بازخوانی گذشته نقش مهمی در فهم «حال» دارد. از خلال این بازخوانی هاست که
فهم تحولات سیاسی واجتماعی عمیقتر و متقنتر میشود و ایضا تفاوتها هم
عیان میشود. این امر در سیاست کارویژهای ممتازتر از دیگر شئون دارد.
مرور گفتههای سیاسیون در سالهای گذشته هم بستر تحلیلی متناسب با شرایط
سیاسی ان روزها را فراهم میکند و هم میتوان با مقایسه انها با شرایط
فعلی به میزان و عمق تحولات فکری و گفتمانی افراد و جریانهای سیاسی پی برد
و بصیرتی اندوخت تا شعار «زنده باد» و «مرده باد» لقلقه زبان نشود و شور و
هیجان مقطعی جای تعقل سیاسی را نگیرد. پیشتر ما در «فردا»
به بازخوانی شعارهای انتخاباتی دکتر احمدینژاد پرداخته بودیم - امری که
باز هم استمرار خواهد داشت- و اکنون به شرح ماجرایی مینشینیم که از هر حیث
عبرت آموز است.
دکتر صادق زیباکلام کتابی دارد تحت نام «هاشمی بدون رتوش» که حاصل گفتگوی مفصل او با آیت الله هاشمی رفسنجانی است. در این کتاب زیباکلام طبق سیاق مرسوم صراحتا سوالهای تندی را مطرح میکند و هاشمی نیز با صراحت پاسخهای جالبی را به او میدهد. در اواخر این کتاب بخش مفصلی به تحلیل انتخابات مجلس هفتم اختصاص دارد و زیباکلام با اشاره پیروزی اصولگرایان میکوشد شرایط سیاسی را تحلیل کند و با طرح مسئله «مطالبات مردم» در چارچوب نفکر اصلاحات هاشمی را به چالش بکشد.
در پاسخ آیت الله هاشمی با شرحی از روندهای انتخابات گذشته و پر ثمر بودن آنها مثال جالبی در نقد تعبیر نادرست از مفهوم «مطالبات مردم» ارائه میدهد و به بیان خاطرهای خاص میپردازد. وی با یادآوری فضای پر التهاب سال ۷۸ به زیباکلام میگوید: «یک بار همین آقایانی که خیلی معروف هستند-شاید به شما گفتم- آقایان حمید رضا جلاییپور، ماشاء الله شمس الواعظین و محسن سازگارا هر سه نفرشان در اوج قضایای ۷۸ وقت گرفتند و امدند همین جا نشستند و حرفهایی زدند و گفتند که مطالبات مردم از حد گذشته و اینگوونه نمیشود دیگر به حاکمیت ادامه داد. من به انها هم همین بحث را کردم و گفتم شما روی همین موج که خیال میکنید مال شماست فعلا سوار شدهاید. اما اینگونه فکر نکنید و خودتان را جایی نیندازید که نتوانید بعدا بلند شوید. نظام و حاکمیت اینجوری است و همن جورها میماند. نظام وقتی که احساس خطر میکند، کار خودش را میکند چون به اندازه کافی میتواند خیابانها را پر کند. همین طور که ۲۲ بهمن سال گذشته کرد (۱۳۸۲) و در انتخابات اسفند ماه ۸۲ هم بالاخره ۴۰-۵۰ درصد آمدند. ابزاری در دست حکومت است و اگر بخواهند شورش و شلوغ کنند، برخورد میکند. به علاوه مردم طرفدار نظام هم به اندازه کافی برخورد میکنند.....» (صص ۲۲۶ و ۲۲۷ کتاب)
زیباکلام در سول بعدی بر استدلالهای خود پافشاری میکند و میگوید که تجربه اصلاحات نشان داد اصلاحات قانونی و در بطن نظام کارایی ندارد. استدلالی که هاشمی به آن اینگونه پاسخ میدهد: «چرا انسان اینجور نتیجه گیری بکند که شما میکنید؟ آن موقع هم کسانی بودند (اوائل انقلاب) که همین تفکرات را داشتند وفکر میکردند از طریق پارلمان میآیند و اصل نظام و قانون اساسی را کم کم اصلاح و تغییر میدهندو چیز دیگری درست میکنند (اما) فهمیدند که نمیشود. در توده مردم این عقیده نیست. دلیلش هم این است که در انتخابات شرکت میکنند.... در اسفند ۸۲ شما ۲۲ یا ۲۴ ملیون انسان را پای صندوق رای آوردید. دیگر بدتر از اینکه نداشتیم. هیچ وقت اینقدر بمباران دلسرد کننده نداشتیم. با این حال ۵۱ درصد واجدین شرایط در انتخابات شرکت کردند. این ۵۱ درصد در شرایطی بود که ۱۳۰ نفر از نمایندگان مجلس استعفا دادند و آن حرفها را میزدند. تریبون مجلس ما واقعا داشت لجن پرانی میکرد. بالاخره اینها نماینده مردم بود ند و طرفدار و خانواده داشتند و حرفهای آنها تاثیر داشت. خارجی هم که حرفهای اینها را رتوش و پخش میکردند. همه امکانات را به کار گرفتند اما علی رغم همه اینها (مردم) آمدند.» (صفحه ۲۳۱ کتاب)
دکتر صادق زیباکلام کتابی دارد تحت نام «هاشمی بدون رتوش» که حاصل گفتگوی مفصل او با آیت الله هاشمی رفسنجانی است. در این کتاب زیباکلام طبق سیاق مرسوم صراحتا سوالهای تندی را مطرح میکند و هاشمی نیز با صراحت پاسخهای جالبی را به او میدهد. در اواخر این کتاب بخش مفصلی به تحلیل انتخابات مجلس هفتم اختصاص دارد و زیباکلام با اشاره پیروزی اصولگرایان میکوشد شرایط سیاسی را تحلیل کند و با طرح مسئله «مطالبات مردم» در چارچوب نفکر اصلاحات هاشمی را به چالش بکشد.
