صراط: دانشیار دانشگاه ایلام گفت: امکان انکار مدرنیته نیست و این پدیده با تمام نقاط ضعف و قوتش واقعیتی در حال رخ دادن و محتاج مدیریتی کارآمد است، مدیریتی که یک نهاد خاص مسئول آن نیست و نمیتوان از یک نهاد یا سازمان خاص انتظار تصمیمگیری داشت.
دکتر یارمحمد قاسمی اظهار کرد: تفاوت نسلی، فاصله نسلی، تعارض نسلی و شکاف نسلی از جمله مفاهیم جامعهشناسی است که در یک خط تاریخی، اجتماعی سیر میکنند.
وی تصریح کرد: تفاوت نسلی امری طبیعی است و در همه جوامع از گذشته تا حال وجود داشته و این تفاوت بدون ایجاد ناهنجاری از نسلی به نسل دیگر منتقل شده و این تفاوت به خودی خود آسیبرسان نیست بلکه برای بقای نسل و پیشرفت جامعه مفید و مثمرثمر است. هرچه از این فرایند به سوی آهنگ شتابان تغییر، سیر میکنیم، این تفاوت به شکاف تبدیل میشود و شکاف در صورتیکه جدی باشد به تعارض تبدیل میشود و این پدیده میتواند هم در روابط درون خانواده و هم در اجتماع مشکلساز باشد.
دانشیار دانشگاه ایلام ادامه داد: هرکدام از پدیدههای مذکور معلول پدیدههای تاریخی و جامعه امروزند، یعنی تحت تاثیر عوامل دیگری مانند مدرنیته شکل میگیرند که یکی از علل عمده در ایجاد شکاف نسلی است. به علت ورود مدرنیته تفاوت نسلی به فاصله تبدیل میشود و فاصله، زمینه نگرانی و تنش را در بین نسلها ایجاد میکند و نسل بالا و نسل پایین با مواجهه شدن با تفاوت با شتاب گسترده دچار تعارض میشوند.
عضو هیئت علمی دانشگاه ایلام با بیان اینکه در تاریخ میتوانیم سه دورهی سیطره سنتها و بحران سنت و در نهایت مدرنیته را در کلیت جوامع بشری تمیز دهیم، ادامه داد: در سیطره سنت چون فرایند جامعهپذیری یکسان است و تغییرات اجتماعی در آن کند است نوآوری ناچیز و نسلها بسیار شبیه به هم هستند. اندیشمندان این مرحله از زندگی بشر را سنت راهبر مینامند که در این جامعه که مکانیکی است افراد در یک کادر اجتماعی همسان جامعهپذیر میشوند و اجتماعی که این دو نسل را جامعه پذیر میکند دارای ارزشها و هویت یکسانی است.
قاسمی ادامه داد: در مرحله بحران سنت، سنت به چالش کشیده میشود و به عبارتی با بحران سنت مواجه میشویم و پارادایم فرهنگی جدیدی مطرح میشود و در اینجا با دو نسل مواجهیم که یکی بر اساس چارچوب سنت، جامعه پذیر شده و یکی که در مواجهه با مدرنیته قرار دارد.
وی گفت: مدرنیته در دنیای امروزی واقعیتی است و هیچ پدیده اجتماعی بدون مدرنیته قابل تحلیل نیست. وقتی میگوییم با بحران سنت مواجهیم یعنی آن دسته ارزشهای اجتماعی که تاکنون به زندگی نسلها سامان داده تا حدود زیادی مشروعیت خود را از دست دادهاند. در این مرحله مدرنیته با دو بال آهنین مدرنیزاسیون و مدرنیسم جامعه را به وضعیت دیگری رهنمون میکند و عرصههای جامعه را در مینوردد.
عضو هیئت علمی دانشگاه ایلام تصریح کرد: با ورود مدرنیته به جوامع نسلها به انشقاق کشیده میشود و نسل جدید را با خود همراه میکند و باعث دوری از نسل قدیم میشود و به این صورت بین تربیت اجتماعی و جامعهپذیری انقطاع و بریدگی حاصل میشود.
