جمعه ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۹ آبان ۱۳۹۱ - ۱۰:۱۷

تمام اهداف صهیونیست‌ها از حمله به غزه

با نگاهی دقیق به بحران‌های داخلی سرزمین‌های اشغالی و تحولات منطقه و جهان دست کم می‌توان شش انگیزه برای حمله صهیونیست ها به نوار غزه برشمرد.
کد خبر : ۸۷۳۲۶
به گزارش صراط، رژیم صهیونیستی از روز چهارشنبه گذشته با حمله هوایی و ترور احمد الجابری از رهبران نظامی مقاومت اسلامی فلسطین دور تازه‌ای از حملات هوایی گسترده خود علیه نوار غزه را آغاز کرد، این حمله و زمانبندی آن که به باور کارشناسان مسایل منطقه‌ای و بین‌المللی از مدت‌ها قبل قابل پیش بینی بود، منافع کوتاه مدت و بلند مدتی دارد که هر کدام از این مراحل در جریان تحولات جنگی قابلیت اجرایی و انتقال پیدا می‌کنند.

جنگ غزه و اهداف انتخاباتی

اول: بدیهی ترین هدفی که صهیونیست‌ها و بویژه جریان های حاکم راست گرای  افراطی از جمله ائتلاف بنیامین نتانیاهو نخست وزیر و آویگدور لیبرمن در سرزمین های اشغالی به دنبال آن بودند، بهره برداری تبلیغاتی و انتخاباتی از حمله به غزه و مانور بر سر بازیابی توان بازدارندگی نظامی این رژیم بود.

سران حاکم تل‌آویو که در ماههای اخیر در پی بحران‌های اقتصادی و اجتماعی و همچنین افزایش رو به رشد پدیده خودسوزی در سرزمین‌های اشغالی در پی این بحران‌ها و جدا شدن برخی گروه های سیاسی از ائتلاف حاکم شانس زیادی برای پیروزی خود در دور بعد انتخابات پارلمانی قائل نبودند، باید برگه برنده ای را در این مدت کوتاه باقیمانده تا انتخابات زودهنگام به دست می‌آوردند تا این برگ برنده ضامن پیروزی لیکود و احزاب هم پیمان آن در انتخابات باشد. به پیروزی در این انتخابات رژیم صهیونیستی می‌توانست افکار عمومی سرزمین های اشغالی را از مسایل داخلی به تحولات بین المللی منحرف کند، اما به نظر می رسد، این تلاش سران تل آویو نتیجه نداده و غافلگیری های محور مقاومت بازی انتخاباتی سران لیکود را به باتلاقی سخت برای این رژیم تبدیل کرده است.

دوم: هدف ایده آل صهیونیست ها از حمله به غزه که بر اساس نظریات خوش بینانه برخی نظریه پردازان جنگی این رژیم مطرح شده بود، ضربه نهایی به محور مقاومت فلسطین و حذف کامل آن از نقشه جغرافیایی منطقه بود، البته این کارشناسان خوش باور نیز به سخت بودن دستیابی به این هدف اذعان داشته و به همین علت هرگز آن را به صورت علنی در سبد اهداف خود از  جنگ غزه قرار ندادند، بر اساس سناریوی مطرح شده، اجرای این طرح به موفقیت کامل نیروی هوایی اسرائیل در مرحله اول در انهدام سکوهای پرتاب موشک و هدف قرار دادن سران مقاومت بستگی داشت. در صورت موفقیت در مرحله اول، صهیونیست‌ها می توانستند با عبور به مرحله بعدی و آغاز حمله زمینی از تشتت نیروهای مقاومت بر اثر شهادت فرماندهان خود و نبود سکوهای موشکی مقابله کننده استفاده کنند و منطقه 360 کیلومتر مربعی غزه را به صورت کامل به تصرف خود درآورند. استقرار نیروهای زمینی صهیونیست ها در مرزهای غزه نیز نه یک بلوف و فریب سیاسی، بلکه مقدمه ای برای آغاز مرحله دوم حمله بود که البته سران صهیونیستی تردیدهای زیادی در مورد آغاز آن دارند، این تردیدها را از اظهارات مقامات سیاسی آن می‌توان مشاهده کرد.

سوم: رژیم صهیونیستی و شهرک‌نشینان هرگز اهمیتی به جان اقوام دیگر و بویژه ملت فلسطین نمی دهند و سران آن همواره با حملات روزانه هوایی به نوار غزه تعداد زیادی از شهروندان این منطقه را به خاک و خون می کشد، اما برای همین عده دردآورترین اتفاقات، شلیک مداوم موشک‌های انتقام جویانه مقاومت به سرزمین های اشغالی است، دو جنگ اخیر این رژیم علیه نوار غزه با اهداف علنی و اعلام شده توقف موشک های مقاومت به سرزمین های اشغالی صورت گرفته است، صهیونیست ها که در سال 2009 موفق به انجام این مهم نشده و همچنان سرزمین های اشغالی را در معرض تهدیدهای موشکی حماس و سایر گروه های مقاومت اسلامی می بینند، این بار سعی کرده اند تا قدرت بازدارندگی از دست رفته خود را بازیافته و گروه های فلسطنی را مجبور به پذیرش شرط های جائرانه خود کنند.

این چیزی بود که آویگدور لیبرمن وزیر خارجه رژیم صهیونیستی نیز به آن اشاره کرد. او گفت که عملیات نظامی اسرائیل علیه نوار غزه جنگ فراگیر نیست، بلکه هدف از این عملیات به شکل اساسی بازگرداندن آرامش به اراضی اسرائیلی و نابودی انبارهای سلاح و مهمات حماس و موشک‌های دوربرد این گروه است.

