صراط: مردی بهمنسال٩٢ به ماموران پلیس گفت نامزدش در خانه به قتل رسیده است.
این جوان که شهرام نام دارد، به پلیس گفت: «صبح برای انجام کاری از خانه بیرون رفته بودم. در راه برگشت، همسر برادرم با من تماس گرفت و گفت هرچه به ریحانه زنگ میزنم گوشی را برنمیدارد. ریحانه نامزد من است و چون چندروزی میهمان خانه ما بود، نگران شدم و بلافاصله خودم را به منزل رساندم، همهجا را گشتم. چندتکه از لباسهایش را روی مبل دیدم و بعد هم جسدش را درحالیکه گوشهای افتاده بود، پیدا کردم.»
وقتی تحقیقات ماموران آغاز شد، پلیس دریافت شهرام و ریحانه از حدود یکسال قبل با هم نامزد کرده و هنوز زندگی مشترک را آغاز نکرده بودند به همین دلیل ریحانه بهعنوان میهمان به خانه پدرشوهرش رفته بود. ماموران به شهرام مشکوک شدند، این شک زمانی بیشتر شد که تار موی مردانه از میان دندانهای مقتول پیدا شد. شهرام در بازجوییها یکبار دیگر ادعای اولیهاش را تکرار کرد و گفت اصلا در جریان نیست چرا همسرش کشته شده است و با ریحانه هیچ اختلافی نداشته. ادعای شهرام درباره اینکه زمان حادثه در خانه نبوده، موردتایید قرار گرفت.
سرانجام مشخص شد آخرین کسی که همراه ریحانه در خانه حضور داشت، پدرشوهرش، منوچهر، بود. آثار جراحت روی بدن منوچهر نیز از درگیرشدن او حکایت داشت.
منوچهر در چندمرحله اتهام قتل را رد کرد اما سرانجام لب به اعتراف گشود و گفت: «چندسال قبل از همسرم جدا شدم و با بچههایم زندگی میکردم. بهخاطر اعتیاد، زنم از من جدا شد. ما مستاجر بودیم و باید خانه را خالی میکردیم. صبح وقتی بیدار شدم، ریحانه هم بیدار شده بود. چای دم کردم و خوردم. پسرم در خانه نبود. وسایل منزل بههمریخته بود. باید آنها را در کارتن میگذاشتیم تا برای اسبابکشی آماده شود. به ریحانه گفتم این کار را بکند، گوش نکرد. گفتم نمیشود همیشه عروس بزرگ اثاثیه را جمع کند، تو هم باید این کار را انجام بدهی عصبانی شد و گفت من کلفت تو نیستم و به من ربطی ندارد که خانهات را جمع کنم، مشکلت را خودت حل کن. این حرفش عصبانیام کرد و با هم درگیر شدیم. او را زدم و او نیز مرا زد بعد هم با چیزی شبیه به روسری خفهاش کردم، دستوپایش را بستم و جسد را به گوشهای انداختم.»
متهم درباره اینکه چرا گوشی تلفنهمراه عروسش را دزدیده، گفت: من نمیدانستم این گوشی مال ریحانه است، فکر کردم گوشی پسرم است و جا مانده، با خودم گفتم اگر این گوشی در خانه بماند حتما مسالهای پیش میآید و پلیس او را بازداشت میکند بههمیندلیل آن را برداشتم.» متهم توضیح داد بعد از اینکه عروسش را به قتل رسانده، به بهانه خرید کارتن برای اسبابکشی از خانه خارج شده و در پی تماس تلفنی پسرش به منزل برگشته است. پرونده با توجه به تکمیل تحقیقات، برای رسیدگی به شعبه١١٣ دادگاه کیفریاستان تهران فرستاده شد و او بهزودی محاکمه میشود.
این جوان که شهرام نام دارد، به پلیس گفت: «صبح برای انجام کاری از خانه بیرون رفته بودم. در راه برگشت، همسر برادرم با من تماس گرفت و گفت هرچه به ریحانه زنگ میزنم گوشی را برنمیدارد. ریحانه نامزد من است و چون چندروزی میهمان خانه ما بود، نگران شدم و بلافاصله خودم را به منزل رساندم، همهجا را گشتم. چندتکه از لباسهایش را روی مبل دیدم و بعد هم جسدش را درحالیکه گوشهای افتاده بود، پیدا کردم.»
وقتی تحقیقات ماموران آغاز شد، پلیس دریافت شهرام و ریحانه از حدود یکسال قبل با هم نامزد کرده و هنوز زندگی مشترک را آغاز نکرده بودند به همین دلیل ریحانه بهعنوان میهمان به خانه پدرشوهرش رفته بود. ماموران به شهرام مشکوک شدند، این شک زمانی بیشتر شد که تار موی مردانه از میان دندانهای مقتول پیدا شد. شهرام در بازجوییها یکبار دیگر ادعای اولیهاش را تکرار کرد و گفت اصلا در جریان نیست چرا همسرش کشته شده است و با ریحانه هیچ اختلافی نداشته. ادعای شهرام درباره اینکه زمان حادثه در خانه نبوده، موردتایید قرار گرفت.
سرانجام مشخص شد آخرین کسی که همراه ریحانه در خانه حضور داشت، پدرشوهرش، منوچهر، بود. آثار جراحت روی بدن منوچهر نیز از درگیرشدن او حکایت داشت.
منوچهر در چندمرحله اتهام قتل را رد کرد اما سرانجام لب به اعتراف گشود و گفت: «چندسال قبل از همسرم جدا شدم و با بچههایم زندگی میکردم. بهخاطر اعتیاد، زنم از من جدا شد. ما مستاجر بودیم و باید خانه را خالی میکردیم. صبح وقتی بیدار شدم، ریحانه هم بیدار شده بود. چای دم کردم و خوردم. پسرم در خانه نبود. وسایل منزل بههمریخته بود. باید آنها را در کارتن میگذاشتیم تا برای اسبابکشی آماده شود. به ریحانه گفتم این کار را بکند، گوش نکرد. گفتم نمیشود همیشه عروس بزرگ اثاثیه را جمع کند، تو هم باید این کار را انجام بدهی عصبانی شد و گفت من کلفت تو نیستم و به من ربطی ندارد که خانهات را جمع کنم، مشکلت را خودت حل کن. این حرفش عصبانیام کرد و با هم درگیر شدیم. او را زدم و او نیز مرا زد بعد هم با چیزی شبیه به روسری خفهاش کردم، دستوپایش را بستم و جسد را به گوشهای انداختم.»
متهم درباره اینکه چرا گوشی تلفنهمراه عروسش را دزدیده، گفت: من نمیدانستم این گوشی مال ریحانه است، فکر کردم گوشی پسرم است و جا مانده، با خودم گفتم اگر این گوشی در خانه بماند حتما مسالهای پیش میآید و پلیس او را بازداشت میکند بههمیندلیل آن را برداشتم.» متهم توضیح داد بعد از اینکه عروسش را به قتل رسانده، به بهانه خرید کارتن برای اسبابکشی از خانه خارج شده و در پی تماس تلفنی پسرش به منزل برگشته است. پرونده با توجه به تکمیل تحقیقات، برای رسیدگی به شعبه١١٣ دادگاه کیفریاستان تهران فرستاده شد و او بهزودی محاکمه میشود.