وی درباره دورهی سوم یعنی مدرنیته، گفت: در این دوره که با ظهور هرچه بیشتر مدرنیته و افول سنتها همراه است زمینههای شکاف نسلی را فراهم میآورد زیرا ارزشهای نسل بالا ممکن است برای نسل پایین بیاهمیت و در مواردی ضد ارزش باشد. در این مرحله نیازمند همراهی با مدرنیته هستیم یعنی با جامعهپذیری و تجدید نظر در ارزشها امکان نوعی همگونی نسبی بین دو نسل را به وجود آوریم.
قاسمی خاطرنشان کرد: پیوستار تاریخی پیش رو اینگونه ترسیم شده است که تفاوت نسلی به ایجاد فاصله و فاصله مسبب شکاف و در نهایت شکاف بین نسلی تضاد نسلها را به همراه میآورد.
عضو هیئت علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه ایلام درباره نتایج تضاد ارزش در جامعه، تصریح کرد: در مرحله تضاد ارزشها جامعه مجبور به پرداخت هزینه است؛ این هزینهها میتواند سرپیچی از هنجارها، زیر پا گذاشتن چارچوبهای اجتماعی، شیوع آسیبها و ناهنجاریهای اجتماعی و نادیده گرفتن ارزشهای نسل پیش باشد.
دانشیار دانشگاه ایلام با بیان اینکه در جامعه نرمال تفاوت نسلی بوده و هست ولی با وجود فاصله و شکاف و تعارض نسلی روابط اعضای جامعه دستخوش تغییراتی میشود، ادامه داد: تفاوت به خودی خود به جامعه آسیب نمیرساند و روندی طبیعی قلمداد میشود و هیچگونه هزینه اجتماعی ندارد و غیر قابل اجتناب است ولی هرچقدر شتاب مدرنیته بیشتر باشد فاصله و تفاوت نسلی نمود بیشتری خواهد داشت.
قاسمی افزود: هر چه شتاب مدرنیته سامانمندتر و با آهنگ منظمتری پیش رود قطعا تفاوتها ناچیزتر خواهد بود و در این حالت شکاف نسلی ژرف نیست و به تعارض منجر نمیشود.
وی با بیان اینکه مدرنیته در غرب از سه مرحلهی متقدم، میانی و متاخر گذشته است، عنوان کرد: مدرنیته در مرحلهی متقدم از قرن هفدهم آغاز شد؛ در این زمان بحران ارزشی به آرامی نمودار شد و تفاوت نسلی تقریبا به شکاف نسلی تبدیل شد و در مدرنیته میانی که تا 1950 به طول انجامید فاصله نسلی به تفاوت نسلی و در همان دوره به تعارض نسلی کشیده شد.
عضو هیئت علمی دانشگاه ایلام درباره مرحله آخر مدرنیته در غرب، گفت: در مدرنیته متاخر شاهد یک نوع ثبات نسلی هستیم یعنی تعارض به تفاوت میانجامد ولی چون مدرنیزاسیون در این کشورها مدیریت کارآمد شده توانسته است اثرات مخرب آن را مهار کند. در این کشورها هردو نسل در معرض نوآوری هستند.
دانشیار دانشگاه ایلام در خصوص تاریخ ورود مدرنیته در ایران گفت: ورود مدرنیته در ایران از زمان قاجار آغاز شد؛ در آن زمان با توجه به بافت سنتی کشور تفاوت نسلی ضرب آهنگ آرامی داشت و بسیار ناچیز بود. ایران در زمان قاجار و با ورود مدرنیته از سنت عبور کرد.
قاسمی ادامه داد: مدرنیته دوم از زمان پهلوی دوم، محمد رضا شاه، به وجود آمد. در این زمان، موج مدرنیته شدید بود. در این دوره شاهد عبور از تفاوت به شکاف و تعارض هستیم، ولی هرگز به مرحله متاخر و ثبات نرسیدیم.
قاسمی گفت: از 1930 مدرنیته دوم در ایران تحولات عظیمی را تجربه کرد و تا زمان انقلاب اسلامی ایران ادامه داشت ولی از زمان وقوع انقلاب اسلامی ایران تا سال 1368 مدرنیته در ایران فروکش کرد، ولی از 1368 تا کنون شاهد اوج گیری و رواج مجدد آن هستیم. در این مرحله ما شاهد تاخت و تاز مهار نشده مدرنیته در کشور هستیم.
