صراط: موسسه علم و امنیت به ریاست دیوید آلبرایت در سالهای اخیر نقش گستردهای در فضاسازی علیه برنامه هستهای ایران داشته است.
این موسسه به ظاهر غیردولتی همچنین از اصلیترین اتاق فکرهای دولت آمریکا و گروه 1+5 به شمار میآید و بخشی از درخواستهای 6 کشور در مذاکرات هستهای، بر پایه گزارشهایی است که این مجموعه منتشر کرده است.
علم و امنیت بینالملل سال گذشته نیز گزارشی را منتشر کرد که بسیاری از دیدگاههای مطرحشده در آن، در ادامه مذاکرات در دستور کار مذاکرهکنندگان غربی قرار گرفت.
این موسسه این هفته نیز در پی تفاهم ایران و 6 کشور بر سر مولفههای کلیدی برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)، گزارشی بر مبنای سند منتشر شده از سوی وزارت خارجه آمریکا منتشر کرد.
با توجه به موارد فوقالذکر بررسی این گزارش میتواند چشماندازی از آنچه ممکن است مذاکرهکنندگان غربی در 2 ماه و نیم باقیمانده تا ضربالاجل تیر ماه در مذاکرات مطرح کنند، به دست دهد.
در این گزارش مواردی چون لزوم افزایش محدودیتها بر غنیسازی و فعالیتهای هستهای ایران حتی پس از پایان دوره توافق، ابدی شدن برخی تعهدات ایران، سختگیرانهتر شدن روند کاهش تحریمها و خودداری همیشگی تهران از غنیسازی اورانیوم در سایت فردو مطرح شده است.
خبرگزاری فارس با توجه به اهمیت این مسئله، متن کامل این گزارش 13 صفحهای را ترجمه کرده، که در ذیل آمده است:
چارچوب 1+5 و ایران: نیاز به تقویت
نویسندگان دیوید آلبرایت، آندرا اتریکر، سرنا کلیر، هوستن وود
موسسه علم و امنیت بینالملل
11 آوریل 2015
چارچوب اخیر توافق هستهای بین ایران و گروه 1+5، نه یک سند مکتوب بود و نه در قالب یک سند مدون به صورت عمومی منتشر شد. بلکه آمریکا، فرانسه و ایران هرکدام جداگانه «فکت شیتهای» خود را نوشتند و مفاد گوناگون مورد توافقی را شرح دادند. نسخه فرانسوی انتشار عمومی نیافت. با این حال نسخههای آمریکا و ایران در موضوعات کلیدی از جمله کاهش تحریمها تفاوت قابل توجهی داشت یا شامل مفاد متفاوتی است. فکت شیت ایالات متحده نسبت به دو مورد دیگر با جزئیات بیشتری منتشر شد. در توضیح این فکت شیت، مقامات آمریکایی حاضر در مذاکرات گفتند که در طول مذاکرات، ایران با تمامی مواردی که در فکت شیت آمده است موافقت کرده است. بنابراین در این تحلیل ما نظرات خود را بر پایه فکت شیت ایالات متحده مطرح کردهایم و فرض بر این است که این مفاد دقیق هستند. از اینجا به بعد، از این (سند آمریکا) تنها با عنوان «فکت شیت» یاد میکنیم.
ما تحلیل خود را برای بدست آوردن اطلاعاتی در مورد مفادی که در فکت شیت آمریکا نیامده و دستیابی به جزئیات دقیق مربوط به مفاد کنونی که در ابتدا چندان مشخص نبودند، به تاخیر انداختیم. این مساله به ما اجازه داد که تصویر دقیقتری از چارچوب توافق داشته باشیم. در این مدت ما دو بار از جانب مذاکرهکنندگان آمریکایی توضیحاتی درباره فکت شیت دریافت کردیم و همچنین با متخصصان و کارشناسان رسانهها که آنها هم به نوبه خود جلسات توجیهی (به تیم آمریکایی) داشتهاند، بحثهایی کردیم. علیرغم اطلاعاتی که ما بدست آوردیم ما میدانیم که مفاد چارچوب توافق برای عموم غیرقابل دسترس است. با این حال ارزیابی کلی ما این است که این چارچوب پیچیده در مواردی مفادی عالی دارد (از جمله موارد مربوط به رآکتور اراک)، چندین بند دیگر آن بر اساس آنچه فعلا منتشر شده ناکافی هستند (مواردی چون محدودیتهای غنیسازی و تحقیقات و توسعه سانتریفیوژی) و چند مورد دیگر آن نیز در حال حاضر به دلیل آنکه هنوز نیاز به مذاکره بیشتر دارند، قابل ارزیابی نیست.
ما در موسسه علوم و امنیت در طول 18 ماه گذشته وقت بسیار زیاد روی مذاکرات ایران و گروه 1+5 گذاشتیم. ما مطالعات زیاد و محاسبات دقیقی در مورد زمان گریز انجام دادیم و کارگروههای تخصصی زیادی با حضور متخصصان و خود مذاکرهکنندگان برگزار کردیم تا چالشهای مهم و ویژه مذاکرات را بررسی و حل کنیم. ما همچنین با مذاکرهکنندگان و مشاوران فنی چند کشور درگیر در مذاکرات دیدار کردیم. و منصفانه است که بگوییم که هیچ گروه دیگری به اندازه ما روی مفاد این توافق و توصیه آن به مذاکرهکنندگان، شناسایی پازلهای مختلف و ارزیابی نقاط ضعف و قوت مقررات و مفاد پیشنهاد شده کار نکرده است. ما از جلسات بسیاری با مذاکره کنندگان بهره بردیم و فرصت کافی داشتیم تا نگاه خود را مستقیما به مذاکرات برنامه اقدام مشترک و همچنین مذاکرات منتهی به این چارچوب توافق منتقل کنیم. به همین خاطر، کمکهای ما شاهد قدردانی و بازخورد مثبت از سوی مذاکرهکنندگان چند کشور بوده است.
ما مشکلات حصول توافق با ایران را که برای امتیاز دادن بسیار مقاومت میکند، درک میکنیم. به عنوان مثال بیش از یک سال وقت صرف شد تا با چانهزنیهای بسیار ایران با مولفه زمان گریز 12 ماهه که برای دستیابی به توافق بسیار مهم است، موافقت کند. مذاکرهکنندگان آمریکایی تاکید کرده بودند که بدون آن (زمان گریز 12 ماهه)، حصول توافق غیرممکن است. ما به طور کامل از این موضوع حمایت میکنیم و به خاطر دستیابی به این هدف از مذاکره کنندگان تمجید میکنیم.
