پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۴ مهر ۱۳۹۱ - ۱۶:۳۶

هنرمندی که قرار بود بارها ترور شود

احمدعلي راغب نامش گفت: من در خواب ديدم دارم سرودي مي‌خوانم و جمعيت زيادي نشسته‌اند و صداي من را گوش مي كنند.
کد خبر : ۸۰۷۷۱
به گزارش صراط، استاد احمدعلي راغب نامش با انقلاب و كارهاي انقلابي گره خورده است، آهنگسازي كه بنيانگذار كبير انقلاب پيشاني‌اش را بوسيد.
 
«نغمه توحید»، «نغمه اتحاد»، «مارش حرکت»، «سرود خوش‌آمدی امام»، «سرود بانگ آزادی»، «نیروی هوایی»، «نیروی دریایی»، «جانبازان»، «خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگه دارد»، «آمریکا ننگ به نیرنگ تو»، «بانگ آزادی»، «بابا جون داد» و «مدرسه ها وا شده» و ... تنها گوشه‌ای از آثار ماندگار احمدعلي راغب است.
 
متن ذيل بخش اول گفت وگوي چند ساعته ما با اين آهنگساز انقلابي است:
 
ماجراي گروه سرود خميني اي امام
 
آهنگ‌سازي سرود «خميني اي امام» در خيلي جاها به نام من نوشته شده، اما آهنگ‌سازي اين سرود متعلق به آقاي حميد شاهنگيان است. من فقط با گروه تمرين كردم. گروه كر اين سرود هسته اوليه گروه كر زمان انقلاب بود،خاطرم هست براي سرود «خميني اي امام» خيلي سريع شروع به تمرين كرديم چون بايد  روز 12 بهمن در برابر امام خميني اجرا مي‌كرديم.
 
يادم هست از همه اعضاي گروه كر در اين سرود نتوانستيم استفاده كنيم، چون صداهاي ناكوك در جمع زياد بود، بچه‌ها از روي عشق مي‌خواندند ولي به لحاظ قوانين موسيقي خواندن بچه ها اشكالات زيادي داشت.
 
به خاطر اهميت ماجرا من سعي كردم صداهاي ناهماهنگ را با عذرخواهي از گروه حذف كنم. از همان ابتدا مجبور شدم دو گروه را از بچه هاي كر حذف كنم: دسته اول بچه‌ها شيطون بودند كه زياد بچگي مي كردند.
 
يادم هست همين محمدرضا شريفي‌نيا كه الان بازيگر است در گروه كر بود و خيلي شيطان بود ولي در حين شيطنت آچار فرانسه ما هم بود، هر مشكلي داشتيم حل و فصل مي‌كرد و همه‌چي بلد بود نظير شريفي‌نيا را به خاطر شيطنت گفتيم كه شركت نكند.

وقتي شهيد علم الهدي در گروه كر سرود مي خواند
 
از من  آن زمان به دلايل امنيتي خواسته بودند روز ورود امام خميني به تهران از خانه بيرون نروم. يعني خود من هم بنا بود اگر سرود از تلويزيون پخش شود از تلويزيون سرود را بشنوم و گرنه خودم هم نمي‌توانستم اجراي گروه را ببينم و در صحنه حضور داشته باشم، مجموعه اين دلايل براي حذف بچه‌هاي شيطون از گروه برايم قانع كننده بود.

آقاي علم الهدي هر دو برادر چه آنكه در دوران جنگ شهيد شد و  ديگري كه الان از مسئولين صدا و سيما است هر دو در گروه كر حضور داشتند.

از همين گروه كر در دوران جنگ 9 شهيد داشتيم كه در دوران دفاع مقدس شهيد شدند.
 
يادم هست در اين گروه آقاي محمديان هم حضور داشتند  ايشان با سن و سال كمشان در دفتر مركزي حزب بعد از اينكه آقاي خامنه‌اي رئيس جمهور شدند فعاليت مي كردند و  هم زمان بااين كارها كلاس قرآن هم داشتند همين آقاي محمديان سرپرست گروه كر براي خواندن مابقي سرودهاي انقلابي شد.
 
