پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۷ دی ۱۳۹۱ - ۱۶:۲۴
انديشه‌هايي براي يک احتمال منطقي؛

هاشمي؛ازاحتمال‌کانديداتوري‌تا‌مدل‌مدودف

سايت آقاي هاشمي چند‌هفته قبل يادداشتي را منتشر مي‌کند که در لابه‌لاي آن جمله‌اي با اين مضمون به چشم‌مي‌خورد که جامعه‌نياز به دوران‌سازندگي دارد!تيمور علي‌عسگري از مشاوران آقاي‌هاشمي نيز در گفت‌وگو تصريح مي‌کند که آقاي هاشمي رفسنجاني شايد کانديداي انتخابات شود.
کد خبر : ۹۲۳۰۴
به گزارش صراط، آقاي هاشمي بهرماني(رفسنجاني) هم‌اکنون ۷۸ ساله است. مردي که عده زيادي حتي حاضر به تصوّر احتمال کانديداتوري وي در انتخابات رياست جمهوري سال ۹۲ هم نيستند. اين در حالي است که واقعيت‌هاي زمين بازي زمزمه‌هاي ديگري را هم روايت مي‌کند. آقاي هاشمي در سال ۸۴ هم قرار نبود کانديداي صحنه باشد و حتي اين مسئله را رسماً نيز اعلام کرده بود. اين گزارش روايتي است متفاوت از واقعيت‌هاي زمين بازي اصلاح‌طلبان که اين روزها در اشاره به يک سمت و سوي خاص و با تأکيدات پيدا و پنهان بر نام «هاشمي رفسنجاني» در حال تغيير شکل است. 

اصلاح‌طلبان و گروه‌هاي طرفدار آنها، هم‌اکنون که نزديک به ۳ سال از فتنه سال ۸۸ مي‌گذرد دچار نوعي زيست خاص سياسي و نوعي دگرديسي شده‌اند. 

آنها از يکسو به هيچ وجه حاضر به توبه از مواضع خود در سال ۸۸ نيستند و حتي به نوعي مشغول بازتکرار همان مضامين هستند و از سوي ديگر نيز نيک مي‌دانند که شکست در انتخابات رياست جمهوري سال ۹۲ به منزله حذف هميشگي آنان از سپهر سياسي ايران است. 

محمدرضا عارف چندي قبل در گفت‌وگو با خبرگزاري فارس تأکيد کرده بود که به اجماع نرسيدن اصلاح‌طلبان در انتخابات آتي به منزله «شکست حتمي» اصلاحات است. 

پيش‌بيني يک مرگ تدريجي 

اين حفظ موضع و آن آرزوي انتخاباتي، اصلاح‌طلبان را دچار نوعي پارادوکس و تناقض سياسي کرده است.


تناقضي که يک بار به روايت حسين مرعشي و رسول منتجب‌نيا اينطور بيان مي‌کند که انتخابات آينده (سال ۹۲) مهندسي شده است و از سوي ديگر نيک مي‌داند که جريان اصلاحات هيچ کانديداي قوي‌اي در انتخابات آتي نخواهد داشت. 

چه اينکه در وهله اول اصلاح‌طلبان مي‌دانند خاتمي يکي از رئوس مهم سه ضلعي فتنه در سال ۸۸ بود و به هيچ وجه امکان حضور در انتخابات را به‌عنوان کانديدا نخواهد داشت و در وهله دوم نيز آناتومي سياسي کانديداهايي مثل عارف، نجفي، جهانگيري، مهرعليزاده و ... براي قباي کانديداتوري انتخابات رياست جمهوري سال ۹۲ به شدت نحيف است و اين ردا بر تن آنان زار خواهد زد. 

نتيجه اينکه مرگ سياسي اصلاحات در انتخابات آتي از هم‌اکنون قابل پيش‌بيني است و براي فهم آن هوش سياسي چنداني هم نياز نيست. 

راه چاره چيست؟ 

تحليل‌ها اينطور مي‌گويد که همانگونه که سعيد حجاريان و‌هادي خانيکي (از تئوريسين‌هاي اصلاحات) طي يادداشت‌هايي تأکيد کرده‌اند؛ اصلاح‌طلبان براي انتخابات آتي چاره‌اي غير از گفت‌وگو ندارند.
در واقع، تنها راهِ‌ دادن تنفس مصنوعي به پيکر مريض اصلاحات، اجماع بر روي کانديدايي در خارج از دايره اصلاح‌طلبي است.