ما از دستاوردهای فوقالعاده در این چارچوب توافق قدردانی میکنیم و مفاد ارزشمند بسیاری در آن میبینیم. ما همچنین خشنود هستیم که در این چارچوب توافق مفادی قرار گرفته که ما پیش از این از آن حمایت کرده بودیم یا آن را به مذاکره کنندگان توصیه کرده بودیم و حداقل در یک مورد پیشگام آن بودیم. با این حال مذاکرات هنوز تمام نشده و بسیاری از چالشهای دشوار باید حل شوند تا به مرحله نهایی برسیم. هدف نهایی ما دستیابی به یک توافق درخور است. برای این کار، یک هدف ویژه برای مذاکرات دستیابی به توافقی است که در آن ماهیت برنامه هستهای ایران منحصرا صلح آمیز باقی بماند و زمان لازم برای واکنش از نظر دیپلماتیک و بینالمللی در نظر گرفته شده باشد تا درصورت تخطی ایران از تعهداتش یا تلاش آن برای ساخت تسلیحات هستهای، بتوان ایران را متوقف کرد. به قول وندی شرمن معاون وزیر خارجه آمریکا «ما باید مطمئن شویم که هرگونه تلاش ایران برای نقض تعهداتش آنقدر محسوس و زمانبر باشد که هیچ شانسی برای موفقیت نداشته باشد». این موضوع باید هسته مرکزی هرگونه توافقی باشد. با این وجود ما هنوز ارزیابی نمیکنیم که به این هدف دست یافتهایم.
ما در این ارزیابی به بحث در مورد ارزیابی خود از اینکه کدام مفاد باید تقویت شوند یا جزئیات بیشتری به آنها اضافه شود، میپردازیم. به عقیده ما، تقویت مفاد توافق، در طول مذاکرات سه ماه آینده ضروری و قابل حصول است.
رآکتور آب سنگین اراک؛ مدلی برای کل توافق
مقررات وضع شده برای رآکتور اراک کافی و میتواند مدلی برای این توافق و تلاشهای آینده مربوط به کنترل تسلیحات میباشد. اگر این توافق اجرا شود رآکتور اراک نمیتواند اورانیوم با غنای مورد نیاز برای ساخت سلاح تولید کند. این رآکتور میتواند پلوتونیوم تولید کند اما کیفیت و کمیت آن نسبت به قلب رآکتوری که در آن اورانیوم طبیعی قرار میگیرد، پائینتر خواهد بود.
هسته اصلی از کشور خارج و یا نابود میشود و که این امر تضمین میکند تبدیل رآکتور، برگشتپذیر نیست. هسته جدید میتواند با اورانیوم غنیشده تغذیه میشود و کوچکتر از آن است که قرار دادن سوخت اورانیوم طبیعی در آن، برای کارکردن رآکتور کافی باشد.
ایران به طور نامحدود متعهد میشود که هیچ پولوتونیومی جدا نکرده و یا تحقیق و توسعهای در خصوص جداسازی پلوتونیوم (از پسماند) انجام ندهد. همچنین منتقل کردن همه سوخت مصرفی به خارج از کشور در تمام طول عمر رآکتور میتواند اطمینان را تقویت کند.
ایران آب سنگینی علاوه بر نیازهای رآکتور اصلاحشده اراک انبار نکرده و متعهد شده است که تا 15 سال، آب سنگین مازاد را در بازارهای بین المللی به فروش برساند.
تنها نقطه ضعفی که میتوان به آن اشاره کرد، این مورد این است که ایران موافقت کرده است فقط به مدت یک دوره معین (15 سال) رآکتور آب سنگین جدید نسازد. بهتر این است که ایران دیگر به هیچ وجه هیچ رآکتور آب سنگین دیگری نسازد، چراکه اجرای منع اشاعه در قبال این رآکتورها در مقایسه با رآکتورهای آب سبک، به مراتب دشوارتر است. مدرنترین نمونه از این رآکتورها، از آب سنگین برای افزایش تولید ایزوتوپهای درمانی استفاده میکنند، اما برای تعدیل و یا خنک کردن رآکتورها از آب سنگین استفاده نمیکنند، به همین جهت وضعیت عدم اشاعه در آنها هم حفظ میشود.
توصیه:
- از ایران تعهدی دائمی بگیرد که دیگر هیچ رآکتور آب سنگینی نسازد.
غنی سازی؛ نیاز به تقویت مفاد و شفافسازی
بسیاری از مفاد و مقررات مربوط به غنیسازی دقیق و برای یک توافق کافی به نظر میرسند. با این حال، برخلاف محدودیتهای اعمال شده بر رآکتور آب سنگین اراک، محدودیتها بر برنامه غنی سازی ایران در طول سه ماه آینده نیاز به تقویت و شفاف سازی بسیار بیشتری دارند.
یک محدودیت مهم این است که ایران در نطنز و فردو طی 10 سال آینده فقط با 6104 سانتریفیوژ نسل یک غنیسازی میکند و بقیه ماشینهای سانترفیوژ نسل یک و نسل دو برچیده شده و در یک مکان تحت نظارت انبار میشوند. این محدودیت با کاهش ذخایر ایران از 10000 کیلوگرگرم اورانیوم با غنای پائین (LEU) به 300 کیلوگرم هگزافلوراید اوانیوم 3.5 درصد و فرض اینکه بخشی از اورانیوم با غنای پائین در قالب اکسید خواهد بود، همراه شده است.
سایر مفاد مهم که در فکت شیت آمده است عبارتند از؛
- هیچ تاسیسات غنی سازی طی 15 سال آینده ایجاد نمیشود؛
- حذف و انبارسازی تحت نظارت سانتریفیوژهای اضافی و تجهیزات مربوطه، و نه ناتوان سازی آنها در محل، همانطور که قبلا توسط مذاکرهکنندگان آمریکا مورد تاکید قرار گرفته بود؛
- خروج بخش اعظم ذخیره 10 تنی اورانیوم غنیشده 3.5 درصدی از ایران یا رقیقسازی آن، با توجه به این نکته روشن که چه اورانیوم با غنای پائین در فرم هگزافلوراید باشد و چه اکسید، نهایتا نتیجه ارزیابی زمان گریز، مشابه خواهد بود. متغیر کلیدی در تخمین گریز هستهای، شکل شیمیایی آن نیست، بلکه مقدار اورانیوم غنی شده 3.5 درصدی است.
- سانتریفیوژهای مازاد و تجهیزات وابسته به آن تنها میتواند به عنوان جایگزینی برای سانتریفیوژهای فعال و تجهیزات وابسته به آن مورد استفاده قرار گیرد، که این امر هرگونه نیاز به فعالیت ساخت و خرید (اقلام مربوط به) سانتریفیوژهای IR-1 و IR-2 را از میان میبرد؛
- محدود کردن و نظارت بر کارخانههای تولید اجزاء سانتریفیوژ؛
- و ایجاد یک کانال تدارک برای اقلام مورد نیاز در برنامه مجاز هستهای.
چندین قید دیگر هستند که بعضی از آنها در فکت شیت آمده که به رسیدن به توافقی مناسب کمک میکنند. با این حال چندین نکته کلیدی در زمینه غنیسازی وجود دارد که نیاز به تقویت و یا شفافسازی بیشتر دارند.