بچه ها چه طور بدون اركست سرود ها را اجرا مي كردند؟
 
وقتي انقلاب پيروز شد همه سرودهايي كه قبل از انقلاب ساخته بوديم را با اركست ضبط مي‌كرديم و همين سرودها از صداوسيما پخش مي‌شد.

همين گروه كر بعد از انقلاب سرودهاي مختلفي ساخت كه مورد توجه قرار گرفت آن زمان هيچ وقت اركست همراهان نبود همان نوت اول را زمزمه مي‌كرديم و بچه ها باحركت دست من متوجه مي‌شدند كه چگونه با يد سرود را حفظ و اجرا كنند.
 
با وجود اينكه هيچ وقت هيچ سازي همراه ما نبود اما بعدها وقتي تصميم گرفتيم سرودها را با اركست اجرا كنيم به خوبي سرودهاي ساخته شده با آواها و صداي سازها هماهنگ شد.

چه طور موسيقي را براي آمادگي مردم براي ورود امام خميني به كار گرفتيم؟/ماجراي سرودهايي كه در بين سخنراني هاي امام در پاريس ساخته بوديم
 
آن زمان طوري حوادث طرح شده بود كه ما فكر مي‌كرديم حضرت امام بناست اوايل اسفند بيايند، آن زمان فقط مي‌دانستيم تا آمدن امام قرار است اتفاقاتي بيفتد و لازم است مردم در طول اين مدت بيدار شوند به همين دليل ما تصميم گرفتيم با ابزار موسيقي به مردم براي آمدن امام خميني تلنگر بزنيم.
 
يك دفعه به ماگفتند امام قرار است به زودي بيايند.  با دست‌پاچگي سعي كرديم هر كسي هرجا هست دور وبرش را بسازد و خودش را در راستاي تفكرات انقلاب قرار بدهد. هر كاري مي تواند انجام بدهد و وظايف را به شكل تمريني كار كند،چون ديگر فرصت دوباره سازي نيست.
 
چند ماهي قبل از ورود امام خميني نوارهايي كه مجموعه سخنان امام بودند از پاريس روي كاست براي مردم ايران زده مي‌شد.

يادم هست، براي اينكه كاست‌هاي صداي امام توسط ساواك شناسايي نشود ظاهر نوارها طوري تنظيم شده بود كه انگار نوار لاله‌زار و  خواننده‌هاي قبل از انقلاب است. ان زمان ما توسط گروه كري كه تشكيل داده بوديم براي اينكه پيام‌ها و سخنراني‌هاي امام براي مخاطب خسته‌كننده نباشد در بخش ‌هايي از نوار كه حرف‌ها و پيام امام به نتيجه‌اي مي‌رسيد اين قسمت‌ها را با سرودي از صحبت‌هاي امام به شكل ميان برنامه‌ تنظيم مي‌كرديم.
 
مجاهدين چه طور به گروه سرود ما نفوذ كرده بود؟
 
آن موقع شاعرهايي بودند كه به ظاهر براي انقلاب شعر مي گفتند، اما بعدها اهداف و مقاصدشان مشخص شد. آن افراد به ظاهر شاعر انقلابي از جبهه ديگري بودند.
 
همان‌طور كه مي‌دانيد قبل از انقلاب افراد با حزب‌هاي مختلف يك صدا دنبال هدف انقلاب بودند اما گرايشات آنها فرق مي كرد. به خاطر نفوذ برخي افراد به گروه كر ما تصميم بر اين شد كه محتاطانه‌تر عمل كنيم و افراد را با فيلتر وارد گروه خودمان كنيم.
 
يك مدت سرودهايي كه توسط گروه ما خوانده مي‌شد به سمت كارگر و ملي‌گرايي پيش رفته بود و اين نشان  از انحراف و نفوذ جريانات دروني ما بود. يك دفعه به خودمان آمديم و ديديم بدون اينكه خودمان بدانيم انگار داريم براي مجاهدين كار مي‌كنيم و اين مجاهدين هم توسط افرادي معرفي مي‌شوند كه خودشان مورد تأييد هستند ما اين افراد را متأسفانه در اطراف امام هم مي‌ديديم.

به همين دليل برخي شعرا را  از گروه كر حذف كرديم.
 