خبرهاي زيادي از نظرات مختلف در ميان اصلاح‌طلبان مبني بر اينکه طرف اين گفت و گو چه کسي باشد وجود دارد اما طرفه آنکه ژست سياسي اين روزهاي اصلاح‌طلبان و ديالوگ‌ها و مونولوگ‌هايي که در ادبيات سياسي آنها به کار مي‌رود، حکايت ازتمایل مثبت تمام آنها نسبت به يک گزينه حداقلي است: «هاشمي بهرماني». 

هاشمي وارد مي‌شود 

رصدي بر گفتار و نوشتار اصلاح‌طلبان از چندماه قبل تاکنون نشان از اصرار و ابرام بي‌حدّ و حصر آنها بر کلمات و کليدواژه‌هايي است که همگي نمادي از آقاي هاشمي رفسنجاني هستند.
چند ماه قبل بود که بيژن زنگنه طي يادداشتي در نشريه اصلاح‌‌طلب آسمان بر مقوله‌اي به نام «اعتدال» تأکيد کرد. و اين روند تا امروز نيز ادامه دارد. 

«وحدت ملي» و «بحران» کليدواژه‌هاي مهم ديگري هستند که نماد‌هاشمي رفسنجاني محسوب مي‌شوند و البته در ماه‌ها و هفته‌هاي اخير به شدت از سوي اصلاح‌طلبان مورد توجه قرار گرفته‌اند.
تقريبا و به ضرس قاطع مي‌توان گفت که تمامي اصلاح‌طلباني که اين روزها به هر شکل و طريقي دستي بر آتش رسانه‌ها داشته‌اند؛ بلااستثنا از مفهوم «وحدت ملي» ياد کرده‌اند. 

جالب آنکه حتي اصلاح‌طلباني نظير نجفي و جهانگيري نيز که از آنها به‌عنوان کانديداهاي احتمالي اصلاح‌طلبان ياد مي‌شود در اين زمينه از سايرين عقب نمانده و به مانور درباره اين کليدواژه پرداخته‌اند.
حسين مرعشي، موسوي لاري، زيباکلام، منتجب‌نيا، انصاري، خرم، حضرتي و ... از جمله کساني هستند که به‌طور صريح مي‌توان گفت طي ماه‌هاي اخير از کليد واژه وحدت ملي استفاده کرده و پيرامون مباني آن توضيحاتي را ارائه کرده‌اند. 

اصلاح‌طلبان در اين زمينه حتي از چهره‌هايي مثل معاديخواه و موسويان نيز غافل نشده‌اند و با به صحنه کشاندن اين چهره‌ها نيز عبارت «وحدت ملي» را از لسان آنها بيرون کشيده‌اند. 

رسانه‌هاي اصلاح‌طلب ‌هاشمي‌دوست! 

در کنار اين ايما و اشاره‌ها اما از نقش رسانه‌هاي اصلاح‌طلب نيز نبايد غافل شد. روزنامه‌هاي اصلاح‌طلب اعتماد و آرمان روابط عمومي در کنار نشريه سياسي آسمان به‌صورت ويژه و البته ناآشکاري در حال القاي مفهوم «حضور ‌هاشمي رفسنجاني به‌عنوان کانديدای انتخاباتي» هستند.
رسانه‌هايي که البته بايد شرق، کارگزاران و بهار را نيز به آنها افزود.


جالب آنکه روزنامه شرق که به‌زودي و پس از رفع توقيف، دوباره روي دکه‌هاي مطبوعاتي خواهد رفت نيز مدتي قبل از توقيف خود در گزارشي به قلم صادق زيباکلام پيرامون مبارزات سياسي قبل از انقلاب اسلامي؛ صريحاً و بي‌هيچ تعارفي آقاي هاشمي را نقطه وصل و کانون مبارزات سياسي قبل از انقلاب معرفي کرد و اينطور نوشت که ايشان در آن مقطع زماني پيونده دهنده تمامي گروه‌هاي مبارز عليه رژيم و حتي اصلاح‌گر ذات‌البين اين گروه‌ها بوده‌اند. 

دعاي فرج براي‌ هاشمي! 

نکته جالب‌تري که در ميان اين حرکت‌هاي يکسويه وجود دارد، کم تحملي اصلاح‌طلبان و گفته‌هاي صريحي از آنان در باب ضرورت کانديداتوري ‌هاشمي است.


البته اصلاح‌طلبان از ماه‌ها قبل تحليلي را نيز بيان مي‌کردند مبني بر اينکه آقاي هاشمي قصد دارد از مدل پوتين ــ مدودف در انتخابات استفاده کند به اين صورت که از يک کانديدا که نمادي از گفتمان دولت سازندگي است حمايت خواهد کرد، اما اين فرض با توجه به علاقه‌هاي شديدي که آنها طي ماه‌هاي اخير از خود و در علاقه به نمادهاي آقاي هاشمي نشان داده‌اند رنگ ديگري مي‌يابد. رنگي مثل اينکه «آقاي هاشمي بيايد و کانديدا شود!» 