زمانبندیهای گریز هستهای
با حدود 6 هزار سانتریفیوژ IR-1 و ذخایر 300 کیلوگرم از هگزافلوراید اورانیوم با غلظت پایین (LEU) و عدم وجود هگزافلوراید 20 درصدی، تخمین ما درباره زمان گریز متوسط حدود 15 ماه و حداقل زمان گریز 12 ماه است. ما «مقدار متوسط» را به عنوان بهترین حالت زمان گریز و «حداقل زمان» را برای بدترین شرایط در نظر میگیریم. در نتیجه تخمین ما درباره زمان گریز ارزیابی آمریکا در این زمینه که این محدودیتها سبب ایجاد یک دوره 12 ماهه گریز هستهای میشود، تایید خواهد کرد.
با این حال، تخمینها درباره گریز هستهای به طرز حساسی به ذخایر قابل استفاده هگزافلوراید حدود 20 درصدی اورانیوم با غنای پایین بستگی دارد. برای مثال اگر ایران حدود 50 کیلوگرم هگزافلوراید حدود 20 درصد داشته باشد که بتواند ظرف 6 ماه نخست زمان گریز تزریق آن به آبشارها را شروع کند و با در نظر گرفتن شرایط فوقالذکر، زمان گریز به بیش از 10 ماه کاهش مییابد و حداقل این زمان هم 9 ماهه خواهد بود. در نتیجه حداقلسازی احتمال یا اطمینان از اینکه ذخایر اورانیوم با غلظت پایین (LEU) نزدیک 20 درصدی در گریز غیرقابل استفاده باشد، از اولویت بالایی برخوردار میباشد. اینکه این اهداف در یک توافق چگونه تحقق مییابند نه در فک شیت توضیح داده شده و نه در جلسات و نشستهای توجیهی با جزئیات مورد بحث قرار گرفته است.
در واقع اینطور که از فکتشیتها و جلسات به نظر میآید، ذخایر LEU حدود 20 درصدی ایران در محدودیت 300 کیلوگرمی LEU که در بالا توضیح داده شد، لحاظ نشده است. به نظر میرسد این محدودیت تنها به LEU با غنای 3.5درصدی اعمال میشود. با توجه به میزان ذخایر LEU حدود 20 درصدی ایران، عدم بحث درباره سرنوشت LEU حدود 20 درصدی در موضوع تعیین تخمینها درباره زمان گریز، مسالهساز است. در صورتی که ذخایر LEU حدود 20 درصدی تا حد زیادی حذف نشده یا در گریز غیرقابل استفاده نشود، میتواند ذخیره مهمی در کاهش زمان برای تولید اولین حجم انبوه اورانیوم در سطح تسلیحاتی (WGU) باشد و به سرعت به تولید دومین حجم انبوه WGU نیز منجر شود.
با وجود این واقعیت که ایران دیگر ذخیره LEU حدود 20 درصدی به شکل هگزافلوراید ندارد، اما این کشور همچنان میزان قابل توجهی از این مواد را به شکل اکسید (U3O8) و نیز در پسماند و ته ماند هستهای در اختیار دارد. به طور کلی ایران در اشکال مختلف ذخیره حدود 228 کیلوگرم LEU در حدود 20 درصدی دارد. اگر همه این مواد دوباره به شکل هگزافلوراید درآید، این کشور معادل 337 کیلوگرم LEU حدود 20 درصدی در فرم هگزافلوراید در اختیار خواهد داشت. همه این LEU به خطوط تبدیل تزریق شدهاند تا به اکسید تبدیل شوند. از این میزان اصلی،حدود 162 کیلوگرم به پودر اکسید خالص LEU تبدیل شدهاند. بقیه یا حدود 65 کیلوگرم از این میزان LEU هم در ته ماند و پس ماند وجود دارد.
تا فوریه 2015، از مجموع 162 کیلوگرم اکسید LEU حدود 20 درصدی تنها 42 کیلوگرم این ماده غنی شده واقعا در سوخت رآکتور تحقیقاتی تهران (TRR) وجود داشته است. در حدود 72 کیلوگرم LEU حدود 20 درصدی هنوز در شکل اکسید بوده و در نوبت تولید المانهای سوخت TRR بوده است.
تا فوریه 2015 میزان کل موجود در پسماند، ته ماند و در چرخه حدود 113 کیلوگرم LEU نزدیک به 20 درصد بوده است. بخش اعظم این مواد به اشکالی هستند که LEU میتواند مستقیما بازفرآوری شود.
موضوعی که کاملا مشخص است، این است که این ذخایر اورانیوم با غلظت پایین در حد 20 درصدی اگر در ایران باقی بماند، به طور موثری میتواند بر زمان های گریز تاثیر گذارد و زمان آن را به زیر 12 ماه کاهش دهد. برای فهم این موضوع باید اینطور بگوییم که با یک حساب سرانگشتی اینطور است که با 50 کیلوگرم هگزافلوراید اورانیوم با غلظت پایین حدود 20 درصدی از منظر کاهش زمان گریز معادل 500 کیلوگرم هگزافلوراید اورانیوم با غلظت پایین در حد 3.5 درصدی است. در نتیجه وجود داشته باشد، 50 کیلو اضافی 20 درصدی معادل داشت 800 کیلو هگزافلوراید اورانیوم با غلظت پایین 3.5 درصدی است.
بر اساس اظهارات و نشستهای انجام شده، آمریکا حدود 20 درصد اورانیوم با غلظت پایین را وقتی این مواد با آلومینیوم ترکیب شده و و به المانهای سوخت راکتور تحقیقاتی تهران ترکیب شود، از تخمینهای گریز خود حذف میکند. ارزیابی آن به نظر می آید که مربوط به استرداد اورانیوم با غلظت پایین 20 درصدی و و تبدیل متعاقب آن به هگزافلوراید اورانیوم باشد که کمکی به موضوع زمان گریز نمیکند چرا که بازفراوری اورانیوم با غلظت پایین زمان زیادی طول میکشد اما بازفراوری اورانیوم با غلظت پایین حدود 20 درصدی از سوخت تازه قابل حصول است و ارزیابی آمریکا در این باره به مداقه و بررسیهای بیشتری نیاز دارد.
در برنامه نابود شده عراق برای سلاح اتمی در سال 1990 تا 1991 ، این کشور توانمندی برای بازفراوری حدود 33 کیلو اورانیوم غنی شده تابش ندیده حفاظت نشده و کمی اورانیوم تابش دیده را از سوخت راکتور تحقیقاتی مستقر کرد. بر اساس بیانیه های عراقی ها و ارزیابیهای تیم عملیاتی آژانس بین المللی انرژی اتمی که ما آنها را در اختیار داریم، عراق مخفیانه طی 4 ماه تجهیزات لازم بدین منظور را در سایت اتمی طویطه نصب کرد. یک ماه نیاز داشت تا با سوخت بدلی انرا آزمایش کند و 5 ماه دیگر هم برای رساندن اورانیوم به حد اورانیوم با غلظت بالا وقت نیاز داشت. جنگ خلیج فارس و بمبارانی که ژانویه 1991 آغاز شد این تلاش را در زمان شروع المانهای سوخت بدلی متوقف کرد.
