سقیفه بنی ساعِده
در سقیفه، به علّت اختلاف دیرینه دو قبیله «اُوس» و «خَزرَج»، مهاجرین با یاری هواداران قدیمی خود در میان انصار ـ كه بر این اختلاف دامن میزدند ـ گوی سبقت را از سَعد بن عُباده انصاری میربایند. انصار در رقابت با یكدیگر، برای بیعت با ابوبَكر پیشدستی میكنند.
آغاز زورگیری بیعت
عُمَر به همراه گروهی در مدینه میچرخند و در كوچههای آن فریاد میزنند: همانا با ابوبَكر بیعت شده است، پس برای بیعت بشتابید. قبیله أسلَم كه گویا با هماهنگی قبلی در بیرون مدینه آماده بودند، با چوبدستیهای بلندی وارد مدینه میشوند.
افراد این قبیله، دستور دارند كه همگان را برای بیعت به مسجد بفرستند و اگر كسی امتناع كرد، به سر و پیشانی او بزنند. اما این چند تن هنوز به پیمان غدیر معتقد هستند و مخالف این بیعت ها و بیعت شونده ها : . نام آنها چنین است: مِقداد، عَمّار، ابوذر، سلمان، عُبادَه بن صامِت، حُذَیفه بن یمان و زُبَیر...
تدفین پیامبر
در انتهای روز، ابوبَكر و عُمَر كه در مسجد به گرفتن بیعت مشغولاند، اعلام میكنند كه نمیتوانند بر جنازه پیامبر كه در خانه مجاور مسجد است، حاضر شوند. امیرمؤمنان، به تدفین پیامبر مشغول میشوند و بدن پیامبر در شبِ چهارشنبه، دو روز پس از وفات، به خاك سپرده میشود. هنوز اطرافیان خلافت و برخی همسران پیامبر (عایشه و حَفصه. ) بر جنازه آن حضرت نماز نخواندهاند. عایشه كه اتاق او در گوشه مسجد واقع است، میگوید: به خدا قسم! نفهمیدم پیامبر چه زمانی دفن شد، تا این كه در شب چهارشنبه، صدای بیلها را از حجره پیامبر شنیدم!
جمعآوری قرآن
امیرمؤمنان اینك به سفارش رسول خدا به امر مهمِّ دیگری دست یازیدهاند: جمعآوری قرآن. امروز، اوّلین روز از ایام جمعآوری قرآن است. این جمعآوری، بر عهده وصی پیامبر خاتم است. آن حضرت، قرآن را براساس ترتیب نزول آیات و مشخّص كردنمواردی چون: شأننزول، محكم و متشابه، مطلق و مقید، ناسخ و منسوخ و تفسیر و تأویل هر یك از آیات آن، گردآوری میكنند.
آغاز تحصّن
در مسجد، همچنان اخذ بیعت برای ابوبَكر صورت میگیرد. گروهی از صحابه، به نشانه اعتراض به غصب خلافت، به خانه حضرت زهرا وارد شده و در آنجا متحصّن میشوند. در روز اوّل، عدّهای مانند زُبَیر، مِقداد و گروهی از انصار به همراه عدّه كمی از مهاجران، در این خانه اجتماع كردهاند. این اوّلین روز از روزهای سهگانه تحصّن است.
اوّلین هجوم مقدّماتی
ابوبَكر، به اصرار عُمَر، قُنفُذ ـ پسرعموی عُمَر ـ را كه به خشونت مشهور است، میفرستد تا امیرمؤمنان را ـ كه اینك از مراسمِ تجهیز و تدفین رسول خدا فارغ شدهاند ـ برای بیعت فراخواند. عُمَر اصرار دارد كه: تا از او بیعت نگیریم، به جایی نرسیدهایم
قُنفُذ سه بار مراجعه میكند
پاسخ، در هر سه بار روشن است.
