سه‌شنبه ۰۱ آبان ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۶ مهر ۱۳۹۱ - ۱۰:۰۹

اخاذي ميليوني زوج جوان از راننده خودروي گران قيمت/سرنشين پرايد در آتش سوخت/قتل دلخراش به دست پدر

روزانه حوادث بسیاری پیرامون ما اتفاق می افتد . از قتل و سرقت گرفته تا کلاهبرداری و خیانت . از اینرو ، تنها جهت مطالعه وقایع صورت گرفته برای زندگی بهتر و عبرت آموزی از این حوادث بخشی از اخبار حوادث جراید را از نظرتان می گذرانیم.
کد خبر : ۸۱۰۱۱
"صراط" - روزانه حوادث بسیاری پیرامون ما اتفاق می افتد . از قتل و سرقت گرفته تا کلاهبرداری و خیانت . از اینرو ، تنها جهت مطالعه وقایع صورت گرفته برای زندگی بهتر و عبرت آموزی از این حوادث بخشی از اخبار حوادث جراید را از نظرتان می گذرانیم.
 

جنايت «مهتاب» در نيمه شب

زن ۲۱ساله اي به نام «مهتاب» که همسر ۶۳ساله اش را با ضربات چاقو به قتل رسانده و جسد او را به آتش کشيده بود ساعاتي پس از ارتکاب جرم دستگير شد و به جنايت خود در نيمه شب اعتراف کرد.به گزارش خراسان، عقربه هاي ساعت به نيمه شب دوشنبه نزديک مي شد که مشاجره زن جوان با همسر موقتش شروع شد.

زن جوان که ازمدت ها قبل پرستار همسر اول مرد ۶۳ساله بود پس از مرگ پيرزن، مردادماه گذشته به عقد موقت پيرمرد درآمده بود اما اختلافات آنان هر روز بيشتر اوج مي گرفت. آن شب نيز مشاجره شديدي بين آنها درگرفت و پيرمرد با عصبانيت اتو را برداشت و به طرف زن پرت کرد اما او جا خالي داد واتو به زمين خورد زن جوان که از حرف هاي مرد عصباني شده بود خواست از خانه بيرون برود ولي مرد در را قفل کرد تا همسرش در آن ساعت شب بيرون از خانه نباشد.

زن که ديگر طاقت خود را از دست داده بود ناگهان فکر خطرناکي به ذهنش رسيد او کاردي را از آشپزخانه برداشت و به سمت شوهرش حمله ور شد ضربه چاقو مرد را نقش بر زمين کرد وخون از بدنش فواره زد اما زن جوان که ديگر همه چيز را پايان يافته مي ديد باز هم به مرد حمله کرد و حدود ۵ ضربه ديگر به نقاط مختلف بدن او وارد کرد.

مرد لحظات آخر عمر خود را سپري مي کرد او هيچ کس را نداشت و بستگان نزديکش نيز در خارج از کشور بودند. زن جوان دقايقي را کنار پيکر بي جان شوهرش ايستاد و به فکر فرو رفت بايد از شر جسد راحت مي شد اما آن قدر آشفته بود که حتي نمي توانست نقشه اي براي از بين بردن جسد بکشد بنابراين تصميم گرفت تا براي ساعاتي منزل خود را که در منطقه احمدآباد بود ترک کند.

گوشي تلفن را برداشت و شماره آژانس تلفني را گرفت. دقايقي بعد راننده اي صداي زنگ منزل را به صدا درآورد. زن جوان که هنوز پريشاني در چهره اش موج مي زد سوار خودرو شد و از راننده خواست به سمت قوچان حرکت کند.

دقايق به کندي سپري مي شد او با صدايي لرزان و درحالي که سعي مي کرد خونسردي اش را حفظ کند با راننده سخن مي گفت تا اين که خودرو به سه راهي فردوسي رسيد ناگهان زن جوان از رفتن به شهرستان پشيمان شد او به راننده گفت : من در مشهد غريب هستم، بچه تهرانم و در مشهد جايي را بلد نيستم لطفا دور بزن و مرا به يک هتل آپارتمان ببر!

راننده هم از اولين دوربرگردان خودرو را به سمت مشهد هدايت کرد و مسافرش را مقابل يک هتل آپارتمان پياده کرد در اين هنگام فکري به ذهن زن جوان رسيد که از راننده آژانس براي نابودکردن جسد استفاده کند بنابراين روبه راننده کرد و گفت: فردا هم اگر با آژانس تماس بگيرم شما مي آييد مرا به قوچان ببريد؟ راننده هم با دادن شماره تلفن همراهش از پيشنهاد زن جوان استقبال کرد و پدال گاز را فشرد.

