به گزارش پایگاه خبری صراط ؛ دستهاي از اين خبرها بهشدت تاثرآور و سوال برانگيزند. با آنكه به
رسانهها راه مييابند كسي خود را ملزم به پاسخگويي نميداند. چند روزي در
اين نشريه و آن سايت در معرض تماشايند و بعد در جنجالهاي جديد گم ميشوند
يكي از اين خبرهاي تكاندهنده و عجيب در شماره
پيشين مجله «پنجره» منتشر شد. آنجا پروندهاي كار شده بود به مناسبت درگذشت
«احسان نراقي».
اينجا سر پرداختن به شخصيت او
را ندارم. اما نكته عجيبي در اين پرونده بود كه مسئولان و نهادهاي امنيتي
كشور نبايد به سادگي از كنارش بگذرند.
در سال
2009 و همزمان با فتنههاي پس از انتخابات 88 در ايران، «ايو بونه» رئيس
سابق سازمان ضدجاسوسي فرانسه كتابي عليه كشورمان و نهادهاي امنيتي آن منتشر
ميكند. عمده مطالب اين كتاب كپي عيني نوشتههاي سايت منافقين بود.
اين
كتاب در جهت تخريب ايران و انقلاب اسلامي، مورد توجه وسيع رسانههاي
فرانسه قرار گرفت. فيگارو در صفحه نخست خود مفصل از آن تمجيد كرد. در
بخشهايي از اين كتاب اتهامات عجيب و غريبي به مسئولان نظام، چهرههاي
بريده و فراري از سازمان منافقين و برخي افراد ديگر وارد شده است. احسان
نراقي نيز يكي از اين افراد بود. او وكيلي گرفت و عليه اين كتاب، نويسنده و
ناشر آن در دادگاههاي فرانسه طرح دعوي حقوقي كرد. در دادگاه نراقي برنده
شد و نويسنده و ناشر را به پرداخت خسارتي سنگين محكوم كرد.
منافقين
با آنكه تمام امكانات خود را بسيج كرده و انبوهي از شاهدها را روانه
دادگاه كردند اما شكست حقوقي سختي خوردند. پس از آنها «ايو بونه» را تحريك
كردند تا تقاضاي استيناف بدهد.
در دادگاه دوم
نيز نويسنده و ناشر به شدت محكوم شدند. اما در حين جلسه دادگاه اتفاق عجيبي
افتاد. وكيل منافقين كه از صهيونيستهاي مشهور فرانسه بود ناگهان سندي
شگفتانگيز را به قاضي داد.
دست نوشتهاي از
احسان نراقي خطاب به دفتر رياستجمهوري ايران. نامهاي كه در آن او براي
پرداخت هزينههاي دادگاه از احمدينژاد درخواست كمك كرده بود.
افشاي
اين سند كه معلوم نبود چگونه به دست منافقين رسيده بود حال نراقي را
دگرگون كرد بهطوري كه براي حفظ سلامتياش، لحظاتي او را از سالن دادگاه به
فضاي آزاد بردند.
نراقي بعدها متحير از اين
اتفاق گفت: نامهاي كه من به صورت خصوصي براي رئيسجمهور فرستاده و آن را
تحويل دفتر آقاي مشايي داده بودم، نميدانم از كجا به دست منافقين افتاده
...
خود دستگاه اداري ادعا ميكند بدون اطلاع ما
بوده و دنبال اين هستيم كه چگونه اين نامه خصوصي به دست مجاهدين رسيده
است. شما داريد با دنياي غرب مواجه ميشويد و نميتوانيد دستگاه خودتان را
از دستبرد محفوظ داريد؟
در آن دادگاه منافقين
شكست خورده و نويسنده و ناشر آن كتاب موهن محكوم شدند. احسان نراقي هم مرد.
اما آيا كسي نميخواهد جواب سوال او را و حالا سوال كل مردم ايران را
بدهد؟
آن نامه خصوصي خطاب به آقاي احمدينژاد و تحويل شده به دفتر آقاي مشايي، چطور به دست منافقين و وكيل صهيونيست آنها رسيده است؟