پس از مراجعه سوم، عُمَر كه قصد اِرعاب حاضران را نیز دارد، خطاب به ابوبَكر میگوید: امر خلافت جز با كشتن او به استواری نخواهد رسید. ابوبَكر، زیركانه او را به آرامش فرا میخواند و به قُنفُذ میگوید كه بار دیگر مراجعه كند و به امیرمؤمنان بگوید: پاسخ ابوبَكر را بده. امیرمؤمنان در پاسخ میفرمایند: من به سفارش برادرم رسول خدا، مشغول جمعآوری قرآن هستم و از خانه خارج نمیشوم؛ تو نیز به نزد ابوبَكر بازگرد.
دومین هجوم ابتدایی
اینك، نوبت عُمَر است؛او با اشاره ابوبَكر، به همراه قُنفُذ به خانه امیرمؤمنان میآید. عُمَر، از خشونت و اِعمال زور سخن به میان میآورد. او حتّی اهل خانه را به اِحراق و آتش زدن تهدید میكند
امیرمؤمنان با حضور در آستانه در میفرمایند: قسم یاد كردهام كه از خانه خارج نشوم و ردا بر دوش نگیرم، تا آنكه قرآن را جمعآوری كنم. این سخن، مهاجمان را كه شرایط را مناسب نمیبینند، به ظاهر آرام میكند. آنان پراكنده میشوند تا در فرصتی دیگر باز گردند...
شکستن تحصن
بار دیگر قُنفُذ ـ غلام ابوبَكر ـ با گروهی راهی میشود تا متخلّفان را كه در خانه حضرت امیر جمع شدهاند، برای بیعت با ابوبَكر فراخواند. متحصّنان در خانه امیرمؤمنان از خروج امتناع میكنند. قُنفُذ در كنار خانه میایستد و فردی را به سوی خلیفه روانه میكند تا كسب تكلیف نماید.
عُمَر و اطرافیان وی پس از رسیدن به خانه امیرمؤمنان، با فریاد و سر و صدا تهدید را آغاز میكنند و از متحصّنان میخواهند كه خارج شده و بیعت كنند.
به عمر گفته شد: ابا حفص، فاطمه علیها السلام در این خانه است. عمر گفت: اگر چه {فاطمه علیها السلام در خانه باشد} پس آن گروه خارج شده و با ابوبكر بیعت كردند جز علی علیه السلام.
از میان تحصّنكنندگان، زُبَیر با شمشیر خارج میشود. عدّهای بر سر او میریزند و دستش را میگیرند و شمشیر وی را با كوبیدن به سنگ میشكنند.
پس عمر هیزم طلب كرد و آنها را بر در خانه فاطمه علیها السلام جمع كرد... و {عمر} خانه را با آتش سوزاند.
وقتی حضرت فاطمه علیها السلام پشت در آمد تا عمر و حزبش را برگرداند، در خانه را آتش زدند و در را شکستند و فاطمه (س) خود را پشت در قرار داد تا از صدمه در امان بماند که عمر، فاطمه علیها السلام را بین در و دیوار به شدت فشار داد تا فرزندش سقط شد و میخ در، به سینه زهرا علیها السلام فرو رفت.
مهاجمان به خانه وارد میشوند و تمامی تحصّنكنندگان را خارج میكنند و همگی آنها را به زور تا مسجد میكشانند و از همگی بیعت میگیرند.
(در این میان، امیرمؤمنان كه قسم یاد كردهاند تا قرآن را جمع نكنند از خانه خارج نشوند، همچنان در منزل خویش باقی میمانند. مهاجمان نیز با توجّه به تهدید حضرت صدّیقه كبری به انجامِ نفرین، اقدام بیشتری برای گرفتن بیعت از وی انجام نمیدهند. اهل سقیفه به سخن میآیند: علی یك نفر است، به بیعت او احتیاجی نیست. امّا در این هجوم، به شدّت حرمت حریم بیت علوی میشكند و بیت فاطمه تا مرز سوختن در آتش جلو میرود.)