زن جوان دقايقي را در خيابان راه رفت و پس از آن دوباره به منزلش بازگشت تا چاره اي براي حمل جسد پيدا کند. جسد همان طور خون آلود کف اتاق قرار داشت و زن جوان به دنبال شيئي مي گشت تا جسد را داخل آن پنهان کند وقتي چمدان بزرگ مسافرتي به چشمش خورد، آن را ورانداز کرد، مي شد جسد را داخل آن جا داد او درحالي که با فشار جسد را داخل چمدان جا مي داد چند کيسه نيز آورد و چمدان را داخل کيسه ها گذاشت و صبح روز بعد با همان راننده تماس گرفت.

وقتي راننده به در منزل زن جوان آمد او کيسه را کشان کشان پايين آورده بود راننده هم به کمک زن جوان رفت و چمدان حاوي جسد را در صندوق عقب گذاشت. دقايقي بعد خودرو به سمت قوچان در حرکت بود و زن جوان همچنان مي انديشيد تا جسد را چگونه و در کجا نابود کند که راننده متوجه جنايت او نشود.

وقتي خودرو به نزديکي روستاي ناظريه واقع در ۲۰کيلومتري مشهد رسيد زن جوان دوباره از راننده خواست تا به مشهد بازگردد.در آن نزديکي دوربرگرداني وجود نداشت راننده خودرو به ناچار به شانه خاکي جاده رفت تا از زير پلي که در آن منطقه بود دور بزند اما سقف پل کوتاه بود و امکان عبور خودرو وجود نداشت وقتي راننده خودرو را متوقف کرد تا مسير را بررسي کند زن جوان که فرصت را مناسب مي ديد به راننده گفت: نگه دار تا من چمدان را بيرون بيندازم.

راننده که تعجب کرده بود گفت: مگر داخل آن چيست که مي خواهي آن را بيرون بيندازي؟ زن پاسخ داد: لوازم به درد نخور همسرم است نمي خواهم ديگر او را ببينم. راننده گفت: پس چمدانش را به من بده! و پاسخ شنيد اين به درد تو نمي خورد کمک کن تا آن را پايين بياوريم.

وقتي راننده کيسه حاوي چمدان را از صندوق عقب بيرون کشيد ديد دست هايش خوني شده است او که وحشت زده به دستانش نگاه مي کرد گفت: داخل چمدان جسد است؟! زن گفت: بله! شوهرم را کشته ام مي خواهم از شرش خلاص شوم! راننده ديگر نمي دانست چه بگويد زن جوان دوباره سوار خودرو شد و هر دو نفر به طرف مشهد حرکت کردند در بين راه زن از راننده خواست تا راهکاري براي فرار به او نشان بدهد .

زن که مدعي بود چاره اي جز خودکشي ندارد ادامه داد: يا بايد خودم رااز بين ببرم يا نزد پليس بروم ولي راننده هيچ کدام را توصيه نکرد و گفت: راه سوم اين است که مشخصات شناسنامه ات را دستکاري کني تا شناسايي نشوي و براي اين کار هم بايد جسد را بسوزاني تا هويت شوهرت مشخص نشود و در اين مدت بتواني به مکان امني فرار کني!

زن که راننده را همراه خود مي ديد از او خواست تا کمکش کند بعد از اين حرف ها راننده به سمت پمپ بنزين رفت و کنار پمپ توقف کرد زن جوان گالن را برداشت و مقداري بنزين خريد و آن ها دوباره به محل انداختن جسد رفتند.زن جوان بنزين ها را روي چمدان ريخت اما وقتي کبريت را کشيد ناگهان شعله هاي آتش دست و صورتش را شعله ور کرد.

زن هراسان خود را روي زمين انداخت و شعله ها خاموش شدند. راننده خودرو زن جوان را به درمانگاهي در همان نزديکي برد و پس از پانسمان دست وصورت وي، به سمت مشهد حرکت کردند تا زن جوان شب را در يک هتل آپارتمان ديگر سپري کند.

او با زن مذکور قرار گذاشته بود تا روز بعد براي محو آثار جرم به منزلش برود و کمکش کند اما فکر جنايت و سوزاندن جسد لحظه اي از ذهنش بيرون نمي رفت ظهر از نيمه گذشته بود که مرد راننده ماجرا را با يکي از دوستانش درميان گذاشت و از او کمک خواست.

دوست راننده گفت: بهترين راه آن است که خود را به پليس معرفي کني و بيشتر خودت را درگير اين جنايت نکني. از سوي ديگر حدود ساعت ۳ بعدازظهر بود که شهروندان جسد سوخته را ديده و موضوع را به پليس اطلاع داده بودند. عصر سه شنبه گذشته بود که قاضي علي موحدي راد (قاضي ويژه قتل عمد) به همراه عوامل بررسي صحنه جرم به محل کشف جسد رفت و به تحقيق در اين باره پرداخت.

