پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۵ مهر ۱۳۹۱ - ۱۴:۳۱
ضحی

به رنگ یک رویا

چقدر زندگي اين روزها به من خنديد، كه پشت آينه خانه را نمي بينم
کد خبر : ۸۲۲۶۳
به گزارش سرویس وبلاگ صراط، ضحی در آخرین به روز رسانی خود نوشت:
 
دوباره يك پُك محكم به داستانش زد

چقدر رنگ درختان جنگلي زيباست!

و باز هم با نور

به عمق دريا رفت

چقدر زندگي اين روزها به من خنديد

كه پشت آينه خانه را نمي بينم

و رنگ گنجشكي

كه شب به روي دامن من خفته را نفهميدم

چقدر تب دارم

كه خواب شب هايم

ز رنگ رويايي

كه بافته اي از نگاه خود خاليست

چقدر تب دارم...

چقدر سيّالم

دوباره يك شب برفي به خواب من بازآ

و رنگ شب ببر از چشم هاي روشن من