مفضّل حدیثى از امام صادق علیهالسلام روایت كرده كه ...«قنفذ دستش را وارد خانه كرد تا در را باز كند و عمر با تازیانه چنان به بازوى زهرا علیهاالسلام زد كه همچون بازوبند روى بازویش حلقه زد و لگدى به در كوبید كه به شكم فاطمه علیهاالسلام خورد در حالى محسن را شش ماهه در شكم داشت، و سقط شدن محسن و هجوم عمر، قنفذ، خالد بن ولید، سیلى زدن به زهرا علیهاالسلام چنانكه گوشوارهاش شكست، فاطمه علیهاالسلام بلند بلند مىگریست، مىگفت: پدر! وا رسول اللَّه! دخترت فاطمه را تكذیب مىكنند، او را مىزنند و فرزندش را در شكمش مىكشند... در اثر لگدى كه به شكم او زدند و راندن در، درد زایمان گرفت و محسن را سقط كرد.
نفرینی که در سایه دستور ولی اجرا نشد
حضرت علی(ع) را وارد مسجد کرده بودند، در این هنگام حضرت زهرا (س)به هوش میآید، این نقل را باز «ابن قتیبه» دارد که وقتی حضرت فاطمه علیهاالسلام دید، شمشیر را بر سر امیرالمومنان (ع) گرفتند و او را تهدید میکنند که اگر بیعت نکند، آن حضرت را گردن خواهند زد، فرمود: «دست از پسر عمویم بردارید که به خدا سوگند که اگر او را رها نکنید، به سوی قبر پیامبر(ص) میروم و در حق شما نفرین خواهم کرد»، معطل هم نشد و به سوی قبر مطهر پیغمبر(ص) رفت، امیرالمومنین(ع) که چنین صحنهای را دید، به سلمان فرمود: «سلمان برو، جلوی ایشان را بگیر که اگر نفرین کند، خدا عذابی خواهد فرستاد که دیگر کسی روی زمین باقی نخواهد ماند!».
سلمان آمد تا مانع حضرت(س) شود، عرض کرد: شما پدرتان رحمة للعالمین بود، نفرین نکنید، فرمود: «ای سلمان! بگذار دادم را از این بیدادگران بگیرم»، سلمان عرض کرد: این گفته من نیست، این فرموده امیرالمومنین است. لذا تا حضرت(س) شنید امیرالمومنین دستور داده است، فرمود: «چون او فرمان داده است، من اطاعت میکنم و شکیبایی میورزم و از خدا فقط میخواهم که بین ما و آنها داوری کند».
مصادره اموال
روزى چند از این ماجرا نگذشته بود كه حادثه دیگرى رخ داد.:دهكده فدك ملك شخصى نیست و نباید در دست دختر پیغمبر بماند!حاكم مسلمانان بمقتضاى راى و اجتهاد خود نظر مىدهد:آنچه بعنوان (فىء) در تصرف پیغمبر بود،جزء بیت المال مسلمانان است و اكنون باید در دستخلیفه باشد.بدین جهت عاملان فاطمه (ع) را از دهكده فدك بیرون راندهاند.
در عصر پیغمبر (ص) و صدر اسلام،مسجد تنها مركز دادخواهى بود. از دختر پیغمبر حقى را گرفته و با گرفتن این حق سنتى را شكسته بودند.
از تاریخ استفاده می شود كه غصب فدك پس از بیعت گرفتن از مردم برای ابی بكر و استقرار جانشینی او ؛ نیز پس از هجوم به خانه فاطمه (ع) برای بیعت گرفتن از علی بوده است.
ماجرای دفاع از فدك و خطبه فدكیه نیز در دوران بیماری و پس از آزردن آن بانو بوده ؛ اما در زمان شدت گرفتن و بستری شدن آن بانو نبوده است. حضرت در واپسین روزهای عمر خویش در بستر افتادند و این گونه نبوده كه از آغاز هجوم به خانه بستری شده باشند.