درحالي که تحقيقات مقام قضايي با توجه به سرنخ ها و آثار موجود در محل براي شناسايي عامل يا عاملان جنايت ادامه داشت، راننده خودرو تصميم خود را گرفت. عقربه هاي ساعت ۷ شب را نشان مي داد که او وارد کلانتري احمد آباد شد و ماجراي جنايت را توضيح داد.

وقتي ماموران انتظامي موضوع را به قاضي ويژه قتل عمد اعلام کردند او متوجه شد که سخن از جنايتي است که ساعتي قبل جسد مقتول آن کشف شده است بنابراين دستور دستگيري راننده را صادر کرد و خود نيز عازم کلانتري شد. دقايقي بعد با راهنمايي راننده زن جوان هم با دستورات ويژه قاضي موحدي راد دستگير شد و راز اين جنايت هولناک را افشا کرد. تحقيقات بيشتر در اين باره ادامه دارد.

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

اخاذي ميليوني زوج جوان از راننده خودروي گران قيمت

زوج جواني که با ترفندي شيطاني از راننده خودروي گران قيمت اخاذي ميليوني کردند، دستگير شدند.به گزارش خراسان، چند شب قبل زن جواني در منطقه چهارطبقه مشهد کنار خيابان ايستاده بود تا سوار خودرو شود که راننده يک خودرو گران قيمت با اشاره وي، در کنار اين زن توقف کرد و زن جوان نيز براي رسيدن به مقصد سوار خودرو شد.

او از راننده خواست تا وي را به منزلش واقع در حاشيه شهر برساند.ساعتي بعد وقتي آن ها به مقصد رسيدند راننده نيز به همراه زن جوان وارد منزل آنها شد اما ناگهان شوهر اين زن که داخل خانه پنهان شده بود بيرون آمد و با چاقو راننده خودرو را تهديد کرد که چرا وارد منزلش شده است زوج جوان در نهايت مبلغ ۳ ميليون تومان از راننده خودرو گرفتند و او را تهديد کردند که بايد ۲ ميليون تومان ديگر نيز روز بعد به آن ها پرداخت کند.

راننده خودرو که ترسيده بود و آبرويش را در خطر مي ديد روز بعد هم مبلغ ۲ ميليون تومان ديگر به رابط آن ها پرداخت کرد اما راننده که فکر مي کرد آن ها دوباره از او اخاذي مي کنند با تسليم شکوائيه اي به نيروهاي انتظامي، ماجرا را براي آن ها تشريح کرد.

در پي اعلام اين شکايت، کارآگاهان پليس آگاهي با دستورات ويژه قاضي حسين امام وردي (قاضي شعبه ۸۰۴ مجتمع قضايي شهيد قدوسي مشهد) تحقيق براي دستگيري متهمان را آغاز کردند. آنان پس از چند ساعت متهمان را دستگير کردند. متهمان پس از انجام بازجويي با صدور قرار قانوني در اختيار کارآگاهان قرار گرفتند تا درباره ديگر جرايم احتمالي آنان تحقيق شود.

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

سرنشين پرايد در آتش سوخت

رئيس اورژانس تهران از انفجار يك دستگاه خودروي سواري پرايد و تصادف سريالي و خونين يك دستگاه تريلر در كمربندي انديشه خبر داد.

حسن عباسي در گفت و گو با ايسنا در تشريح اين حوادث در كمربندي انديشه، گفت: در ساعت50:5 صبح چهارشنبه تكنيسين هاي اورژانس از طريق تماس مردمي با مركز فوريت هاي پزشكي 115 در جريان وقوع يك فقره انفجار پس از كمربندي انديشه قرار گرفتند.

وي تاكيد كرد: در اين حادثه يك دستگاه خودرو سواري پرايد بنا به دلايلي منفجر شد، گفت: بر اثر اين حادثه يكي از سرنشينان پرايد داخل خودرو محبوس و در آتش سوخت و سرنشين ديگر نيز بر اثر انفجار از خودرو بيرون پرتاب شده و بر اثر شدت جراحات جان خود را از دست داد.

عباسي با بيان اين كه يك دستگاه تريلر نيز پس از وقوع اين حادثه براي عدم برخورد با پرايد از مسير خود منحرف شد، گفت: اين تريلر پس از انحراف از مسير اصلي وارد لاين مخالف شد و قيچي كرد.

رئيس اورژانس تهران گفت كه اين تريلر پس از قيچي كردن با يك دستگاه كاميون، يك دستگاه تاكسي سمند و پرايد برخورد كرد، متاسفانه بر اثر برخورد تريلر با اين خودروها، پنج نفر مصدوم شدند كه حال عمومي تعدادي از اين افراد نامساعد گزارش شد.