صادق زيباکلام چندي قبل در گفت‌وگو با نشريه اصولگراي مثلث از اين گفته بود که اگر دموکراسي با‌ هاشمي محقق مي‌شود اصلاح‌طلبان بايد به دنبال ‌هاشمي بروند.(منظور کانديداتوري‌ هاشمي است!) 

الياس حضرتي، مدير مسئول روزنامه اعتماد نيز در گفت‌وگويي با خبرگزاري فارس مي‌گويد: «دعا مي‌کنيم دوران‌ هاشمي رفسنجاني تکرار شود». 

سايت آقاي هاشمي چند هفته قبل يادداشتي را منتشر مي‌کند که در لابه‌لاي آن جمله‌اي با اين مضمون به چشم مي‌خورد که جامعه نياز به دوران سازندگي دارد! 

تيمور علي‌عسگري از مشاوران آقاي هاشمي نيز در گفت‌وگو با خبرگزاري مهر تصريح مي‌کند که آقاي هاشمي رفسنجاني شايد کانديداي انتخابات شود.
علي مطهري هم از چهره‌هايي بود که چند ماه قبل در گفت‌وگو با سايت مشرق رسماً به ‌هاشمي رفسنجاني پيشنهاد کرد که کانديداي انتخابات شود. 

هاشمي و پسرش از دولت و انتخابات مي‌گويند 

روزنامه اصلاح‌طلب اعتماد که در ميان رسانه‌هاي اصلاح‌طلب عطش فراواني براي کشاندن آقاي هاشمي به عرصه انتخابات (البته به‌صورت نرم) از خود نشان مي‌دهد چندي قبل فصلنامه‌اي با عنوان «پرس‌وجو» منتشر کرد که اولين گفت‌وگوي آن با آقاي هاشمي بهرماني(رفسنجاني) و دومين آن نيز با ياسر‌هاشمي، فرزند وي بود.


اعتماد در اين دو گفت‌وگوي جنجالي به‌صورت تعمدي از آقاي هاشمي هيچ سوالي درباره انتخابات آينده و تصميم وي در اين رابطه نمي‌پرسد و به تبيين معناي دولت وحدت ملي در کلام وي مي‌پردازد.
اين نشريه اصلاح‌طلب اما سوالات انتخاباتي خود را از ياسر، فرزند‌هاشمي رفسنجاني مي‌پرسد.
«معتقدم آن کسي که براي رياست‌جمهوري انتخاب مي‌شود، بايد بتواند مديريت بحران داشته باشد.» 

اين جمله را ياسر‌هاشمي در مصاحبه با اعتماد مي‌گويد و در ادامه و در پاسخ به اينکه «آيا امکان دارد برآيند نظر آقاي‌هاشمي به اين سمت برود که در انتخابات سال ۹۲ شرکت کنند؟، عنوان مي‌کند: ان‌شاءالله که اين اتفاق نيفتد! 

دولت سازندگي نمونه‌اي از «دولت وحدت ملي» است 

صحبت‌هاي جالب‌تر را اما خود هاشمی بر زبان مي‌راند؛ آنجا که در مصاحبه با اعتماد مي‌گويد: فکر مي‌کنم دولت دوران سازندگي که به اذعان نيروهاي موافق و مخالف مجموعه‌‌اي از نيروهاي به اصطلاح چپ و راست و مستقل آن زمان بود، نمونه‌اي از دولت وحدت ملي باشد. 

هاشمي همچنين در بخش ديگري از صحبت‌هاي خود پيرامون «وحدت ملي» مي‌گويد: شنيدم که بعضي تأکيد بر وحدت ملي را لازمه فضاي تشتت مي‌دانند، در صورتي که وحدت، يکي از مفاهيم عالي در مکتب اسلام است که ضرورت آن با پسوند «ملي» در جامعه ايران که متشکل از قوميت‌هاي مختلف و نظرات فراوان و مختلف سياسي افراد و احزاب و جريان‌هاست، هميشگي است. 

اشاره‌هاي خاندان‌هاشمي به کانديداتوري وي البته باز هم ادامه يافت؛ اشاره‌هايي که اگرچه يکصدا از مخالفت خاندان با کانديداتوري وي سخن مي‌رانند اما شاه بيت معنايي تمام آنها احتمال کانديداتوري ‌هاشمي رفسنجاني است. 

خانم فاطمه‌ هاشمي، دختر وي نيز اخيراً در پاسخ به سوال مجله اصلاح‌طلب آسمان درباره کانديداتوري احتمالي آقاي هاشمي بهرماني(رفسنجاني) اينطور گفته بود که پدر گفته‌اند اگر احساس کنم در جايي مفيد مي‌باشم به وظيفه‌ام عمل خواهم کرد! 