یاریطلبی
در انتهای این دو شب، امیرمؤمنان علی، باردیگر حضرت زهرا را بر روی مركبی مینشانند و دست حَسَنَین را میگیرند و به طلب یاری و اتمام حجّت، به در خانه مهاجران و انصار میروند. بسیاری درها را باز نمیكنند و پاسخ نمیگویند. باز هم گروه بسیار اندكی دعوت آن حضرت را اجابت میكنند.
عرضه قرآن
واقعه روز هفتم، عرضه قرآن توسّط امیرمؤمنان است. آن حضرت وارد مسجد شده ـ در حالی كه گروهی در اطراف ابوبَكر در مسجد حاضر هستند ـ باصدای بلند میفرمایند: ای مردم! من پس از پایان غسل و دفن رسول خدا، به جمعآوری قرآن مشغول شدم، اینك این قرآن، كه یكی از دو ثقل است و من، كه ثقل دیگر آن هستم. عُمَر پاسخ میدهد: ما را به تو و قرآنی كه آوردهای، احتیاج نیست، ما نزد خود قرآن داریم. در پسِ این سخن، امیرمؤمنان خطبهای رسا ایراد میفرمایند.
پس از پایان این اتمام حجّت، امیرمؤمنان، قرآن تألیفی خویش را به منزل میبرند. این قرآن، یادگار نبوّت و امامت تا زمان ظهور امام زمان است.
هتک حرمتی دیگر
روایت شده: «ابوبکر نامهای بدین مضمون برای فاطمه نوشت که فدک را به او باز میگرداند، فاطمه در حالی که نامه را به همراه داشت، بیرون رفت، عمر او را دید و گفت: ای دختر محمد! این چه نامهای است که که با خود داری؟ گفت: نامهای است که ابوبکر در مورد بازگرداندن فدک برایم نوشته است، عمر گفت: آن را به من بده، ولی فاطمه نپذیرفت، عمر ضربهای به فاطمه زد که او به زمین افتاد، عمر نامه را گرفت و پاره کرد، از آن پس فاطمه هفتاد و پنج روز بیمار بود و پس جان باخت»
آغاز مصادره فَدَك
حاكمان سقیفه، پس از مصادره ارثِ خاندان وحی و خُمسِ متعلّق به ایشان، چشم به فَدَك دوختهاند. فَدَكی كه هبه و هدیه رسول خدا به صدّیقه طاهره است و حكم ارث یا خُمس بر آن جاری نمیشود.
خطابه فاطمی
این خبر به خانه وحی میرسد. آن بانوی الهی مقنعه به سر میافكنند و خود را در چادری میپیچند و با گروهی از زنانِ بنیهاشم به جانب مسجد رسول خدا گام مینهند. ورود آن حضرت، همزمان با حضور ابوبَكر در مسجد است. آن حضرت در پس پرده مینشینند و خطبهای رسا، علیهِ دستگاه حاكم ایراد میفرمایند.
این خطبه آن چنان تأثیر میگذارد كه در تاریخ نقل میكنند: تا به آن روز دیده نشد كه مردمان چنین ناله و گریهای سر دهند.
شرح ماوقع از زبان خود حضرت فاطمه در بخشی از خطبه فدک :
هنوز دو روزى از مرگ پیغمبرتان نگذشته و سوز سینه ما خاموش نگشته،آنچه نبایست، گردید.و آنچه از آنتان نبود بردید.و بدعتى بزرگ پدید آوردید.
مصادره قطعی فَدَك
قدرت حاكمه برای نشان دادن اقتدار خویش، در همین روز، یعنی پانزدهمین روز پس از وفات رسول خدا، كارگزارانِ حضرت صدّیقه كبری را از فَدَك اخراج میكند. این تصمیم، به ظاهر در آغاز صبح و با فرستادن عناصر خلیفه به سوی منطقه خَیبَر و دهكده فَدَك صورت گرفته است.