من فقط براي اجراهاي مهم با گروه كر تمرين مي كردم
 
يادم هست امام آن زمان خيلي تحت تأثير سرود «برخيزيد و خميني اي امام» قرار گرفتند. شعر اين كار براي حميد سبزواري بود، وظيفه من در دو سرود «خميني اي امام» و «برخيزيد» تمرين كردن با گروه كر بود.
 
اگر اشكالي بود و خدشه‌اي داشت برطرف مي‌كردم. در واقع نوعي تنظيم به عهده من بود. اگر بنا بود شعري را براي بار اول اجرا كنيم و يا سرود در جاي خاصي اجرا شود، چون سازي در اختيار نداشتيم من به به شكل مستقيم وارد مي‌شدم و با گروه تمرين مي‌كردم.
 
من فقط دراجراهاي مهم با بچه‌ها تمرين مي‌كردم، مابقي تمرين‌ ها  به عهده آقاي محمديان و مابقي بچه‌ها بود. حين تمرين كردن‌هايي كه من حضور نداشتم صداها را ضبط مي‌كردند و من گوش مي‌دادم و اگر ناكوكي در آنها وجود داشت اصلاح مي‌كردم. آن زمان چندگروه كر ديگر هم تشكيل داديم يكي از اين گروه‌ها كرها مختص  بچه‌هاي شهدا بود كه فارغ‌التحصيلاني بودند از مدرسه علوي.
 
با وجود حمايت امام از سرود هاي ما بازهم جريان دگمي برعليه ما سنگ اندازي مي كرد

مدتي كه گذشت، به من اطلاع دادند امام خميني از اجراي اين سرودها خوششان آمده و به شكل ضمني اعلام كردند سرودهاي قابل قبولي اجرا كردند؛ و موسيقي به اين نحوي  ابزار خوبي براي رشد انقلاب و  صدور آن به جهان مي‌باشد.
 
ولي امام صحبت‌ها را علنا جايي طرح نكرده بودند، با اينكه امام به ما گفتند برويد و كارهايتان را ادامه دهيد اما بازهم جريان دگمي در فضاي كاري براي ما سنگ اندازي مي‌كردند.

آن زمان در تلويزيون كه هنوز دست انقلابيون نبود هر موسيقي كه مي خواستند پخش مي كردند ولي گروه ماما كه براي انقلاب مي‌خواند و همه موارد را رعايت مي‌كرد مورد اظهار نظرهاي بي‌جا قرار مي‌گرفت. چرا بايد به ما مي‌گفتند اين را بخوانيد يا نه؟ يا مثلا چه طور بخوانيد؟ تشخيص اين ماجرا به عهده خود  ماست نه ديگري.به انها مي گفتم مي‌توانند در خصوص محتواي شعري اظهار نظر كنند ولي درخصوص موسيقي و ملودي من كارشناس موسيقي هستم و تشخيص خوب و بد به عهده من است اگر نمي‌خواهيد مي‌روم
 
 
بارها به من گفته شده بود كه قرار است ترور شوم

ماه هاي بعد از انقلاب نامه‌ها و تماس‌هاي مختلفي از جانب كشورهاي مختلف با من صورت مي‌گرفت كه شما بيايد در كشورهاي ما مشغول شويد وما به شما امكانات مي‌دهيم. برخي وقت‌ها من را تهديد مي كردند و نشانه‌هايي دادند كه قرار است من را ترور كنند.
 
واقعا هم همين‌طور بود ، يك بار به من گفتند فلان موتور سوار قرار است در كنار تو رد شود و اسمت را بگويد و ترورت كند. واقعا هم اين موتور سوار آمد من آن زمان كسي را نداشتم كه از من حمايت كند. اطلاع هم داده بودم اما اهميت داده نمي‌شد اين اولين قدم در سرد شدن من بود البته شروع جنگ اين دلسردي‌ها را از بين برد.
 
آن زمان من شناسايي هم شده بود از عكس و آدرس خانه وشماره تلفن بگيريد همه مشخصات من دست اين و آن بود. و ترور كردن من كار سختي نبود.
 
كار به جايي رسيده بود كه وقتي به طرف ارگ «راديو قديم» مي‌رفتم، سوار تاكسي نمي‌شدم چون مي‌ترسيدم اگر بخواهند مرا ترور كنند چند بي‌گناه ديگر هم همراه من كته شوند.