ایران در قیاس با عراق به خاطر تجربه بسیار بیشتر خود در موضوع تبدیل اورانیوم شاید قادر به اورانیوم با غلظت پایین تابش ندیده 20 درصدی در یک روش مشابه یا به روشی سریعتر از المانهای سوخت راکتور تحقیقاتی تهران باشد. اگر ایران درصدد گریز هسته ای باشد قطعا مخفیانه قبل از گریز تجهیزات و مورد نیاز را نصب و ازمایش خواهد کرد. تجربه عراق نشان می دهد که ایران میتواند اورانیوم با غلظت پایین 20 درصدی را از سوخت تازه راکتور تحقیقاتی تهران می تواند بدست آورد و به زودی گریز خود را آغاز کرده و طی چند ماه دهها کیلوگرم بازفراوری کند. این اورانیوم با غلظت پایین بازفراوری شده می تواند به سرعت به شکل هگزافلوراید در تاسیساتی که مخفیانه برای گریز آماده شدند تبدیل شوند.
مورد مورد ملاحظه دیگر آن است که ایران ممکن است اورانیوم با غلظت پایین 3.5 درصدی را بیش از 300 کیلوگرم انباشته کند. پس از آنکه توافق اجرا شد ایران هر ماه تولید اورانیوم 3.5 درصدی خواهد داشت. چطور این مواد برای انکه محدودیت اعمال شده روی آن از بین نرود از بین خواهد رفت؟ با توجه به تجربه قبلی ایران با 5 هزار سانتریفیوژ IR-1 که در نطنز در حال غنی سازی است، این کشور حدود 100 کیلو هگزافلوراید اورانیوم با غلظت 3.5 درصدی در هر ماه تولید خواهد کرد. برای جلوگیری از نقضهای احتمالی از محدودیت 300 کیلو(اورانیوم 3.5 درصدی) گروه 1+5 . ایران باید روی اینکه با این تولید ماهیانه چکار باید بکنند توافق کنند خواه خارج کردن این مواد از کشور باشد و خواه رقیق کردن اورانیوم طبیعی که در ماه تولید میشود.
بازرسان باید به سایتهایی که شواهد از فعالیتهای مشکوک مرتبط با هستهای حکایت دارد، به نحوی تقریبا فوری یا «هر زمان» دسترسی داشته باشند. ایالات متحده دریافته است که که پروتکل الحاقی به تنهایی برای آنکه دسترسی به حد لازم فوری وجود داشته باشد، کافی نیست و (به همین دلیل) به دنبال دسترسیای به هنگامتر است. ماهیت دقیق پیشنهاد (1+5) در فکت شیت نیامده، اما روشن است که ایران هنوز به این پیشنهاد موافقت نکرده است.
انباشت چند صد کیلوگرم اورانیوم غنیشده تا سطح 3.5 درصد بر اساس محدودیت اعمال شده، میتواند زمان گریز ایران را در حدود 12 ماه نگاه دارد البته با این فرض که ایران اورانیوم 20 درصد غنیشده در اختیار نداشته باشد. به هر حال بر اساس تخمینهای ما، انباشت بیش از 500 کیلوگرم اورانیوم 3.5 درصد به رغم محدودیت 300 کیلویی، میتواند زمان گریز ایران را بهصورت آشکار به زیر 12 ماه برساند.
همچنین باید به آثار وجود مقادیر زیاد اورانیوم 3.5 درصد و دسترسی به بقایای غنیسازی نزدیک به 20 درصد هم توجه کرد. اگر ایران بتواند به بیش از 1000 کیلوگرم هگزافلوراید اورانیوم 3.5 درصد غنی شده و تنها 50 کیلوگرم هگزافلوراید غنی شده تا سطح 20 درصد دسترسی داشته باشد، زمان گریز خود را به کمتر از 6 ماه خواهد کاست.
توصیهها:
- موضوعات بیشتری در خصوص ذخایر نزدیک به 20 درصد غنیشده ایران نیاز به روشن شدن دارد. در شرایطی که قرار است مواد هستهای در جریان تولید که برای غنیسازی 20 درصدی بهکار میروند به صفر برسد، چه اتفاقی برای مقادیر نسبتا زیاد و رو به رشد ضایعات اورانیوم ایران خواهد افتاد؟ ما بر این باوریم که تمام این ضایعات یا باید به خارج ارسال شده و یا به سطح اورانیوم طبیعی ترقیق شوند. فرض ما بر این است که پودر اورانیوم 20 درصدی که به پروسه تولید سوخت رآکتور تحقیقاتی تهران تزریق میشود، هم سوخت تولید میکند و هم ضایعات مازاد. آیا اورانیوم 20 درصدی در مجتمعهای سوخت رآکتور تحقیقاتی تهران میتواند برای گریز هستهای بهکار رود؟ تحلیلهای اولیه ما بیانگر آن است که میتواند به کار رود. اگر اورانیوم 20 درصدی در رآکتور تحقیقاتی تهران تابشندیده شود، بازیابی آن بسیار سختتر و زمانبرتر خواهد شد. چگونه پروسهای برای تابشندیده کردن لازم است تا منجر به عدم استفاده از آن در گریز هستهای شود؟
- باید در خصوص میزان اورانیوم 20 درصد مورد نیاز برای رآکتور تحقیقاتی تهران جهت کارکرد تا پایان عمر باقیمانده آن به یک تصمیم رسید. این رآکتور در دهه 1960میلادی ساخته شده و نمیتواند برای مدت زمان زیادی به فعالیت خود ادامه دهد. اگر ایران ساخت رآکتور اراک را به پایان برساند، ممکن است رآکتور تحقیقاتی تهران دیگر مورد نیازش نباشد. بیش از مقدار نیاز مذکور به اورانیوم 20 درصد یا باید تا حد اورانیوم طبیعی رقیق شود و یا به خارج از ایران منتقل شود. سوخت نزدیک به 20 درصد باید در رآکتور تحقیقاتی تهران تابشندیده شود، حتی بهصورت موقت تا بازیابی آن سختتر شود. اگر چنین نشود، باید در محاسبه زمان گریز این مقدار سوخت 20 درصدی را هم به حساب آورد چرا که ایران احتمالا سریعتر از آنچه آمریکا اکنون ارزیابی کرده، میتواند آن را بازیابی کند. در هر حال و در هر توافقی، مقدار اورانیوم 20 درصد تابشدیده در ایران باید به شدت محدود شود.
- باید یک پروسه تحت نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای نابودی یا رقیقسازی اورانیوم 3.5 درصد جدید تولیدی در ایران ایجاد شود. آژانس باید مکلف شود که هر ماه در خصوص تمام ذخایر اورانیوم موجود در ایران از تمام انواع، به شورای امنیت گزارش دهد.