تحليلي براي کانديداتوري هاشمي 

تقريباً تمامي تحليلگران اصولگرا معتقدند که هاشمي بهرماني(رفسنجاني) قصد دارد نقش ويژه‌اي را در انتخابات ايفا کند.


اما صحبت بر سر اين است که اين ايفاي نقش به چه صورتي جلوه‌گر خواهد شد. آيا هاشمي ۷۸ ساله کانديدايي را به عرصه انتخابات معرفي و از وي حمايت خواهد کرد يا اينکه احتمالي که اين روزها ضعيفتر اما داراي اِماره‌هاي قويتر است رخ خواهد نمود و در انتخابات آتي شاهد حضور علي‌اکبر‌هاشمي بهرماني(رفسنجاني) به‌عنوان کانديداي رياست جمهوري دولت يازدهم خواهيم بود؟! 

پيش‌بيني تحليلي اين گمانه‌زني‌ها اينطور مي‌گويد که اگر زمين بازي تغيير نکند و با رخدادهاي غير قابل پيش‌بيني و يا تصويب احتمالي قانون انتخابات (که يکي از بندهاي آن حذف کانديداهاي بالاي ۷۵ سال از انتخابات است) مواجه نشويم، بايد براي حضور هاشمي در انتخابات آتي احتمالاتي را قائل باشيم. 

البته اين را هم بايد دانست که جبهه اصلاحات نيز براي نيل به سمت کانديداتوري هاشمي با مشکلاتي مواجه است؛ مشکلاتي که اگرچه امثال سعيد حجاريان و‌هادي خانيکي معتقدند بايد آنها را با گفت وگو! حل کرد اما به هر حال اين مانع بر سر راه اصلاح‌طلبان وجود دارد که چگونه قصد دارند نيروهاي اپوزيسيون و تني چند از اغتشاشگران سبز را به زير پرچم حمايت از کسي بنشانند که احتمالاً با آنها بر سر مانايي نظام يا تلاش براي براندازي آن اختلاف نظر جدي دارند. 

در واقع، اصلاح‌طلبان نشان داده‌اند که مگر به ضرورت و در شرايط استثنايي سراغ هاشمي رفسنجاني نمي‌روند و البته پر واضح است که انتخابات رياست جمهوري ۹۲ نيز به احتمال زياد براي اصلاح‌طلبان يکي از همين شرايط استثنايي! محسوب مي‌شود و آنها نيز به اين مسئله به خوبي واقفند. 

گفتمان‌سازي براي يک احتمال مهم 

در نظر گرفتن احتمال حضور هاشمي ۷۸ ساله در انتخابات رياست جمهوري ۹۲ به‌عنوان کانديدا؛ از هم‌اکنون خطر دوباره اشرافيگري، تولد دوباره اصلاح‌طلبان و تئوري له کردن مستضعفين را در مقابل ما جلوه‌گر مي‌کند.


روي کارآمدن دوباره دولتي با سابقه آنچه که در قبل از دوران اصلاحات تجربه کرده‌ايم؛ سبب‌ساز رخدادهايي خواهد شد که تبعات منفي آن براي هيچ‌کس قابل احصاء نيست. 

شايد بهتر باشد که در کنار گفتمان سازي براي مقابله با فتنه و انحراف، به ايجاد گفتمان‌هاي ديگري نيز انديشيد که بتوانند به مقابله با بسترهاي ايجاد کننده فتنه و دولت ليبراليست و ضد اسلام اصلاح‌طلبان بپردازند. بسترهايي که يکي از جدي‌ترين و شايد اصلي‌ترين آنها نيز دولت موسوم به سازندگي و کاپيتان‌هاي کارگزار آن بود.

نظرات بینندگان
اشنای قدیمی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۰:۵۵ - ۱۸ دی ۱۳۹۱
۲
۴
صراط جان ممنون .
به عنوان یک مخالف عرض میکنم که تحلیل جالبی بود . خواهش میکنم از این قبیل تحلیل ها و نوشته ها که بدون توهین و یا اغراق و یا زیاده روی است بیشتر توی سایت ارائه دهید. اکثر موقع ها تحلیل های شما اینگونه نیست .
مخالف شما هستم ولی دوست تون دارم .
موفق باشید
میثم
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۱:۴۸ - ۱۸ دی ۱۳۹۱
۲
۰
عجب
سیدباقرجعفری
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۱:۱۵ - ۲۵ دی ۱۳۹۱
۰
۰
اینوکه می تونید انتش کنید خاک بذستون با این سایتتان ترسوهای بزدل و.....