در آن زمان خيلي از علماي دين، مسئولين كميته شوراي انقلاب آقاي خامنه‌اي و بهشتي پيغام مي‌دادند.
 
ما با اين‌ها نشست‌هايي داشتيم،چرا كه اين افراد معتقد بودند موسيقي مي‌تواند براي انقلاب فايده‌هاي زيادي داشته باشد و مردم را همدل و همصدا كند و تفرقه‌ها و فاصله را از بين ببرد.آن زمان غير از موسيقي هنر ديگري هم وجود نداشت.
 
بچه هاي انقلابي جايي در صداو سيما نداشتند/خيلي ها هنر و موسيقي انقلاب را تحريف شده به دست مردم رسانده اند
 
بعضي از دوستان به من شعر مي‌دادند تا برايشان آهنگ بسازم، آن زمان ما فقط چند نوازنده بوديم به همراه گروه كري كه راه انداخته بوديم.
 
آقاي شاهنگيان هم آن زمان با ما همكاري مي كرد، كم‌كم افراد ديگري هم به گروه‌ما پيوستند، مثلاً آقاي ميرزماني كه مسئول بخش موسيقي وزارت ارشاد است آن زمان با معرفي حميد شاهنگيان به گروه ما اضافه شد. كم‌كم اُركست تشكيل داديم تا مردم صداي ساز بشنوند و اين سرودها را با آهنگ اجرا كنند تا براي مخاطب جذابيت داشته باشد.

آن درگيري در صدا و سيما به وجود آمد، آن موقع همه فهميده بودند كه صدا و سيما دست مجاهدين افتاده و بچه‌هاي انقلاب اسلامي جايگاهي در صدا و سيما ندارند. الان برخي مي گويند كه مثلاً فلان آدم در آن دوران در صدا و سيما بود و به برنامه‌ها اجازه پخش مي‌داده و اينگونه حرف‌ها. ولي نمي‌دانم چرا  دوست دارند غيرواقع صحبت كنند و تاريخ را تحريف كنند.
 
استالين دستور داده بود كه هركس انقلاب اكتبر و جنگ جهاني دوم را تحريف كند به اردوي كار اجباري بفرستد در سيبري تا در سرما و فشار كار بميرد.

نه اجازه مي‌داد انقلاب اكتبر تحريف شده دست مردم برسد و نه جنگ جهاني دوم. اما متاسفانه ما به اين موارد توجه نداريم هر كس جلوي هر دوربين و ميكروفوني قرار مي‌گيرد از رشادت‌هايش صحبت مي‌كند از چيزهايي حرف مي‌زند كه  اصلاً اين آقايان آن موقع اسمي نداشتند و اصلاً كسي نبودند .
 
ماجراي روي كار امدن مجيد حداد عادل در راديو

بعد از اين ماجراها پاكسازي در صدا و سيما به پيروزي بچه‌هاي انقلابي منجر شد. اين ماجرا مربوط مي‌شد به ماه‌هاي آخر سال 57 و اسفند 57.

براي راديو مسئولي را به ما معرفي كردند به نام مجيد حدادعادل، ايشان كه آمدند در نظرم يك جوان بسيار پرانرژي آمد، خيلي لاغر و ريزاندام بود  به 58-57 كيلو هم نمي‌رسيدند ايشان به من گفت كه برادرم در كميته انقلاب فرهنگي است غلامعلي حداد عادل برادر بزرگ من است و با آقاي بهشتي و خامنه‌اي هم در ارتباط بود.

كم‌كم مجاهدين از تشكيلات خارج شد و مجيد حداد  در مسئوليتش تثبيت شد ان زمان درتلويزيون فقط اخبار بود و بيشتر توليدات در راديو صورت مي گرفت.
 
ساز هاي موسيقي ما را مي شكستند/ابزار موسيقي  كه با ان موسيقي انقلابي توليد مي كرديم مثل پاسور حرام مي دانستند

محل توليد موسيقي در ميدان ارگ بود با امكانات زياد، بچه‌ها را دور هم جمع مي‌كرديم اما متاسفانه برخي افراد دگم سرتمرين‌ها و بچه‌ها را مي‌زدند و ساز بچه‌ها را مي‌شكاندند.

