دوشنبه ۳۰ مهر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۰ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۱:۱۰
پيام فضلي نژاد

مهلك ترين جنگ تاريخ

کد خبر : ۱۶۷۴۳
اشاره
«انقلاب اسلامي، مهلك ترين جنگ تاريخ است كه دورنماي عيني پايان تمدن غربي را نشان مي دهد و چيزي هولناك تر از گلوله آتش زاي امام خميني وجود ندارد؛ ممكن است همه جا طعمه اين حريق شود.» اين جمله اي است كه در بهمن 1357 «كنت الكساندر دمارانش» يكي از سران كلوپ سري «بيلدربرگ» كه آن هنگام رياست «سرويس جاسوسي فرانسه» را برعهده داشت، بر زبان آورد. كنت دمارانش شخصا مسئوليت مستقيم رصد فعاليت هاي امام خميني(ره) در «نوفل لوشاتو» را برعهده گرفت و در حساس ترين لحظات اوج گيري انقلاب به تهران آمد تا آخرين راهبردهاي امنيتي را به كارگزاران «ساواك» ارائه كند، چون مي پنداشت «صحنه هاي انقلاب اسلامي بذر جنگ جهاني چهارم را خواهد پاشيد و اين يعني آغاز جهاد شيعه عليه غرب يا جنگ شمال و جنوب.» حالا در آستانه سي و دومين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي، گلوله آتش زاي اسلام ناب محمدي(ص) كه در وجود امام خميني(ره) و حضرت آيت الله خامنه اي متجلي است، همه منافع استراتژيك نظام ليبرال سرمايه داري را - از مصر تا تونس و از يمن تا اردن - طعمه حريق كرده است و همين برآورد بود كه رئيس «سرويس جاسوسي فرانسه» به مثابه يكي از نخستين تئوريسين هاي «جنگ نرم» عليه جمهوري اسلامي، طرح عملياتي سري با شناسه امنيتي «پشه مالاريا» (مسكيتو) را براي براندازي اسلام انقلابي در جهان به «رونالد ريگان» و «ويليام كيسي» ارائه داد و يكبار هم در روزهاي اوج انقلاب اسلامي به «صدام حسين» پيغام داد: «هوشيار باش! هيچ چيز خطرناك تر از جنگلي كه آتش گرفته باشد، نيست. مواظب باش! [امام] خميني مرزهاي فكري را در مي نوردد.» اما، تكان دهنده ترين سخنان كنت دمارانش در پايان طرح استراتژيكي بود كه به «رونالد ريگان» براي براندازي اسلام انقلابي ارائه داد: « اين دشمن ما، يعني مسلمانان اصول گرا، در طول تاريخ براي مبارزه آماده شده و جنگ عقيده براي ايرانيان، بخشي از تاريخ و مذهب شيعه است. آنان حاضرند مشتاقانه براي عقيده خود بميرند. در حالي كه اعتقادات تمدن غرب عميقا براساس سعادت مادي استوار است و همين موجب شكست ما خواهد شد.» او در لابه لاي تئوري ها و خاطرات خود، پياپي به يادآوري رخدادهاي روزهاي انقلاب مي پردازد و نتيجه مي گيرد: «پيروزي انقلاب اسلامي برابر با پيروزي ايران در نخستين صحنه هاي سهمگين جنگ جهاني چهارم بود.»

در اين نوشتار 4 قسمتي به دل روزهاي پر حادثه پيروزي انقلاب اسلامي مي رويم و پروژه هاي شكست خورده سرويس هاي جاسوسي اروپا و آمريكا براي خاموشي خيزش انقلابي ايرانيان را باز مي كاويم؛ تا دريابيم چگونه دنياي ليبرال سرمايه داري در پس ظهور انقلاب اسلامي، هم «دورنماي عيني پايان تمدن غرب» را ديد و هم از پيدايش «خاورميانه اسلامي» در هراس بود.