وي با بيان اين كه مصدومان به بيمارستان تامين اجتماعي شهريار منتقل شده اند، گفت: پس از انجام اقدامات اوليه درماني، تكنيسين ها اين مصدومان را با پنج دستگاه آمبولانس به بيمارستان منتقل كردند.

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

مجتمع مسكوني 36 واحدي درجنوب تهران در آتش سوخت

سازمان آتش نشاني و خدمات ايمني شهرداري تهران از وقوع آتش سوزي گسترده در يك مجتمع مسكوني 36 واحدي در جنوب تهران خبر داد.

سيدجلال ملكي سخنگوي اين سازمان در اين رابطه گفت: در اين آتش سوزي كه ظهر سه شنبه رخ داد پنج تن از ساكنين يكي از واحدها در آتش گرفتار شدند.

وي افزود: با وارد عمل شدن آتش نشانان ايستگاه هاي 49 و 47 به محل حادثه ساكنين گرفتار در آتش نجات يافتند. چرايي وقوع اين حادثه در حال بررسي است.

. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .

قتل دلخراش به دست پدر

من در طول چهار دهه كار قضايي كه انجام دادم پرونده‌هاي فرزندكشي زيادي را مورد رسيدگي قرار دادم اما هيچ كدام از آنها به اندازه اين پرونده دردناك نبود. وقتي پرونده را مطالعه كردم متوجه شدم كه مرد متهم معتاد است و براي گرفتن انتقام از همسرش اين كار را كرده‌ است.

روز دادگاه مرد متهم در جايگاه حاضر شد و گفت كه اتهام را قبول مي‌كند و از كارش پشيمان است اما همسرش را مقصر مي‌داند. زماني كه از او پرسيدم چرا همسرت مقصر است گفت كه او من را ترك كرد و بچه‌ها را از من گرفت و من هم ديوانه شدم و پسرم را دار زدم.

اين مرد به بهانه گردش بچه‌ها را بيرون برده‌ بود و بعد از اين‌كه براي بچه‌ها غذا خريده‌ بود پسرك را به پارك برده و دار زده ‌بود.

وقتي ماموران بچه را پيدا كردند به يك درخت در پارك آويزان شده‌ بود و صورتش كاملا سياه بود.

همسر اين مرد كه زن بسيار ساكتي بود در تمام طول دادگاه بي‌صدا گريه مي‌كرد و تنها حرفي كه زد درخواستي از دادگاه براي مجازات شوهرش بود.

وقتي مرد همسرش را مقصر معرفي كرد از زن جوان خواستم كه در مورد زندگي‌اش توضيح دهد. از آنجايي كه در قانون براي پدري كه فرزندش را بكشد مجازات قصاص نداريم بايد مشخص مي‌شد چرا اين مرد دست به قتل پسر هشت ساله‌اش زده و اين در ميزان مجازاتش تاثيرگذار بود.

اين زن در حالي كه همچنان گريه مي‌كرد گفت: شوهرم معتاد بود و با اعتيادش مي‌ساختم چون دو بچه ‌داشتم. تا اين‌كه كم‌كم وضع بدتر شد. او هر روز بيشتر در اعتيادش فرو مي‌رفت و از من مي‌خواست كه معتاد شوم.

من قبول نكردم و تصميم گرفتم از شوهرم جدا شوم. قول داد كه ترك كند و به زندگي بازگردد اما به قولش عمل نكرد و به اعتيادش ادامه‌ داد تا اين‌كه چند هفته قبل از جدايي به من گفت بياييد دسته‌جمعي خودكشي كنيم. او يك‌بار شير گاز خانه را بازگذاشته بود كه همگي بميريم اما به طور معجزه‌آسايي نجات پيدا كرديم. وقتي ديدم شرايط تا اين حد بد است تصميم به طلاق گرفتم و دادگاه هم حق را به من داد.

من با بچه‌هايم در خانه پدرم بوديم. روز حادثه شوهرم آمد و گفت مي‌خواهد بچه‌ها را بيرون ببرد گفتم پسرمان بايد در مدرسه ثبت‌نام كند و اگر مي‌تواني او را به عكاسي ببر چون براي ثبت‌نام عكس لازم است. به هر حال آنها رفتند و شب كه شد برادرشوهرم تماس گرفت و گفت كه پسرم به دست پدرش كشته‌ شده‌ است.

مرد معتاد با قساوت و سنگدلي تمام پسرش را كشته ‌بود چون فكر مي‌كرد همسرش در هر شرايطي بايد وضع او را تحمل كند وقتي كه ديد همسرش مطابق خواسته‌اش رفتار نمي‌كند اين طور وحشيانه فرزندش را قرباني كرد تا از همسرش انتقام بگيرد. او عاطفه پدري نداشت .