شعارهاي انقلاب هم مي‌دادند! و ما متوجه مي‌شديم اين بچه‌ها مثلاً مذهبي هستند هر چه قدر به اين افراد توضيح مي‌داديم كهما براي سرودهاي انقلابي‌ ساز استفاده مي‌كنيم متوجه نمي شدند و مدام مي‌گفتند ساز در اسلام حرام است.

همزمان در راديو و تلويزيون هم مصاحبه‌هايي با افرادي صورت مي‌گرفت كه آنها مي‌گفتند بله ساز در اسلام حرام است و ما هم هر جا ساز ببنيم خرد مي‌كنيم.

 آن زمان ساز، شطرنج، پاسور، تخته نر همه را حرام مي‌دانستند، در حالي كه ساز و موسيقي كه ما به كار مي‌برديم ابزاري بود كه فرهنگ و انديشه نسل انقلاب را منتقل مي كرد اما متاسفانه جز ابزارحرام قرار گرفته بود.

ما آن زمان كسي را نداشتيم كه از ما حمايت كند من خيلي دلسرد شده بودم تا جايي كه تصميم گرفتم از ايران بروم. من آن موقع مجرد بودم تصميمم قطعي شده بود. فكر مي‌كردم اگر بمانم چه كار بكنيم چه نكنيم چون شناخته شده هستم از بين مي‌روم.

خيلي شب‌ها زار مي‌زدم و گريه مي‌كردم كه چرا جريان انقلاب هيچ حمايتي از من نمي‌كند و مرا ول كردند در حدي به كوچه بن‌بست رسيده بودم كه احساس مي كردم اي كاش وارد اين كار نمي‌شدم.

حداد عادل وقتي رئيس راديو شد خيلي به من نزديك شد و از من دلجويي مي‌كرد  نگاهش اين بودكه همه رفتند اما تو مانده اي و كارهاي خوبي ساختي.

الان كه حرف از مجيد حداد شد ياد زمان شهادتش افتادم براي شهادت مجيد حداد من سرودي ساختم كه از نگاهم بهترين و ماندگارترين موسيقي‌هاي من است. فكر كنم هنوز كه هنوز است برادرش نمي‌داند اين موسيقي و سرود را من براي مجيد ساختم.
 
پيشنهاد مجيد حداد براي تاسيس واحد موسيقي در راديو

 مجيد حداد پيشنهاد داد در راديو واحد موسيقي تشكيل بدهيم! و از من پرسيد زمان شاه چه كارهايي مي كرديد؟  من 15 سال در راديو و تلويزيون  زمان شاه بودم و، فعاليت كردم. من در راديو و تلويزيون در سال 1342 استخدام شدم و 1367 بازنشست شدم. اما يك درهم نفهميدم بازنشستگي چيست؟ همه جور مسئوليت را هم انجام دادم از آنجايي كه در زمان شاه تجربه در سيما بودن را داشتم اين تجربيات براي ادامه راه كمك مي كرد .
 
در زمان شاه دو شبكه تلويزيوني بود و چهار شبكه راديو مثل الان گسترده نبود البته از نگاه من اين گستردگي افتخار نيست بلكه لطمه است و باعث افسار گسيختگي مي‌شود.

من به مجيد حداد گفتم الان نمي‌شود مثل زمان شاه كار كرد چون آن زمان اگر موسيقي‌داني ساز به همراه داشت مردم با او سلام و عليك مي كردند اما الان هيچ احدي به ما احترام نمي‌گذارد.

و مي‌گويند ساز حرام است و عين عصاي شيطان مي‌ماند.

ماجراي سيدي كه در خواب ملودي يك اهنگ را به من ياد داد
 
يك دفعه در زندگي من اتفاقي افتاد كه از سرد شد من كاست ؛ من در خواب ديدم دارم سرودي مي‌خوانم و جمعيت زيادي نشسته‌اند و صداي من را گوش مي كنند.

بعد من پايم را روي جمعيت مي‌گذارم و از  آنها دور مي‌شوم و مي‌رسم به سيدي كه آنجا نشسته‌ آن سيد به من مي‌گويد دوباره بخوان و من دوباره مي‌خوانم. خاطرم هست اين خواب را چند بار ديدم بدون كم و كاست.