وی در خصوص پیامدهای مدرنیته، اظهار کرد: مدرنیته به هرجا سرک کشیده همه ارزشها را در هم شکسته و بنیانی نو را جایگزین آن کرده است.
قاسمی گفت: مواجهه با مدرنیته در کشورهای مختلف به مواضع دولتها مربوط میشود؛ این موضع دولت است که تعیین میکند چه برخوردی با مدرنیته باید صورت بگیرد. این مواضع میتواند تطبیقی، انکار، سارش و یا تدافعی باشد.
وی در خصوص ایدئولوژی غرب در مواجهه با مدرنیته، گفت: این جوامع رویکردی تطابقی اتخاذ کردهاند، چون جوشش مدرنیته از خود غرب آغاز شده و گام به گام و مرحلهای صورت گرفته بنابراین هزینه اجتماعی در این کشورها حداقل ممکن اما در جوامع جهان سوم مدرنیته وارداتی بوده است، بنابراین به سرعت منابع هویتی و سنتی را درهم شکسته و قبل از اینکه جوامع به فکر برنامهریزی اصولی باشند به تخریب ساختار جوامع پرداخته است.
قاسمی در خصوص نوع عملکرد تدافعی و انکار در برابر مدرنیته، گفت: در جوامع جهان سوم نوع برخورد با مدرنیته تدافعی و انکار است و این برخورد باعث ضربه خوردن هر چه بیشتر این جوامع خواهد شد، پس راه حل استفاده صحیح از مدرنیته مدیریت صحیح و کارآمد است.
استادیار دانشگاه ایلام افزود: درک نسلی پدیدهای دوگانه است و باید متقابلا صورت گیرد، به این صورت که هم نسل بالا انعطافپذیر باشد و تغییرات نسل پایین را درک کند و هم نسل جدید والدین را سرزنش نکنند و در پی رسیدن به یک همراهی جدید باشند.
قاسمی، نقش صداو سیما را در این زمینه مهم ارزیابی کرد و گفت: یکی از آژانسهای فرهنگ مدرن، صدا و سیماست که از طریق پذیرش و ترویج فرهنگ مدرن نسل گذشته را برای پذیرش فرهنگ جدید و تفاوت نسلی آماده میکند و از طریق پخش فیلم و تهیه گزارش و نشست به نسل قدیم گوشزد میکند که نسل جدید در طرز لباس پوشیدن، صحبت کردن، شیوه تفکر و نوع غذا با نسل شما متفاوت و گاها متضاد است، به شرط اینکه که مردم برنامههای صدا و سیمای داخل را مرجع بدانند و مشروعیت آن را قبول داشته باشند و به صحت عناوین آن ایمان داشته باشند.
وی ادامه داد: خانواده تا قبل از ورود مدرنیته نقش اساسی در تربیت فرزندان داشت ولی با ورود مدرنیته نقش خانوادهها کمرنگ شد و جای خود را به رسانهها و نهادهای دیگر داد.
عضو هیئت علمی دانشگاه ایلام گفت: برخورد با مدرنیته منوط به مدرن بودن ماست و ما باید برای جلوگیری از شکاف و تعارض نسلی خود را با این واقعیت غیرقابل انکار تطبیق دهیم و سعی در مدیریت صحیح این پدیده در جهت رسیدن به اهداف خود باشیم.
دانشیار دانشگاه ایلام تصریح کرد: صنعتی شدن در دنیای غرب گام به گام و مرحلهای و برای پاسخ به نیاز درونی این جوامع شکل گرفته است و این در حالی است که در جهان سوم و خاصه در کشور ما مدرنیته در پینیازی کاذب وارد شد و استفاده از آن ناشی از مصرفگرایی، تقلید و چشم و هم چشمی در بین مردم بوده است.
وی با بیان اینکه مدرنیته در کشور ما پاسخ به مصرف است نه نیاز و معمولا از جنبه مثبت آن استفاده بهینه نمیشود، ادامه داد: گام عملی در خصوص کم کردن شکاف و تعارض نسلی این است که باید در جامعه ایران همسازی فکری با امور مادی همراه شود تا بتوانیم در سایه مدیریت صحیح از مدرنیته به عنوان یک فرصت نه تهدید استفاده شایسته کنیم.