بدیهی است که صهیونیست ها در این هدف خود نیز ناکام خواهند ماند، چرا که غافلگیری بهینه و رونمایی موفق مقاومت از موشک های جدید خود با بردهای بالای 75 کیلومتر از جمله موشک فجر 5 و موشک ام 75 که به صورت بی سابقه در جنگ اخیر صورت گرفت، باعث خواهد شد تا در آینده تل‌آویو و قدس شرقی نیز به اهداف ثابت حملات موشکی مقاومت تبدیل شوند.

البته طراحی سناریوی مذکور می طلبید که حمله به غزه محدود باشد، صهیونیست‌ها اعتقاد داشتند که با گذشت چند روز از آغاز این عملیات و هدف قرار دادن سکوهای موشکی حماس، وقتی نیروهای مقاومت حرفی برای گفتن در عرصه توازن نظامی نداشته باشند، میانجیگری های جانبدارانه از صهیونیست ها را قبول می کنند و با دادن امتیازاتی حاضر به توقف موشک پراکنی های خود خواهند شد. اما اشتباه محاسباتی صهیونیست ها ابتکار عمل در پایان دادن به جنگ آغاز شده از سوی رژیم صهیونیستی را در دست نیروهای مقاومت قرار داده و آنها اعلام کرده اند که تا پایان اشغالگری در فلسطین یا پایان محاصره غزه به مبارزه خود ادامه خواهند داد.

چهارم: ناظران محافل سیاسی به تازگی از طرح جدید صهیو-آمریکایی سخن می گویند که بر اساس آن قرار است زمینه های انتقال حاکمیت غزه به مصر و دادن تسلط کرانه باختری به اردن مهیا شود، طراحان این سناریو از جمله نظریه پردازان منطقه ای آن شامل امیر حسن عموی شاه اردن معتقدند که به این ترتیب می توانند به درگیریهای طولانی اعراب و اسرائیل پایان دهند، آنها با حل تعدادی از مشکلات فلسطینی‌ها از جمله بازگشت به میهن خود سعی می کنند حاکمیت مطلق صهیونیست ها در مناطق اشغالی 67 را به رسمیت بشناسند. در این طرح، دیگر جایی از تشکیل دو دولت نیست و با تشکیل دولت کنفدرالی اردن و فلسطین و همچنین الحاق غزه به مصر، معامله کذایی صهیونیست ها با عنوان امنیت در برابر زمین محقق شده و آنها می‌توانند در اراضی اشغالی خود که بالغ بر 80 درصد از خاک فلسطین اشغالی است، با امنیت کامل زندگی کنند. البته این طرح از سوی عناصر مقاومت رد شده است، اما جنگ غزه و مطرح شدن مصر به عنوان عنصر نجات بخش مردم این منطقه می تواند زمینه‌های فکری الحاق این منطقه به غزه را در میان افکار عمومی فراهم کند.

پنجم: حضور فعال امنیتی و سیاسی قطر و مصر در جریان حمله رژیم صهیونیستی به غزه نشان می‌دهد که هدف از این حمله طرحی فرامنطقه‌ای برای درگیر کردن سوریه در جنگ منطقه‌ای است، این موضوع را از تحولات موجود در اردن نیز می‌توان دریافت، چرا که همزمان با درگیر شدن مرزهای جنوبی سوریه، اردن نیز تحت فشار آمریکا و قطر قرار می گیرد تا با حمله به سوریه از طریق خاک خود موافقت کند، این فشار بعد از آن صورت گرفت که ترکیه بنا به دلایل امنیت داخلی بویژه شورش کردها از قرار گرفتن در نوک پیکان حمله ناتو به سوریه انصراف داده است. مناقشه محدود مرزی بین رژیم صهیونیستی و سوریه قبل از آغاز جنگ غزه دلیل دیگری بر این مدعاست.

ششم: قرار دادن محمد مرسی رئیس جمهور اسلامگرای مصر در چالش امنیتی و دوراهی انتخاب بین محور مقاومت و پایبند بودن به توافقنامه ننگین سازش با رژیم صهیونیستی را از دیگر برنامه های رژیم صهیونیستی از این حمله می توان دانست، مرسی که با موضع گیری های دوگانه‌ و غیر شفافش تاکنون به صورت نقطه تاریک محاسباتی محافل تصمیم سازی صهیونیست ها بوده، در این سناریو بین دو گزینه انتخاب محور مقاومت و حمایت از آن و پایبندی به معاهدات بین المللی دوران دیکتاتوری حسنی مبارک یکی را انتخاب کند. بر اساس این طرح به دلیل قرابت جغرافیایی غزه و مصر، محمد مرسی باید یکی از این دو گزینه را انتخاب کند. انتخاب محور مقاومت، می‌تواند اعتماد آمریکا و برخی قدرت های اروپایی را از وی سلب کند و آنها را علیه وی بشوراند و انتخاب رژیم صهیونیستی نیز چالش های داخلی بیشمار برای وی به دنبال خواهد داشت. البته مرسی در این میان همچنان به مواضع غیر شفاف خود ادامه می‌دهد و در عین حال که از تنها نگذاشتن ملت فلسطین در این حملات سخن می‌گوید، از بازگشایی کامل گذرگاه رفح نیز خودداری می کند و به دنبال قانع کردن گروه های مقاومت برای توقف پرتاب موشک‌های خود به غزه و آتش بس با صهیونیست ها بر آمده است.
منبع: فارس