جمعه ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۷ آبان ۱۳۹۱ - ۰۸:۰۹

خانواده‌ای که از نادر وسیمین موفق‌ترند!

لذا یک خانواده محترم‌‌ همان جدایی نادر از سیمین است و جامعه ایران‌‌ همان جامعه بی‌قانون و وحشی و آنارشیکی که غیر قابل تحمل است و هرکسی باید دست زن و بچه و خانواده‌اش را بگیرد تا هرچه زود‌تر بتواند از این سیاه چال فرار کند.
کد خبر : ۸۷۰۴۸

به گزارش صراط، یک خانواده محترم را باید در قاب کلی تصویری دید که آثار سینمایی جامعه روشنفکری از ایران ارائه می‌کند. یعنی به جای نقد جزیی فیلم و کنایه‌ها و رفتارهای موجود در آن که حقیقتا در تخصص نگارنده نیست می‌شود فضای کلی حاکم بر فکر کارگردان که در فیلم متبلور شده را واکاوی کرد و آن را در قالب روح کلی تحلیل جریان روشنفکری در سینما که در کالبد این فیلم حلول کرده به نقد نشست. یک روح مشترک در فیلم‌هایی که تمامی جایزه‌های بین المللی را فله‌ای درو می‌کنند و معمولا آنقدر با استقبال گسترده خارجی روبرو می‌شوند تا جاییکه مهم‌ترین شخصیت‌های فرهنگی و حتی سیاسی همچون اشخاصی در کسوت رییس جمهور کشوری چون فرانسه خودشان را خرج تبلیغ فیلم و دیده شدن بیشتر آن می‌کنند.


روایت ایران بعد از انقلاب با ادبیات تکراری ورشکسته‌های سیاسی و فرهنگی
یک ادبیات مشترک، یک تحلیل مشترک و یک سری کلید واژه مشترک و بعضا تکراری که علی رغم در اختیار داشتن بودجه‌های سنگین دولتی و خصوصی سی و چندساله و حمایت برخی نهادهای نظام با اینهمه فیلم رنگارنگ هنوز هیچ پیشرفت جدی در طعنه‌ها و کنایه‌های آثار آن نسبت به اوایل انقلاب دیده نمی‌شود.

ارائه تصویر کلی جامعه ایران بعنوان یک جامعه سیاه که آنارشیسم در آن حکم می‌راند با مردمی خسته و دلزده از زندگی در جنگلی که تنازع بقا در آن حکمفرکاست و خداحافظی کرده با تمام ارزش‌های اخلاقی و انسانی که همه در حال گریز و در آرزوی مهاجرت از آن هستند بانضمام یک خاطره تلخ از دوران گذشته بنام یک جنگ بلند مدت تمام آنچیزی است که سال‌ها سینمای روشنفکری با ادبیات‌ها و در قالب فیلم نامه‌های مختلف ممزوج به اندکی سکولاریسم بومی و ژستهای عدالتخواهانه و نقدهای اجتماعی از ایران به تصویر کشیده و کماکان به خورد مخاطبان می‌دهد. در این میان معمولا جامعه غرب بعنوان مدینه فاضله جامعه روشنفکری نقطه روشنی است در برابر اینهمه سیاهی بعنوان مقصد نهایی تمامی مهاجرت‌ها و دربرگیرنده همه ارزش‌های اخلاقی و علم و پیشرفت و آرامش و آزادی و به تعبیری آنچه خوبان همه یکجا دارند که به تصویر کشیده شده و باید تقدیس شود. همه از استاد و دانشجو تا فامیل و بستگان فرد از خارج برگشته را می‌پرستند و همه درخواست رفتن به خارج دارند و از وی بصورت عمومی و خصوصی درخواست کمک می‌کنند.