 به خاطر همين هميشه در ذهنم بود كه انگار بناست اتفاقي بيافتد.
 
مجيد حداد خيلي در جمع كردن گروه‌ها تلاش كرد يادم هست ايشان مي گفت: در خانه ما انگار عزاخانه به پا شده، اعضاي خانواده به من مي‌گويند تو رفتي رئيس مطرب‌ها شدي! مي‌فهميدم كه مجيد حداد در خانه تحت فشار است.

خوابم را براي مجيد حداد تعريف كردم، گفت: من تعبير خواب بلد نيستم ولي حتماً پيش مي‌آيد يك همچين اتفاقي برايت رخ خواهد داد.

گفت: حتماً كاري انجام مي‌دهي كه مورد حمايت قرار مي گيري!
 
كنايه اي كه راديو اسرائيل به من زد
 
يادم هست يكبار به من زنگ زد و گفت: همين الان پاشو بيا راديو، خانه من آن زمان نزديك ميدان ژاله بود.

سريع رفتم ميدان ارگ، ميجد را كه ديدم، گفت: آهنگي مي‌خواهيم  ايراني و اصيل مشخصاً با صلابت شعرش آماده است

 امام قرار است براي نوروز 58 پيام بدهد مي‌خواهيم اين سرود بلافاصله بعد از پيام براي اولين بار پخش شود.

به مجيد گفتم: بچه‌ها را نمي‌تونيم جور كنيم، ساز مي‌خواهيم، ساز بادي مي‌خواهيم، مضرابي مي خواهيم، گفت: راننده و ماشين‌هاي سازمان را براي بچه‌ها مي‌فرستيم كه دم در خانه، بچه‌ها را سوار كنند تا كسي از مردم ساز بچه‌ها را نبيند.

 خلاصه مجيد حداد خواهش كرد و به من گفت: تو نه نگو! به مجيد گفتم پس شعر چي، شعر حميد سبزواري را به دستم داد، شعر اي بانگ آزادي.
 
من آن زمان ملودي را مدام در ذهنم تكرار مي‌كردم و دوست داشتم سرودي مثل اي ايران بسازم.

 آن زمان راديو اسرائيل هم با كنايه خطاب به من مي‌گفت: تو اگر به مليت و ايراني بودن خودت پايبندي، سرودي بساز مثل اي ايران، نه اين اراجيف را.
 
 شعر سبزواري را كه خواندم ديدم چه قدر با ملودي ذهن من هماهنگ است.

 پيش خودم گفتم شايد اتفاقي كه در خواب تداعي مي‌شد همين باشد به مجيد حداد گفتم من فرصت مي‌خواهم، گفت: هيچ فرصتي ندارم اين سرود بايد ضبط شود و با واحد سيار به جماران برو و بعد از صحبت امام مستقيم پخش شود.
 
اهنگ اي بانگ آزادي را 24 ساعته ساختم
 
من 24 ساعت از مجيد حداد وقت گرفتم و گفتم من دوست دارم اي ايران دوباره‌اي بسازم و مي‌خواهم ماندگار شود.
 
 مجيد حداد گفت: باشد ولي من هم ميام پيشت مي مانم!
 
من يكبار تلفني با سبزواري صحبت كردم و آهنگ را تلفني براي سبزواري خواندم به سبزواري گفتم الله‌اكبر، خميني رهبر چون بحر عروضي با بقيه قافيه‌ها نيست آهنگش جور نمي‌شود چون محكم است و  ريتم موسيقايي بقيه بخش‌ها اين طور نيست.
 
به سبزواري گفتم اگر جاي مصوت كوتاه و بلند را در كلمه خميني  تغيير دهم  ايرادي ندارد؟ سبزواري گفت: نه فقط گفت: حتماً دقت كن كه كلمه خميني در شعر باشد. بعد زنگ زدم به حداد عادل گفتم متني برات بخوانم  دقت كن ايرادي ندارد؟ برايش خواندم و گفت: تو ساختي؟ گفتم: آره، خوب! گفت: چقدر خوب و چقدر شبيه است به اي ايران!