زمانبندی گریز: سیر تدریجی و نیاز به بازبینی
قصوری بزرگ خواهد بود که معیار زمان گریز یکساله تنها برای دهسال وجود داشته باشد. این بسیار کمتر از زمان 20 تا 30 سالهای است که مذاکرهکنندگان آمریکایی یکسال پیش بهدنبال آن بودند، یا 15 تا 20 سالی که چند ماه پیش از آن سخن میگفتند. محدودیت زمانی حاصل شده مطابق با هدف ایران است که نمیخواست مدت توافق بیش از 10 سال باشد، این مطلب را یک مقام آمریکایی پیش از حصول برنامه مشترک اقدام بیان کرده بود. هر چند که بعید است در مورد این محدودیت دوباره مذاکره شود اما باید آن را یک قصور جدی در چارچوب حاصل شده [در لوزان] دانست، مگر آنکه تدابیری که ذیلا آمده تقویت یا افزوده گردند.
توصیهها:
- از سال دهم تا سال پانزدهم، برای کاهش آرام زمان گریز هستهای ایران، ظرفیت غنیسازی ایران باید بهگونهای افزایش یابد که در هر سال بیش از یکماه از زمان گریز کاسته نشود که بر این اساس، در سال پانزدهم، زمان گریز ایران به 7 ماه خواهد رسید. در طول این دوره 5 ساله، نباید از سانتریفیوژهای پیشرفته نظیر IR-2M یا IR-4 استفاده شود.
- در پایان سال 15، اعضای 1+5 به صورت دستهجمعی و تکتک، بر اساس اطلاعات آژانس و اطلاعاتی که کشورها خودشان تولید کردهاند، تشخیص دهند که آیا برنامه هستهای ایران با مشخصات یک برنامه هستهای صلحآمیز و با اهداف مشخص صلحآمیز همخوانی دارد و آیا پیشبینی میشود که صلحآمیز بماند؟ اگر چنین نباشد، ایالات متحده بهتنهایی و با متحدانش باید اقداماتی مناسب را در پیش گیرد که از آن جمله تحمیل دوباره تحریمهای یکجانبه و چندجانبه برای جلوگیری از ساخت سلاح هستهای توسط ایران یا سایر اقدامات غیرمطابق با یک برنامه صلحآمیز هستهای خواهد بود. این شرایط بازبینی و کاربردی ساختن مجدد تحریمها باید در قطعنامه جدید شورای امنیت دیده شود. قوانین آمریکا هم باید به گونهای تنظیم شود که شرایط بازبینی فوق را شامل شده و اجازه دهند که تحریمهای گسترده مالی و اقتصادی مجددا اعمال شوند.
سطح غنیسازی؛ نیازمند سقفی برای زمانی نامحدود
در فکت شیت، سطح غنیسازی ایران برای پانزده سال، 3.67 درصد خواهد بود. عدد خاص 3.67 درصد به رغم اورانیوم عموما تولید شده در آبشارهای غنیسازی ایران که 3.5 درصد است، پیشنهاد ایران بود. اگرچه این محدودیت مهم است اما تنها 15 سال برقرار خواهد بود. پس از این مدت و بدون شرایط محدودکننده بیشتر، ایران میتواند در سطوح بالاتر نظیر 20 درصد و حتی بیش از آن غنیسازی کند که این امر به نگرانیهای اشاعهای به شکل آشکاری دامن میزند.
توصیه:
- توافق باید به صورت مشخص ایران را متعهد کند که به شکل نامحدود، سطح غنیسازی اورانیوم 235 را به بیش از 5 درصد افزایش ندهد.
محدودیتهای تحقیق و توسعه سانتریفیوژ: نیاز به تقویت
چارچوب [لوزان] به ایران اجازه میدهد که در 10 سال اول، به میزان قابل توجهی تحقیق و توسعه و تولید سانتریفیوژ داشته باشد که به نظر ما، بسیار بیش از آن چیزی است که میباید اجازه داده میشد. بر اساس توافق اولیه، پس از آنکه اورانیوم در سانتریفیوژهای پیشرفته غنیسازی شد و سطح غنیسازی آن توسط ایران اندازهگیری گردید، اورانیوم غنیشده و ضایعات آن به اورانیوم طبیعی بازگردانده خواهند شد. اگر چه این تدبیر از تولید اورانیوم جلوگیری میکند اما اجازه نمیدهد آژانس بر موفقیت یا شکست سانتریفیوژهای پیشرفته کلیدی نظارت داشته باشد. بنابراین، سخت خواهد بود که سرعت پیشرفت این سانتریفیوژها ارزیابی شود.
با اینحال، مسئله نگران کننده این حقیقت است که ایران اجازه خواهد داشت توسعه سانتریفیوژهای IR-6 و IR-8 را که جزء پیشرفته ترین سانتریفیوژهای این کشور به حساب می آید، ادامه دهد. این بند از چارچوب توافق، اجازه تغذیه IR-8 با گاز اورانیوم را برای اولین باز از زمانی را می دهد که توافق نهایی اجرایی شود. این مسئله به این دلیل نگران کننده است که سانتریفیوژ IR-8 به طور تخمینی، خروجی غنی شده 16 برابر بیش از خروجی غنی شده سانتریفیوژ IR-1 دارد.
گرچه ایران پذیرفته تا کار تحقیق و توسعه را طبق برنامه ای کندتر از آنچه که قبلا در نظر گرفته شده بود، انجام دهد اما چارچوب تفاهم هسته ای، اجازه تحقیق و توسعه چشمگیر بر روی سانتریفیوژ را می دهد. وقتی مشخص شود که ایران احتمالا اهداف معین برای سانتریفیوژهای IR-6 و IR-8 را اجرایی نمی کند، آن هنگام است که نبود محدودیت در بخش تحقیق و توسعه ایران باعث بروز خشم می شود.
در حین مذاکرات گفته شد که برای توسعه سانتریفیوژ IR-6، به چهار سال و برای توسعه IR-8 به 6 سال زمان نیاز است. ایران، اغلب زمان مورد نیاز برای دستیابی به اهداف هسته ای خود را کمتر از زمان واقعی تخمین می زند. 10 سال، احتمالاً یک زمان واقعی برای تولید این سانتریفیوژ است بنابراین توسعه این دو سانتریفیوژ به طور چشمگیری با این چارچوب تفاهم هسته ای محدود نخواهد شد.