سیمین این خانواده یک نسخه پیشرفته‌تر از سیمین نادر و موفق‌تر از آن است
لذا یک خانواده محترم‌‌ همان جدایی نادر از سیمین است و جامعه ایران‌‌ همان جامعه بی‌قانون و وحشی و آنارشیکی که غیر قابل تحمل است و هرکسی باید دست زن و بچه و خانواده‌اش را بگیرد تا هرچه زود‌تر بتواند از این سیاه چال فرار کند. با این تفاوت که سیمین نادر اگر آخرش معلوم نشد فرزندش را هم توانست با خودش فراری بدهد یا نه ولی سیمین این خانواده حداقل موفق شده فرزندش را فراری بدهد و وی را برای سالیان متمادی از جایی که در آن قانون جنگل حکمفرماست دور نگه دارد. خودش هم طلاق گرفته و در هجرتی که باز از دروغ‌ها و بی‌اخلاقی‌ها داشته به یک شهر دور‌تر رفته و به دور از فضای حاکم در ایران، زندگی می‌کند.

سکولاریسم بومی بعنوان یک آرزوی دست یافتنی در آثار اینچنینی
در جدایی جامعه‌ای را می‌بینیم که از صغیر و کبیر همگی دروغ می‌‌گویند ولی در امور شخصی دین داری، به شدت مقید هستند. مثلا خانم راضیه بعنوان یکی از بزرگ‌ترین دروغگوهای داستان وقتی می‌خواهد پیرمردی که خودش را نجس کرده بشوید اصرار دارد که همانموقع در آن شرایط درحالی که پیرمرد را حمام فرستاده قبل از نظافت به دفتر مرجع تقلیدش زنگ بزند و حکم شرعی‌اش را بپرسد.
از این مصادیق در جدایی زیاد است که در یک جامعه عاری از مذهب و اخلاق و اعتقادات دین تمام قد به حوزه امور شخصی هل داده می‌شود و سکانس‌های اینچنینی را فراوان در همین یک خانواده محترم می‌توان دید. مثلا برادرزاده ناتنی آرش بعنوان یک انسانی که بعدا مشخص می‌شود تماما خلافکار است و به بد‌ترین شکل از مال حرام ارتزاق می‌کند در کنار اتوبان بعد از دیدن تصادف واقعا با دستپاچگی تمام به سمت ماشین برمی گردد و با تقید کامل به یک امر جزئی‌تر دوان دوان تا کفاره دیدن مرده را روی جنازه نیندازد قصد رفتن ندارد.
یا زهره بعنوان همسر حرام خور فیلم که تمام زندگی‌اش بر بنای مال حرام شکل گرفته و در فیلم بعنوان کسی نمایش داده می‌شود که ظاهرا هیچ اعتراضی به یک چنین زندگی ندارد و با این زندگی حرام خوگرفته و کنار آمده ولی در عین حال در زندگی خصوصی شدیدا مذهبی است.
حساسیت زیادی روی نظافت منزل و بحث نجسی و پاکی و رفت و آمد افراد باکفش دارد، با یک حجاب کامل که نمایشگر یک زن مومنه و عفیفه است به غیبت سر سفره و در جمع خانواده واکنش نشان می‌دهد، بعنوان یک چهره وسواس برجسته نشان داده می‌شود، از صدازدنش با اسم کوچک ناراحت می‌شود و اهل تحجد و شب زنده داری و قرآن و مناجات و باقی تعقیبات شبانه بر سر سجاده است.
این مصادیق را بعنوان ترویج عریان سکولاریسم بومی و فرو غلتاندن دین در امور شخصی و حفظ دین داری حتی در بد‌ترین شخصیتهای اجتماعی را می‌توان تلاش‌هایی دانست از این جنس که باید به جامعه مذهبی ایرانی القا شود که می‌توان دین دار بود و در عین حال به نوعی سکولاریسم بومی هم تن داد.