¤¤¤
يك «شواليه» با زرهي طلايي و كلاهخودي كه پري سفيد رنگ داشت، سوار بر اسبي قهوه اي. اين نقاشي از ادوارد دانته به ديوار اتاق كار رئيس كل سرويس جاسوسي فرانسه آويخته بود. درون مايه نقاشي، تمثيلي رازآميز از «جنگ شواليه ها» به نظر مي آمد كه وقتي كنت الكساندر دمارانش پشت ميز كارش مي نشست، مي خواست از وراي آن ديده شود1. البته، اين جاسوس كهنه كار فرانسوي خود را با صلاحيت تر از ديگر همتايان غربي اش براي قرار گرفتن در قاب نقاشي دانته مي ديد. دست كم اينكه در مقام ديرپاترين رهبر اطلاعاتي غرب، هم ملقب به لقب اشرافي كنت بود، هم يك شواليه ماسون و هم عضو بلندپايه كلوپ سري بيلدربرگ2.

دمارانش در عصر جنگ سرد از تئوريسين هاي عمليات «بي ثبات سازي سياسي» و مخفي ترين مقام امنيتي بلوك غرب به شمار مي رفت. او را با اسم مستعار ميل فوي صدا مي زدند كه نام نوعي شيريني فرانسوي عجيب است. در دوران رياست 11 ساله اش بر سرويس جاسوسي فرانسه، هيچ مصاحبه مطبوعاتي اي نكرد، هيچ عكسي از چهره اش منتشر نشد و حتي كسي او را در هيچ مراسم سياسي يا ضيافت هاي رسمي نديد. در 3 مرحله، نقشي تاريخي عليه ايران ايفا كرد: يكي از سال 1351 كه مشاور ويژه شاه بود و براي اجراي «پروژه نفوذ به درون جامعه شيعي» به تاسيس يك شبكه اطلاعاتي بزرگ براي رصد مساجد ايران پرداخت3. ديگري طراحي نقشه ترور و ربودن امام خميني (ره) در ايتاليا و سپس قم4. بار آخر، دو سال پس از پيروزي انقلاب اسلامي وقتي به ديدار رئيس جمهور آمريكا رفت تا «عمليات پشه مالاريا» را براي براندازي «اسلام انقلابي» به او پيشنهاد دهد؛5 چه اينكه دمارانش تنها رئيس در ميان روساي سازمان هاي جاسوسي غرب بود كه در 5 ماه منتهي به انقلاب اسلامي، لحظه به لحظه امام را در فرانسه تعقيب كرد و شخصيت مبارز ايشان را از نزديك مي شناخت. او نه تنها سريع تر و صريح تر از همه گفت «اين بار دشمن ما مذهب است» بلكه «جنگ جهاني چهارم» را نبرد نهايي «شواليه هاي صليبي با مسلمانان اصول گرا» خواند.

رئيس سرويس جاسوسي فرانسه صحنه هاي آغازين اين نبرد را از نزديك در ايران ديد. در شش ماه منتهي به انقلاب اسلامي، او شش بار شاه را در تهران ملاقات كرد. سه بار پياپي، دو هفته بعد از كشتار 17 شهريور. دو بار، دو روز پس از سقوط دولت شريف امامي و ششمين بار، در دي ماه 1357 ديداري طولاني با او در كتابخانه كاخ نياوران داشت تا گزارش جاسوسي از فعاليت هاي سياسي امام خميني(ره) در نوفل لوشاتو را به اطلاعش برساند6. دمارانش روز 16 مهر 1357 طرحي فوري را براي اخراج امام از فرانسه به تصويب رئيس جمهور ژيسكاردستن رساند، اما به مرحله اجرا نرسيد7. سپس يك روز بعد نقشه اي براي انتقال امام به ايتاليا و ترور ايشان در حين سفر كشيد. پس از موافقت دولت فرانسه، آغاز اين عمليات فوق سري به سازمان ضد جاسوسي ايران ابلاغ شد، اما آن هم ناكام ماند. 8 او از شاه درباره دلايل جلوگيري از اجراي طرح هايش مي پرسيد، اما جواب دقيقي نشنيد، چون «اعليحضرت كاملا درهم شكسته و فرسوده بودند»، عين سيستم سلطنت. پس از پايان آن ديدار طولاني هر دو مايوس به نظر مي آمدند.