پیشنهادات در زمینه اصول کلی:
در حال حاضر، محدودیت های تعیین شده برای تحقیق و توسعه سانتریفیوژ ناکافی است. این محدودیت ها می بایست در توافق نهایی هسته ای با ایران بیشتر شود در غیر اینصورت، خطر تضعیف توانمندی این توافق هسته ای در محدود کردن زمان گریز هسته ای بعد از سال دهم و همچنین اثبات پذیری این توافق در زمینه کشف فوری دستگاههای مخفیانه سانتریفیوژ وجود دارد. اگر این شرایط طوری اصلاح نشود که بتواند تحقیق و توسعه سانتریفیوژهای IR-6 و IR-8 را ممنوع کند، گام های زیر باید برای کاهش خطر اتخاذ شود:
- تمامی آزمایشات؛ خواه با گاز هگزافلورید یا بدون این گاز، می بایست به سایت نطنز محدود شود؛
- تحقیق و توسعه می بایست به سانتریفیوژ پیشرفته IR-6 و IR-8 محدود شود؛
- تحقیق و توسعه بر روی IR-6 می بایست به آبشارهای سانتریفیوژ کمتر از 10 سانتریفیوژ محدود شود؛
- تحقیق و توسعه بر روی سانتریفیوژهای IR-8 می بایست فقط به آزمایش فنی بدون تزریق هگزا فلورید اورانیوم در حین اولین بازه 10 ساله محدود شود. اگر از آزمایش با هگزافلورید اورانیوم چشم پوشی شود، به این مفهوم است که ایران می تواند سانتریفیوژ IR-8 را برای آزمایش با هگزافلورید اورانیوم تغذیه کند. این آزمایش می بایست با یک دستگاه (و نه در قالب آبشار) صورت پذیرد؛
- توافق می بایست ایران را ملزم کند تا داده هایی درباره پیشرفت سانتریفیوژهای پیشرفته خود را به صورت سه ماهه در اختیار آژانس بین المللی انرژی اتمی قرار دهد.
فردو: محدودیتهای بیشتر لازم است
مسئله تعجب آور در تفاهم هستهای، پیشنهاد ادامه فعالیت سایت غنی سازی فردو است. این سایت غنیسازی که در اعماق زمین قرار گرفته است، همچنان فعال خواهد ماند و تنها دو سوم تعداد سانتریفیوژهای آن کاهش می یابد و به مدت 15 سال، اورانیوم در این مکان، غنی سازی نمی شود. در عوض، ایزوتوپ های دیگری می تواند در این بازه زمانی غنی سازی شود (یا رقیق سازی شود). برخی از این ایزوتوپ ها همچون مولیبدیوم آبشارها، ورودی و خروجی را آلوده کرده و به همین جهت غنی سازی اورانیوم در آینده در آن ها (آبشارها) را غیرعملی می کند.
با اینحال دیگر ایزوتوپ های رایج که ایران ظاهراً اجازه غنی سازی یا رقیق سازی آنها را دارد، سانتریفیوژها و آبشارها را آلوده نمی کند. در این موارد، غنی سازی اورانیوم خیلی سریع فراهم می شود. بعلاوه، دستگاه همچنان یک دستگاه سانتریفیوژ باقی می ماند و سانتریفیوژها را الوده می کند و تجهیزات مرتبط خیلی سریع قابل جایگزینی هستند.
طبق ارزیابی فکت شیت، در بازه زمانی 10 تا 15 سال، ایران می تواند سانتریفیوژهای IR-2m و IR-4 را در فردو تا زمانی نصب کند که این سانتریفیوژها به ایزوتوپ های غیر اورانیوم محدود شود. این تفسیر بستگی به این دارد که فرض کنیم این دستگاهها دیگر تحت تحقیق و توسعه نیستند. این مسئله کاملا منطقی است زیرا یکهزار سانتریفیوژ IR-2m و آبشار در ابعاد تولیدی متشکل از سانتریفیوژهای IR-4 زمانی در کارخانه آزمایشی (پایلوت) نطنز با هگزافلورید اورانیوم آزمایش شده است.
بعد از 15 سال، ایران می تواند هر تعداد سانتریفیوژ خود را برای غنی سازی اورانیوم در فردو نصب کند، که این امر به ایران اجازه می دهد تا فردو را بعنوان یک نیروگاه سانتریفیوژ با ظرفیتی بیش از ظرفیت کنونی، مجدداً پایه ریزی کند. تا زمانیکه محدودیت های بیشتری در توافق نهایی وارد نشود، فردو بعد از 15 سال احتمالاً بعنوان یک نیروگاه مهم غنی سازی اورانیوم ظهور پیدا خواهد کرد و سانتریفیوژهای بسیار پیشرفته تر با قابلیت 10 تا 16 برابر قابلیت سانتریفیوژهای IR-1 در آنجا نصب خواهد شد بنابراین این تأسیسات به جای آنکه ظرفیت کنونی سالانه 2 هزار و 500 سو (SWU) داشته باشد، سالانه ظرفیتی معادل 25 تا 40 هزار سو در سال خواهد داشت. اگر ممنوعیت تولید اورانیوم با درصد غنای 20 در سال پانزدهم به پایان برسد، این تأسیسات قادر به تولید اورانیوم در سطح ساخت تسلیحات کافی برای ساخت سلاح هسته ای ظرف چند هفته یا اورانیوم در سطح تسلیحات برای ساخت دو سلاح در کمتر از یک ماه خواهد بود.
توصیه:
- ایران بپذیرد که هیچ گاه از تأسیسات فردو برای غنی سازی اورانیوم استفاده نکند؛
- ایران بپذیرد که ایزوتوپ هایی که آبشارها را در مقابل استفاده بعدی از اورانیوم غنی شده آلوده می کند را غنی سازی کنند یا آن را رقیق سازی کنند؛
- ایران بپذیرد که سانتریفیوژهای پیشرفته را در تأسیسات فردو وارد نکند و بپذیرد که به صورت نامحدود مجموع تعداد سانتریفیوژها را به شمار اندکی از آبشارهای سانتریفیوژ IR-1 محدود کند.
راستی آزمایی: قضاوت بدون پیشرفت در مذاکرات غیرممکن است
چارچوب تفاهم شامل بندهای زیادی در ارتباط با راستی آزمایی یک توافق می شود که البته این شرایط طوری است که کفایت آن بدون پیشرفت در زمینه برخی مفاد کلیدی در مذاکرات، به صورت کامل و جامع قابل ارزیابی نیست. در نتیجه یکسری توصیه های خاص وجود دارد. موضوعات کلی که ما معتقدیم برای حل یا شفاف سازی یک اولویت محسوب می شود به شرح زیر است.
اعلام گستردهتر فعالیتهای مرتبط با سانتریفیوژ
اعلام گسترده تر مرتبط با سانتریفیوژ در تعیین اینکه ایران تأسیسات و فعالیت های هسته ای مخفیانه از جمله ذخایر محرمانه سانتریفیوژ و مولفه های آن ندارد، نقش مهمی ایفا می کند که البته به عنوان مثال، چارچوب توافق به وضوح اعلام نکرده که آیا ایران در آینده قرار است اطلاعات کافی ارائه دهد که تضمین کند که آژانس می تواند تعداد سانتریفیوژهایی را که ایران تا به امروز ساخته را تعیین کند یا خیر. اعلام فعالیت های مرتبط با سانتریفیوژها می بایست شامل تعداد سانترفیوژهای تولید شده (از هر نوعی) و اطلاعات مربوط به تمامی مواد خام و تجهیزات کلیدی که در داخل و خارج برای تولید این سانتریفیوژها تهیه شده، شود. در فکت شیت، بند دوم تعیین نشده است.
