی است که در مقدمه این طرح توسط طراحان آن به عنوان ضرورت انجام این مهم ذکر شده است.
اما به راستی با استانیشدن انتخابات اهداف فوق محقق خواهد شد و یا اینکه بخاطر رهایی از مشکلاتی که در قانون فعلی انتخابات مشاهده میشود خدای ناکرده از چاله به چاه میافتیم. مهمترین ایراداتی که به طرح استانیشدن انتخابات وارد است را شاید بتوان در نکات ذیل خلاصه کرد:
1ـ کاهش انگیزه و مشارکت مردم در انتخابات:
افرایش مشارکت مردم در انتخابات یکی از موضوعاتی است که طراحان عنوان کردهاند اما نگارنده معتقد است با تصویب نهایی و اجرای این طرح نه تنها مشارکت افزایش نخواهد یافت که درصد قابل توجهی نیز کاهش خواهد یافت. برای دلیل این مدعا بایستی انتخاباتهای ادوار گذشته پارلمان در شهرهای بزرگ را شاهد مثال آورد که نسبت به شهرهای کوچک مشارکت مردم بسیار پایینتر است چرا که علقهای که مردم شهرهای کوچک و متوسط برای انتخاب وکیل خود در خانه ملت دارند در شهرهایی مانند تهران قابل لمس نیست.
در انتخابات مجلس شهرهای کوچک میانگین مشارکت مردم در ادوار گذشته بالای 70 درصد است اما میبینیم که در شهرهایی مانند تهران بدلیل عدم شناختهبودن صدها کاندیدا درصد مشارکت پایینتر از این ارقام است این در حالی است که در انتخابات ریاست جمهوری تفاوت درصد مشارکت میان شهرهای بزرگ و کوچک خیلی قابل قیاس نیست.
2ـ احزاب و کانونهای قدرت و ثروت جایگزین نخبگان مستقل و مردمی:
در قانون انتخابات کنونی در بسیاری از شهرها، افرادی که در میان مردم شهر خود به تدین، خدمت و مردمیبودن شهرهاند در معرض رای مردم قرار میگیرند کما اینکه بسیاری از این افراد در 9 مجلس گذشته وارد پارلمان شدهاند و منشا خدمات فراوانی برای کشور و منطقه خود بودهاند اما با استانیشدن انتخابات این لیست احزاب و ائتلافها هستند که جایگزین میشوند و عملا فرصتی برای عرض اندام افراد مستقلی که خواهان حضور در احزاب و جریانات سیاسی نیستند نخواهد بود.
3ـ تعداد کاندیداها و هزینههای تبلیغاتی افزایش مییابد نه کاهش
بر خلاف نظر طراحان استانی شدن، از آنجا که حوزه جغرافیایی رای با طرح فعلی از یک شهرستان به استان ارتقا خواهد یافت به همان نسبت هزینه تبلیغات انتخاباتی نیز افرایش خواهد یافت و با این فرض تنها افراد صاحب مکنت و مقام و همچنین وامداران احزاب و کانونهای قدرت و ثروت در معرض انتخاب قرار میگیرند و افراد معوملی امکان تبلیغ در سطح گسترده یک استان را ندارند.
در خصوص کاهش کاندیداها نیز که در طرح آمده شاید بتوان تهران را به عنوان شاهد مثالی خوب ذکر کرد. ما در شهر بزرگی مانند تهران در سالیان گذشته شاهدیم که به نسبت تعداد نمایندگانش در خانه ملت دارای بیشترین کاندیدا بوده و گاها برای هر صندلی نمایندگی مردم تهران، حدود 100 الی 200 نفر داوطلب بودهاند که این امر با وضعیت فعلی به سراسر کشور تعمیم خواهد یافت و احتمالا باید منتظر افزایش چند برابری کاندیداها در سراسر کشور باشیم که این موضوع هزینههای اجرای انتخابات را به نسبت افزایش خواهد داد.
4ـ خدشهدار شدن وحدت ملی
در حال حاضر از دورافتادهترین نقاط ایران که پایتختنشینان شاید سالی یکبار هم اسم آنها را نشنوند دارای صندلی نمایندگی در پارلمان هستند و این تنها تریبونی است که صندلی مشکلات آنها را به گوش مسئولان کشوری میرساند از طرفی وکلای ملت برای رای خود نیز شده ناچارند چه برای کسب رای ورود به انتخابات و چه بعد از ورود به پارلمان به محلهها و روستاهای حوزه رای خود سر بزنند و جویای مشکلات آنان باشند و همین موضوع است که به مردم مناطق محروم انگیزه مشارکت در انتخابات را میدهد اما با استانیشدن انگیزه حضور در مناطق محروم و روستاها برای نمایندگان کاهش خواهد یافت و این افراد تمام هم و غم خود را روی مرکز استان و شهرهای بزرگ حوزه خود متمرکز خواهند کرد. این موضوع قطعا به وحدت و انسجام ملی ضربه خواهد زد.
5ـ افزایش تضادهای قومی و قبیلهای
حذف رقابتهای شدید و اختلافبرانگیز قومی و قبیلهای از جمله دلایلی است که در مقدمه این طرح آمده اما مشخص نیست با کدام استدلال قرار است این مهم اتفاق بیفتد که به نظر نگارنده دقیقا بر عکس آن محقق خواهد شد. همانگونه که میدانیم ایران از نظر تنوع قومیتی در جهان در ردیف اولین کشورهاست و حتی شاهدیم گاها در یک استان شاهد زیست چندین قومیت با لهجههای متنوع هستیم.
در قانون فعلی فرهنگها و قومیتهای مختلف هر کدام دارای یک یا چندین نماینده مستقل در مجلس هستند و در بیشتر شهرها و مناطق نیز رقابت درون قومیتی است اما با استانیشدن از آنجا که ائتلافها و لیستها قرار است بجای افراد وارد عرصه انتخابات شوند با رقابت قومیتها و لهجهها و زبانها با هم این تضادها بیشتر خواهد شد.
کمااینکه در حال حاضر نیز در حوزه های رایی که دو یا چند شهر دارای یک نماینده واحد در مجلس هستند این اختلافات خود را نشان میدهند و گاها شاهد رخدادهای ناخوشایندی در این خصوص بودهایم.
البته طراحان سعی کردهاند با استثنا کردن چند منطقه و شهر از استانیشدن این مشکل را به نوعی حل کنند اما مشکل تنها یک منطقه و دومنطقه نیست بلکه با استانی کردن انتخابات، زمینه تشدید اختلافات قومی و قبیلهای مهیا خواهد شد.
دهها ایراد جزئیتر دیگر به طرح استانیشدن وارد است که به دلیل اختصار از آوردن آنها خودداری میکنیم اما نکتهای که به نظر میرسد ذکر آن در اینجا ضروری است اینکه نمایندگان محترم باید آسیبهای قانون فعلی را با کار کارشناسی رفع کنند نه اینکه طرحی را تصویب کنند که مشکلات کنونی را چندین برابر خواهد کرد.
پرهیز از صرف اوقات نمایندگی برای امور جزئی، جایگزینکردن برنامهمحوری
به جای شخصمحوری، ارتقای سطح کیفی و افزایش کارایی مجلس و کنترل تخلفاتی نظیر
خرید رأی نیز که به عنوان دلایل دیگری برای لزوم تصویب این طرح آمده را میتوان با
اصلاح قوانین و نظارت بیشتر تحقق بخشید و تنها راهکار این نقایص، استانیشدن
انتخابات که مشخص نیست چه تبعات نامعلوم دیگری علاوه بر موارد ذکر شده فوق برای
نظام داشته باشد نیست.