ماجرای بیت الاحزان
حضرت زهرا(سلام الله علیها) نیز در مبارزه با غاصبان حق امیرالمؤمنین و فدک، وقتی نتیجه ندیدند، شیوه گریه و حزن را در پیش گرفتند. تا جایی که در حدیث آمده است که مردم آمدند و گفتند:« یا علی!فاطمه هم شب گریه میکند و هم روز و ما راحتی و آسایش نداریم. شما از او بخواهید که یا شب گریه کند و یا روز.
کسانی که از گریه اش آزرده می شدند غاصبان خلافت بودند زیرا خانه حضرت زهرا دیوار به دیوار مسجد النبی بود و آنها همچنان که بر منبر بودند یا نماز می خواندند صدای گریه ی حضرت را می شنیدند. حضرت فاطمه در برابر این اعتراضات ساکت نشدند بلکه راه مبارزه را تغییر دادند و دست حسنین را گرفتند و در حالی که در جمعی از زنان مدینه بودند به قبرستان بقیع می رفتند و در سایه درختی برای رسول خدا نوحه سرمی دادند. اما ابوبکر و عمر(لعنت الله علیهما) برای خاموش کردن حضرت فاطمه (سلام الله علیها) آن درخت را قطع کردند. امیرالمؤمنین برای ایشان مکان مسقفی فراهم کردند که در آن به سوگواری بپردازند و نام آن را بیت الاحزان گذاشتند. شب امیرالمؤمنین(علیه السلام) میرفت و او را به خانه میآورد. حضرت فاطمه ۲۷ روز چنین عمل کرد.
مدت بیماری و زمان شهادت
دختر پیغمبر چند روز را در بستر بیمارى بسر برده؟درست نمىدانیم،چند ماه پس از رحلت پدر زندگانى را بدرود گفته؟،روشن نیست.كمترین مدت را ۴۰ شب و بیشترین مدت را ۸ ماه نوشتهاند و میان این دو مدت روایتهاى مختلف از ۲ ماه تا ۷۵ روز، ۳ ماه، و ۶ ماه است.
در روایات متعددی از ابی عبدالله آمده است: «علت وفاتش این بود که قنفذ غلام آن مرد (یعنی عمر) به دستور وی، فاطمه را با نوک غلاف شمشیر زد و بدین ترتیب فاطمه محسن را سقط کرد و به همین سبب به شدت بیمار شد.»
روضه حاج محمود کریمی (بیت رهبری سال ۹۱) | دانلود فایل
این نوشتار براساس مطالب مندرج در مآخذ ذیل به رشته تحریر درآمده است:
(منابع تخصّصی در زمینه استخراج حوادث هجوم اصلی و زمان وقوع آن):
۱. الهجوم علی بیت فاطمه: عبدالزهراء مهدی.
۲. دانشنامه شهادت حضرت زهرا (جلد ۲ ـ ۱): علی لبّاف.
(منابع تخصّصی در زمینه آشنایی با دلایل سكوت امیرمؤمنان در ماجرای هجوم):
۳. مظلومی گمشده در سقیفه (جلد ۲ و ۴): علی لبّاف.
(منابع تخصّصی در زمینه مصادره اموال حضرت زهرا):
۴. عبور از تاریكی: عدنان درخشان، علی لبّاف.
(منابع تخصّصی در زمینه آشنایی با ماجرای سقیفه و غصب خلافت):
۵. سقیفه: علاّ مه سید مرتضی عسكری.
۶. پس از غروب: یوسف غلامی.
۷. تاریخ خلفا: رسول جعفریان.
۸. خاستگاه خلافت: عبدالفتّاح عبدالمقصود.
۹. جانشینی حضرت محمّد: ویلفرد مادلونگ.
حالا برای یقه گیری فلان گروه و فلان حزب بر سر کرسی ریاست جمهوری چنان خبر می زنید و چنان زیر خبر نظرات در صف انتشار قرار می گیرند که بیا و ببین . . .
زنهار عزیزان دوستان هموطنان زنهار
والله قسم راه سعادت ماه تنها حب اهل عصمت و طهارت است و بس
یاعلی مدد