آخرين ملاقات كنت با شاه در تهران، حتي نزديك بود به قيمت جانش تمام شود. وقتي نيمه شب از محاصره تانك هاي گارد سلطنتي در كاخ نياوران بيرون آمد، سيل جمعيت مردم عادي در خيابان ها غافلگيرش كرد. چند پست بازرسي، به ماشين حامل رئيس سرويس جاسوسي فرانسه ايست دادند و در يكي از پست ها ناگهان جواني مسلح، مسلسل را درست روي شقيقه دمارانش گذاشت و دليل رفت و آمدش در شهر را پرسيد، اما سرانجام توانست از معركه بگريزد. 9 در مسير رفتن از منطقه شميران تا فرودگاه مهر آباد، دمارانش با ديدن سيل انقلابيون، مدام معمايي قديمي را در ذهنش مرور كرد: «اسلام گرايان چه زماني جهاد خود را عليه غرب آغاز مي كنند؟» 10 اين معما از نيم دهه پيش مغزش را مي خورد. در نگاه او، همين صحنه هاي انقلاب بذر «جنگ جهاني چهارم» را پاشيد: «جهاد شيعه عليه غرب» يا جنگ شمال و جنوب؛ و البته در اين «مهلك ترين جنگ تاريخ كه دورنماي عيني پايان تمدن غربي» را نشان مي داد،11 «چيزي هولناك تر از گلوله آتش زاي امام خميني وجود نداشت12. ممكن بود همه جا طعمه اين حريق شود.»13 او امام را بهتر از ديگر روساي سرويس هاي جاسوسي بلوك غرب مي شناخت. با سعدون شاكر، رئيس سازمان امنيت عراق كه مسئول مستقيم حفاظت از امام در نجف بود، رفاقت و آشنايي ديرين داشت و شاكر، گزارش جزييات روحيات و روابط امام را نزد دمارانش مي فرستاد. 14 براساس تحليل او، حضور امام در بخش شيعي نشين عراق، خطر بزرگي عليه حزب بعث محسوب مي گشت و يك بار به صدام حسين پيغام فرستاد كه «هوشيار باش! هيچ چيز خطرناك تر از جنگلي كه آتش گرفته باشد، نيست. خميني مرزهاي فكري را در مي نوردد.» 15
صبح سوم اسفند 1357 كنت دمارانش براي حضور در جلسه اي فوري و سري با محمدرضا پهلوي سوار بر جمبوجت شخصي اش پاريس را به مقصد مراكش ترك كرد. 16 حالا، چهار روز پس از پيروزي انقلاب اسلامي كه عدم پيش بيني آن چون يك «فاجعه اطلاعاتي» و زلزله اي مهيب سرويس هاي جاسوسي غرب را مي لرزاند، در مسير پرواز تا فرودگاه مراكش، پاسخ آن معماي قديمي را مي دانست؛ مثل خيلي هاي ديگر. گرچه در آن روزها فقط نگران نخستين پيامد «جنگ جهاني چهارم» بود، يعني از دست رفتن يك متحد ديگر بلوك سرمايه داري كه پس از سقوط شاه به او پناه داد. بي درنگ سراغ ملك حسن دوم رفت. مدعي شد كه مسلمانان تندرو در پي ترور پادشاه مراكش يا دزديدن خانواده اش هستند و خاندان سلطنتي ايران بايد خيلي سريع به جاي ديگري بروند. حسن پس از ملاقاتي طولاني اين پيشنهاد را پذيرفت و دمارانش نيز محمدرضا پهلوي را قانع به ترك مراكش كرد. 17 پايان تلخ ششمين ديدارش با شاه مخلوع نيز رقم خورد؛ از قضا در سالگرد كودتاي سوم اسفند و به قدرت رسيدن رضاخان. هنوز تا كليد خوردن پروژه رئيس سرويس جاسوسي فرانسه براي «بي ثبات سازي سياسي ايران» دو سال باقي مانده بود.

¤ منابع در آرشيو «دفترپژوهش هاي كيهان» موجود است.