به مجيد گفتم: چون من به موسيقي ايراني و اصيل تعهد دارم و امكان ندارد از NOT غربي استفاده كنم.
همين الان هم كه نگاه كنيد نزديك به 1300 آهنگ ثبت شده دارم محال است در يكي از آنها TEM غربي پيدا كنيد.

به مجيد گفتم آهنگي كه ساختم از عشاق دشتي است اما كمي مدرن ترش كردم من چيزي بايد مي‌ساختم كه هم عاشقانه باشد و هم بتوان با آن رژه رفت.

مجيد حداد گفت: صبح تنها از خانه بيرون نيا و من برايت راننده مي‌فرستم آنجا پيش خودم فكر كردم ما هم به حساب آمديم چون تا آن روز راننده‌ها براي افراد ديگري بودند. خلاصه راننده از راديو دنبال من آمد رفتم دفتر مجيد حداد.

دوستانش را در دفتر جمع كرد و گفت: راغب كار جديدي ساخته و مي‌خواهد بخواند و من اين را خواندم اين‌ها، هاج و واج به من نگاه مي كردند  چون در عمرشان سرود نشنيده بودند.

اطلاعاتشان از سرود در حد همان اي ايران روح الله خالقي بود و ترانه‌هايي كه عارف و شيدا در دوران مشروطيت ساخته بودند و ادبيانه به دولت وقت تاخته بودند.

به مجيد حداد گفتم من كار را ساختم ولي بقيه كار به عهده خودت است و خودت بايد نوازنده‌ها را به راديو بياري!
 
در دفتر مجيد حداد نشستم تا ملودي سازها را بنويسم همان موقع مجيدحداد نامه‌اي به من نشان داد كه فردي از كردستان فرستاده بود كه در آن نوشته بود تنظيم كننده آهنگ است و مي‌تواند با ما همكاري كند.
 
من هم آن زمان به دنبال همچين آدمي مي‌گشتم خدا رحمت كند اسمش يحيي ميرزاده بود آن زمان ما هم دنبال كسي بوديم تا با اركست تمرين كند.

بالاخره ميرزاده را پيدا كرديم و ايشان بهترين خدمت را به موسيقي انقلاب كرد هرچه مي‌ساختيم تنظيم كرد و به بهترين شكل با گروه تمرين كرد.

بالاخره اين كار  با گروه اركست ضبط و تمرين شد و در تمام اين سرودها تمرين كردن گلريز با من بود و اغلب خانه ما بود. آن زمان هر دوي ما مجرد بوديم صاحبخانه من هم از اين جور كارها خوشش نمي‌آمد و براي خانواده‌اش احساس خطر مي‌كرد و به من گفته بود اگر مي خواهي اين كارها را ادامه دهي خانه‌ات را عوض كن!

مجيد حداد براي اين كار توانست گروه كر هماهنگ كند و چون ما فرصتي نداشتيم مجبور شديم خودمان به عنوان گروه كر هم خواني كنيم.
 
بخش الله اكبر خميني رهبر از صداي خود ما چند نفر است.
 
امام خميني فرموده بودند به شرط خذف اسمشان از سرود اي بانگ آزادي مي تواند سرود ملي شود

كار كه آماده شد براي آقاي بهشتي بردند و براي آقاي خامنه‌اي برده شد  اين بزرگواران تاكيد كردند و گفته بودند ايراني و اصيل است و حرف انقلاب است.
 
و امام خميني هم نامش در سرود است وقتي آهنگ را براي امام بردند سيد احمد آقا تماس گرفته و فكر مي‌كنم به شهيد بهشتي گفته بودند كه امام گوش كرده‌اند و خيلي خوششان آمده است.

آن زمان نامه‌اي هم به امام دادند و گفتند: اگر ايشان موافقت كند اين سرود را به عنوان سرود ملي انتخاب كنند امام گفته بود به شرطي كه اسم امام حذف شود و طولاني هم  هست و بايد كوتاه‌تر باشد.

خاطرم هست برخي گفته بودند وقتي سرود پخش شد ايستاده بودند چون فكر مي كردند سرود ملي است.

خلاصه كار را ادامه داديم تا اينكه اتفاقي كه من در خواب مي‌ديدم به شكلي تعبير شد و  باعث شد پاي ما به خيلي جاها باز شود و ديده شويم و شان و اعتباري پيدا كنيم.