این اعلام فعالیت مرتبط با سانتریفیوژها همچنین شامل اطلاعاتی درباره طرح های گذشته ایران برای ساخت نیروگاههای غنی سازی بیشتر نیز می شود. چند سال پیش ایران اعلام کرد که در صدد ساخت 10 سایت غنی سازی است و اعلام کرد که چندین کارخانه غنی سازی پایه ریزی شده است. این اعلام همچنین می بایست شامل هرگونه مواد خام و تجهیزات استفاده و تولید شده برای این تأسیسات نیز شود.
آژانس می بایست بتواند اندازه ذخایر اورانیوم ایران را تعیین کند و به طور کامل این ذخایر و معادن اورانیوم ایران را تحت نظارت قرار دهد و این شرط ظاهراً در فکت شیت آورده شده است.
دسترسی در هر زمان و هر مکان
به وضوح میبایست در توافق این تعهد اعلام شود که آژانس می تواند به هر سایت مشکوک در هرکجای ایران از جمله سایت های نظامی دسترسی داشته باشد. در فکت شیت کنونی ابهاماتی در خصوص این موضوع وجود دارد.
جمله دقیقی که آورده شده این است: "ایران می بایست دسترسی در اختیار آژانس بین المللی انرژی اتمی قرار دهد تا سایت های مشکوک یا اتهامات مربوط به تأسیسات غنی سازی محرمانه، تأسیسات تبدیل، تأسیسات تولید سانتریفیوژ، تأسیسات تولید کیک زرد در هرکجای این کشور را مورد تحقیق و بررسی قرار دهد." (تأکید اضافه شده است)
عبارت «هرکجا در کشور» ظاهراً ربطی به سایت های مشکوک در عبارت اول ندارد. این سایت های مشکوک می تواند شامل سایت های نظامی شود که تحقیق، توسعه و تولید سلاح های هسته ای می تواند در این مکان ها صورت گیرد یا اینکه صورت می گیرد.تردید درباره اینکه گروه 1+5 توانسته تعهد ایران برای اجازه بازدید از هرکجا در این کشور را بدهد، در اظهاراتی که اخیرا مقامات ایرانی مطرح کرده اند، مشهود است. مقام معظم رهبری روز 9 آوریل اعلام کرد که سایت های نظامی جزء محدودیت های بازرسی است. یک روز قبل از آن، حسین دهقان، وزیر دفاع و لجستیک نیروهای مسلح اعلام کرد که ایران با بازگذاشتن تأسیسات نظامی برای بازرسی موافقت نمی کند. وی تصریح کرد: چنین توافقی صورت نگرفته است و اساساً بازرسی از سایت های نظامی جزء خطوط قرمز است و اجازه بازرسی از این سایت ها داده نمی شود.
بنابراین تردیدی وجود ندارد که ایران اجازه دسترسی به سایت های نظامی خود را رد می کند.
برای کسب اطمینان از امکان بازرسیهای هر زمانی و هر مکانی و اطمینان از اینکه آژانس بینالمللی انرژی اتمی میتواند نمونهگیریهای محیطی و دیگر تمهیدات را در سایتهای مورد نگرانی انجام داده و با پرسنل اصلی مرتبط با آن فعالیتهای مشکوک مصاحبه کند، به پروتکل الحاقی «مضاعف» (Additional Protocol Plus) نیاز است. این تمهیدات باید دائمی باشند، یا دستکم برای 20 سال پابرجا بمانند.
تعلیق تحریمها در قبال انجام شرایط راستیآزمایی
یکی از نگرانیهای مشخص مربوط زمانبندی و برداشتن تحریمها، مربوط به نگرانیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی از فعالیتهای گذشته و شاید در جریان مرتبط با تسلیحات هستهای در ایران است. شرطی باید اضافه شود، مبنی بر اینکه تحریمهای مرتبط با هستهای ایالات متحده و اتحادیه اروپا تنها زمانی تعلیق میشوند که ایران به نحوی درخور و واقعی نگرانیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی در مورد فعالیتهای گذشته و شاید در جریان این کشور بر سر تسلیحات هستهای یا ابعاد احتمالی نظامی (PMD) را برطرف کند، از جمله؛
- صدور مجوز بازدید از پارچین و سایتهای نظامی مرتبط که ادعا شده است در آنها فعالیتهای هستهای صورت گرفته است؛
- دادن دسترسی به اشخاص کلیدی که از سوی آژانس بینالمللی انرژی اتمی مشخص شده، به نحوی مقتضی مربوط به نگرانیها در مورد ابعاد احتمالی نظامی؛
- آژانس بینالمللی انرژی اتمی تائیدیهای موقت صادر میکند مبنی بر اینکه آیا ایران پیش از سال 2004 فعالیتهای مرتبط با تسلیحات هستهای داشته و شاید بخشهایی از آن پس از سال 2004 هم ادامه یافته است، یا نه. پس از آنکه توافق اجرایی شد، از جمله تصویب پروتکل الحاقی از سوی ایران، به آژانس تضمین داده خواهد شد که میتواند بازرسی قدرتمندتری در مورد مسائل ابعاد احتمالی نظامی انجام دهد.
در ارتباط با اینکه، آنطور که در فکت شیت به آن پرداخته شده، تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل نهایتا برداشته میشوند، باید شرطی اضافه شود مبنی بر اینکه قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل پس از تکمیل اجرای تعهدات و اقدامات ایران برای رفع تمامی نگرانیهای کلیدی (غنیسازی، فردو، اراک، ابعاد احتمالی نظامی و شفافیت) و همچنین تائیدیه تکمیلی آژانس بینالمللی انرژی اتمی ذیل پروتکل الحاقی مبنی بر اینکه برنامه هستهای ایران صلحآمیز است، که عموما به این حالت «جمعبندی مبسوط» (Broader Conclusion) گفته میشود، برداشته میشوند.
مذاکرهکنندگان نباید با برداشته شدن تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل پیش از آنکه آژانس بینالمللی انرژی اتمی به جمعبندی مبسوط در مورد ماهیت صلحآمیز برنامه هستهای ایران، از جمله تعیین ابعاد پیشرفتهای گذشته برنامه تسلیحات هستهای و پایان دادن به تلاشهای بازمانده، دست یابد، موافقت کنند. برای اجرای این روند، سابقه خلع هستهای آفریقای جنوبی وجود دارد. برای موفقیت نهایی توافق ضروری است که ایران هیچگونه توان نظامی هستهای پس از برداشته شدن اهرم تحریمها، در اختیار نداشته باشد. بعید است که بتوان تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل به سرعت بازگرداند. بر جای گذاشتن این توانمندی در ایران، همراه با زمان گریز کوتاهتر و ظرفیتهای بالاتر غنیسازی پس از دوره اجرای توافق، تنها به شکلگیری وضعیت تشدید شده امنیتی کنونی منجر خواهد شد. تا زمانی که به این بعد از برنامه هستهای ایران رسیدگی نشود، نباید توافقی صورت گیرد. نادیده گرفتن این بخش توسط مذاکرهکنندگان به معنی به خطر انداختن امنیت و صلح منطقهای خواهد بود.