در پاسخ آیت الله هاشمی با شرحی از روندهای انتخابات گذشته و پر ثمر بودن آنها مثال جالبی در نقد تعبیر نادرست از مفهوم «مطالبات مردم» ارائه میدهد و به بیان خاطرهای خاص میپردازد. وی با یادآوری فضای پر التهاب سال ۷۸ به زیباکلام میگوید: «یک بار همین آقایانی که خیلی معروف هستند-شاید به شما گفتم- آقایان حمید رضا جلاییپور، ماشاء الله شمس الواعظین و محسن سازگارا هر سه نفرشان در اوج قضایای ۷۸ وقت گرفتند و امدند همین جا نشستند و حرفهایی زدند و گفتند که مطالبات مردم از حد گذشته و اینگوونه نمیشود دیگر به حاکمیت ادامه داد. من به انها هم همین بحث را کردم و گفتم شما روی همین موج که خیال میکنید مال شماست فعلا سوار شدهاید. اما اینگونه فکر نکنید و خودتان را جایی نیندازید که نتوانید بعدا بلند شوید. نظام و حاکمیت اینجوری است و همن جورها میماند. نظام وقتی که احساس خطر میکند، کار خودش را میکند چون به اندازه کافی میتواند خیابانها را پر کند. همین طور که ۲۲ بهمن سال گذشته کرد (۱۳۸۲) و در انتخابات اسفند ماه ۸۲ هم بالاخره ۴۰-۵۰ درصد آمدند. ابزاری در دست حکومت است و اگر بخواهند شورش و شلوغ کنند، برخورد میکند. به علاوه مردم طرفدار نظام هم به اندازه کافی برخورد میکنند.....» (صص ۲۲۶ و ۲۲۷ کتاب)
زیباکلام در سول بعدی بر استدلالهای خود پافشاری میکند و میگوید که تجربه اصلاحات نشان داد اصلاحات قانونی و در بطن نظام کارایی ندارد. استدلالی که هاشمی به آن اینگونه پاسخ میدهد: «چرا انسان اینجور نتیجه گیری بکند که شما میکنید؟ آن موقع هم کسانی بودند (اوائل انقلاب) که همین تفکرات را داشتند وفکر میکردند از طریق پارلمان میآیند و اصل نظام و قانون اساسی را کم کم اصلاح و تغییر میدهندو چیز دیگری درست میکنند (اما) فهمیدند که نمیشود. در توده مردم این عقیده نیست. دلیلش هم این است که در انتخابات شرکت میکنند.... در اسفند ۸۲ شما ۲۲ یا ۲۴ ملیون انسان را پای صندوق رای آوردید. دیگر بدتر از اینکه نداشتیم. هیچ وقت اینقدر بمباران دلسرد کننده نداشتیم. با این حال ۵۱ درصد واجدین شرایط در انتخابات شرکت کردند. این ۵۱ درصد در شرایطی بود که ۱۳۰ نفر از نمایندگان مجلس استعفا دادند و آن حرفها را میزدند. تریبون مجلس ما واقعا داشت لجن پرانی میکرد. بالاخره اینها نماینده مردم بود ند و طرفدار و خانواده داشتند و حرفهای آنها تاثیر داشت. خارجی هم که حرفهای اینها را رتوش و پخش میکردند. همه امکانات را به کار گرفتند اما علی رغم همه اینها (مردم) آمدند.» (صفحه ۲۳۱ کتاب)