 

آنارشیسم بعنوان مهمترین شاخصه معرفی وضعیت کنونی ایران

با ورود آرش به اداره نظام وظیفه شیراز یک فرد با محاسن مرتب و ظاهری آراسته به نمایندگی از نظام حاکم جمله‌ای کلیدی را می‌گوید که شاه بیت نگرش یک طیف به جامعه ایران بوده و حامل بخش عمده‌ای از پیام فیلم است. جمله‌ای با این مضمون «من نمی‌دونم چرا شما‌ها که از خارج می‌آیید همتون فکر می‌کنید مملکت قانون نداره» از اینجا به بعد کاگردان فقط در حال به اثبات رساندن این وضعیت آنارشیک نظام داخلی ایران است. در همه بگیر و ببند‌ها و زورگیری‌ها و پیگیری‌ها برای گرفتن پایان خدمت نه ردپایی از امنیت و پلیس است نه به جایی می‌توان شکایت برد و نه اصلا در این جنگلی که زورمداران و زرمداران حاکم‌اند صدای کسی به جایی می‌رسد. هرکس پول دارد یا به قول کارگردان پای مجروح دارد یا جزو خانواده شهداست یا پارتی دارد اصلا لازم نیست از ماشین هم پیاده شود. هرکس را می‌خواهند می‌کشند و می‌گویند دچار گاز گرفتگی شده هرکس را می‌خواهند می‌زنند هرکس را بخواهند شبانه آدم ربایی می‌کنند و از این قبیل. درست مثل جدایی که با اعتراض راضیه و حجت و فضایی که به مخاطب القا می‌شود در هیچ محکمه‌ای فرد محق نمی‌تواند حق‌اش را بگیرد و گا‌ها دیالوگ‌هایی که می‌گوید قانون فقط برای یک طیف زور مدار‌تر یا زر مدار‌تر است نیز در پی اثبات همین نگرش است. مخاطب از این وضعیت با فیلم همراه می‌شود و احساس به بن بست رسیدن زندگی در یک چنین جامعه‌ای را می‌کند که تنها راه برون رفت از آن راه حل کارگردان در انتهای فیلم است.
همراه شدن با جمعیت اعتراضی حرکت کننده به سمت میدان آزادی که برای مخاطب ایرانی و غیر ایرانی یادآور روزهای خاصی است.

در مجموع به نظر یک خانواده محترم حرف خیلی متفاوتی با دیگر آثار سینمایی جامعه روشنفکری ندارد. اگر حساسیت‌ها را بیشتر برانگیخته شاید بدان خاطر است که علاوه بر این حرف‌های همیشگی، با شمشیر آخته تری نقد‌ها و طعنه‌های تکراری روشنفکران نسبت به دفاع مقدس را مطرح کرده و در جای جای فیل از هیچ کوششی برای تحقیر رسمی آن با پخش صوت رهبران انقلاب اسلامی و بخصوص حضرت امام فرو گذار نکرده است. تمسخر دوران جنگ با المان‌هایی چون آزادسازی خرمشهر، کربلا کربلا ما داریم می‌آییم، خدایا خدیا تا ظهور مهدی (عج) خمینی رهبرما را نگه دار، جنگ رفتن‌های اجباری و تقلیل واژه شهادت به کشتن فرزند برای دریافت مزایا و حقوق، و فراوان نکاتی از این قبیل که در نقد‌ها منتشر شده را شاید بتوان بعنوان یک نقطه عطف و یک فصل نوین برای عقده گشایی جامعه روشنفکری با یک دوران پرشکوه و تاریخی به حساب آورد. نقطه عطفی که هم صریح تر است و هم طبق اخبار منتشر شده دوباره متاسفانه زیر چتر حمایتی نظام رخ داده است. شمشیری آخته‌تر برای استهزاء همه چیز از جنگ و شهادت گرفته تا امام و رهبری و رییس جمهور و تمام جمهوری اسلامی و هرآنچه بدان متعلق است به نظر می‌تواند یک خانواده محترم را از جدایی نادر از سیمین هم در دریافت جایزه‌های بین المللی موفق‌تر بنماید.


منبع: تریبون