اقلام حساس اشاعهای
یکی از اهداف مذاکرهکنندگان رسیدن به توافقی نهایی بوده است که تحریمهای بینالمللی و کنترلها بر واردات اقلام حساس اشاعهای توسط ایران را حفظ کرده و در عین حال کانال تدارکی قابل بازرسی برای برنامه هستهای مجاز ایران، ایجاد کند. در این رابطه، به نظر میرسد مفاد فکت شیت توانسته هر دوی این موضوعات را برطرف کند. فکت شیت از یک سو حامل بندی است مبنی بر اینکه «مجوزهای محوری قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل (که مربوط به انتقال فناوریها و اقدامات حساس هستند) با یک قطعنامه جدید شورای امنیت سازمان ملل که برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) را تائید شده و توصیه میشود که (این مجوزها) به طور کامل اجرا شوند». از سوی دیگر، یکی از محکمترین مفاد مربوط به ایجاد یک کانال تدارک (اکتساب) است که بر تهیه، فروشه و انتقال مواد و فناوریهای مشخص مرتبط با هستهای یا دارای کاربری دوگانه، نظارت کرده و آن را تائید میکند. مبحثی که به همین اندازه حائز اهمیت است، اما در فکت شیت به آن اشارهای نشده، این است که تهیه کالاهای تحریمشده خارج از این کانال، ممنوع بوده و مبادله هستهای قاچاق به شمار میآیند.
یک جنبه کلیدی که در توافق نهایی ذیل این بند است، ایجاد لیستی جامع از اقلامی است که به واسطه کانال تدارک تحت نظارت و کنترل قرار دارند. این لیست باید مبسوط و شامل اقلام اصلی مورد نیاز برنامه هستهای ایران باشد.
چارچوب مشخص نکرده است که چه نهادی بر کانال تدارک ایران نظارت کرده یا عملیات واردات چطور هماهنگ میشود. این (چارچوب) همچنین در مورد اینکه پایبندی به تحریمهای سازمان ملل چطور مورد نظارت قرار میگیرد، بحث نکرده است. کمیته تحریمهای ایران سازمان ملل و هیئت کارشناسان ایران نهادی هستند که پیش از این شکل گرفتهاند و میتوانند بر صادرات صورتگرفته از این کانال نظارت کند. در صورتی که نهاد سازمان ملل قادر به گزارش کامل موارد نقض نیست، تشکیل یک نهاد مستقل دیگر ارجحیت دارد. آژانس بینالمللی انرژی اتمی باید با داشتن اختیاراتی گستردهتر، نقشی کلیدی در راستیآزمایی پایبندی ایران به این مفاد، داشته باشد.
آنچه که نشانی از آن در فکت شیت به چشم نمیخورد، این است که ایران متعهد شود که دست به مبادله قاچاق کالاهای ذیل این توافق نزند. با توجه به ابعاد تهیه و تدارک هستهای و مرتبط با هستهای که در گذشته توسط ایران صورت گرفته و تلاشهای جاری این کشور برای دستیابی قاچاق به اقلام مرتبط با هستهای، این مسئله از اهمیت بالایی برخودار است.
میزان کفایت راستیآزمایی و کسب اطمینان از پایبندی ایران به توافق، به قدرت اجرای قوانین کنترل صادراتی ملی و منطقهای و تحریمهای جاری مربوط به اقلام حساس اشاعهای در سرتاسر جهان بستگی دارد. یکی از ریسکهایی که وجود دارد، تضعیف نحوه اجرای اقدامات علیه خریدهای قاچاق اقلام حساس اشاعهای ایران، از سوی کشورهاست. مراجع قضایی و دیگر بازرسان ایالات متحده و دیگر کشورها باید تشویق شوند که اجرای تلاشها علیه تهیه و تدارکات قاچاق ایران را با قدرت ادامه پیگیری کنند. ایران حتی در دورانی که توافق موقت اجرایی بوده، به تهیه قاچاق اقلام کلیدی برنامههای هستهای، موشکی و نظامی خود، ادامه داده است. هرچند توافق، کانالی را برای تهیه اقلام برنامه هستهای مجاز ایجاد میکند، اما ایران همچنان از خرید مجموعهای از اقلام خارج از این کانال، منع میشود. تمامی کشورها باید به شناسایی و مقابله با هرگونه مورد نقض این بخش از توافق، متعهد شوند.
رئیسجمهور اوباما یا یک نماینده ارشد او، باید در مورد اهمیت اجرای تحریمهای مربوط به اقلام حساس اشاعهای در حال حاضر و ذیل هر توافقنامهای، بیانیهای صادر کند. دولت باید دستورالعملهایی به آژانسهای اجرایی ایالات متحده ارسال و اعلام کند که تلاشهای آنها برای جمعآوری شواهد و تعقیب جرایم عوامل تهیه قاچاق ایران، نباید متوقف شود. به این منظور، ایالات متحده باید منابع مالی و پشتیبانی بسیاری به تلاشهای اجرایی جاری آنها اختصاص دهد. کشورهای اتحادیه اروپا نیز باید اقدامات مشابهی اجرا کنند.
شروط منع اشاعه غایب در فکت شیت
توافق باید شامل بندی مشخص باشد که تعهداتی را از سوی ایران اعلام کند، مبنی بر اینکه این کشور درگیر کمک مرتبط با اشاعه هستهای به یک کشور یا مجموعه خارجی، نمیشود. توافق باید شامل موارد ذیل باشد:
ایران بدون مجوز نهادی که تهیه قاچاق را رصد میکند، اقدام به واردات یا استفاده و انتفاع از مواد هستهای، رآکتورها، سانتریفیوژها، تجهیزات بازفرآوری، دیگر تأسیسات یا تجهیزات هستهای یا ابزارهای ایجاد چنین تجهیزات یا تأسیساتی، از هر کشور، کارخانه یا مجموعهای دیگر، نخواهد کرد (موسسه علم و امنیت بینالملل پیشنهاد کرده است که (این نهاد) شورای امنیت سازمان ملل یا نماینده آن یعنی کمیته تحریمهای ایران باشد)
ایران اقدام به صادرات یا انتقال مواد هستهای، رآکتورها، سانتریفیوژها، تجهیزات بازفرآوری یا دیگر تأسیسات و تجهیزات هستهای یا ابزار تولید چنین تجهیزات و تأسیساتی به هر کشور، کارخانه یا مجموعهای دیگر، نخواهد کرد.
جمعبندی
ارزیابی اولیه ما از فکت شیت حاکی از آن است که مذاکرات جاری با ایران، بسیار دشوار خواهد بود، که البته جای تعجبی هم در این مورد وجود ندارد. با این حال، ایالات متحده و شرکایش همچنان در موضعی قدرتمند قرار دارند تا به یک توافق هستهای بایسته برسند که این اطمینان را به وجود آورد که ایران به دنبال تسلیحات هستهای نخواهد بود. به همین جهت، لازم است که در این مذاکرات اطمینان حاصل شود که مفاد کلیدی شفافسازی و تقویت شدهاند.