شنبه ۰۸ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۲ مهر ۱۳۹۱ - ۱۱:۱۹

آیا در غرب آزادی بیان هست/نیست؟

این روزها انتشار فیلم توهین آمیز به ساحت پیامبر اکرم (ص) در صدر اخبار جهان و کانادا قرار دارد. البته برای رسانه های سکولار نه خود فیلم بلکه حواشی و اعتراضات بعضا خشونت آمیزی که تنها در یکی از آنها سفیر آمریکا در لیبی به قتل رسید از اهمیت واقعی برخوردار است.
کد خبر : ۸۰۲۵۳
انتشار این فیلم و حواشی آن هم زمان شده است با چند مسئله دیگر از جمله انتشار فیلم های نیمه عریان عروس فعلی ملکه انگلیس و ملکه احتمالی آینده انگلیس. در حالی که انتشار فیلم توهین آمیز با حمایت بسیاری از انجمن های به اصطلاح آزادی بیان و دفاع از حقوق بشر همراه شده است، امروز در اخبار خواندم که دادگاهی در فرانسه در پی شکایت خانواده سلطنتی انگلیس چاپ و نشر عکس های نیمه عریان عروس ملکه را ممنوع اعلام کرده است. در حالی که شبکه هایی مانند بی بی سی انگلیس و سی بی سی کانادا طی روزهای گذشته چندین مقاله و مصاحبه با سلمان رشدی داشته اند و در ضمن مصاحبه و مقالات منتشره، بی هیچ پرده پوشی و مستقیما از وی و عملکرد او در نشر کتاب آیات شیطانی حمایت تمام قد کرده اند و در مقابل فتوای حضرت امام (ره) را محکوم نموده اند. در حاشیه همین مسائل بود که در اخبار دو شب پیش شنیدم یکی از بازیکنان کوبایی یکی از تیم های بیس بال کانادا به دلیل نوشتن جمله ای که رسانه ها "شعار ضد هم جنس بازها" می نامند بر روی صورتش به سه جلسه محرومیت از مسابقات محکوم شد و پس از عذرخواهی رسمی مجبور به حضور در دو جلسه روان درمانی شده است!
 
با شنیدن این اخبار و کنار هم گذاشتن آنها اولین سوالی که برای هر خواننده پیش می آید این است که مفهوم آزادی بیان و ابراز عقیده در غرب چیست و حدود و مرزهای آن کدام است؟چگونه است که مثلا چاپ کاریکاتورهایی که به مقدسات جمعیت مسلمانان جهان توهین می کند در کشور فرانسه بی عیب است و نشانه آزادی بیان محسوب می شود ولی چاپ و نشر کاریکاتورها و مطالبی که در آنها به قربانیان هولوکاست توهین شود جرم تلقی می گردد؟ چرا چاپ برخی عکس های خصوصی ممنوع می شود ولی از انتشار برخی فیلم های توهین آمیز به مقدسات حمایت می شود؟ چرا تمسخر یک حقیقت تاریخی مثل هولوکاست جرم محسوب می شود اما بدترین و شنیع ترین توهین ها به یکی از بزرگ ترین شخصیت های تاریخ بشریت نشانه تمدن و آزادی بیان تلقی می گردد؟
 
برای جواب به این سوال ها خواننده باید بداند که دو نوع جواب می توان به این سوالات داد: یکی از وجه علمی و در قالب مباحث حقوقی و استدلال های منطقی است و دیگری از جنبه رسانه ای و قدرت. متاسفانه آنچه امروز بر دنیا حاکم است نه وجه اولی بلکه جنبه دوم است. یعنی مسئله این نیست که در دانشگاه های غربی و یا اساتید حقوق و تاریخ بخواهند یا بتوانند در این زمینه ها اظهار نظر کنند، بلکه سلطه و قدرت رسانه ای است که حرف اول و آخر را می زند.
 
بنا به رشته تحصیلی و زمینه تحقیقاتی ام دو سال پیش درسی را با موضوعیت "هولوکاست و بازخوردها" برداشته بودم. استاد آن درس (که هم اکنون استاد مشاورم نیز هست) یکی از جلسات آخر درس را به بررسی منکران هولوکاست اختصاص داده بود. با توجه به فضای کلاس درس و فیلم ها و عکس ها و مدارک تاریخی که در جلسات ابتدایی کلاس مورد بررسی قرار داده بودیم، ذهن همه دانشجویان متوجه عمق فاجعه و جنایات قتل عام یهودیان در جنگ جهانی دوم بود. تصاویری که در آنها بولدوزرها جنازه های به جا مانده در اردوگاه های کار اجباری را در داخل گودال ها می ریختند و تصاویر زنان و کودکانی که از فرط گرسنگی تنها پوستی بر استخوان هایشان مانده بود. در آن فضای احساسی و فکری استاد قطعاتی از نمایش ها و یا فیلم هایی را پخش کرد که در آنها اصل واقعه هولوکاست و یا قربانیان آنها تمسخر می شدند. عکس العمل دانشجویان قابل پیش بینی بود. همگی با حالتی از تنفر و انزجار این فیلم ها و نمایش ها را محکوم می کردند. بنده بعد از اینکه همه هم کلاسی ها نظرات خود را بیان کردند و با شدت هر چه تمام تر این فیلم ها را محکوم نمودند از آنها سوالی پرسیدم که متاسفانه بی پاسخ باقی ماند. از آنها پرسیدم: "مگر شما در غرب مسئله یا حقیقتی را مانده است که تمسخر نکرده باشید؟ شما هیچ خط قرمزی برای هیچ چیز باقی نگذاشته اید.

از خدا و عیسی و موسی گرفته تا پیامبر اسلام کاریکاتور همه را می کشید، همه چیز را مسخره می کنید، همه اصول و قواعد را می شکنید. پس چطور توقع دارید مردمی که بی احترامی به همه چیز برایشان عادی شده است ناگهان وقتی به هولوکاست می رسند توقف کنند؟" و جواب دانشجویان و اساتید چیزی جز سکوت نبود!
 
در کلاس دیگری که بحث نظری می کردیم در باب شکستن تابوها و بی حرمتی به مقدسات، بنده گفتم دلیل اینکه امثال احمدی نژاد دست روی قضیه هولوکاست می گذارند این است که در غرب مقدس ترین مسائل اسلامی مورد تمسخر قرار می گیرد. این عمل افرادی چون احمدی نژاد را شما باید به نوعی عکس العملی به توهین های غرب به اسلام بدانید و تفسیر کنید. و البته در آن کلاس استادمان بسیار از این نوع تحلیل واقعه استقبال کرد و بعدا به من گفت که این صحبتم را با یکی از اساتید مشهور تاریخ ادیان در آمریکا هم مطرح کرده است.
 
غرض از گفتن این دو تجربه این بود که بگویم حتی در فضای علمی سکولار دانشگاه های غربی این چالش و تضادها از نظر علمی قابل بحث هستند و اگر نگویم حل نشده اند اما هنوز جای بحث دارند. اینکه حدود آزادی بیان چیست و آیا می شود مثلا توهین به هولوکاست را ممنوع کرد و توهین به مقدسات دینی را آزاد گذاشت؟ حد و مرزهای آزادی بیان هنوز در فضای علمی غرب جای بحث هستند. به عنوان مثال مسئله و تعریف واژه "سکولاریزم" نیز جای بحث بسیار دارد و برخی جامعه شناسان دین از انواع سکولاریزم صحبت می کنند. آنچه در کشور فرانسه لائیسیته نامیده می شود تا آنچه در کانادای مدعی چند فرهنگی سکولاریزم نامیده می شود بسیار متفاوت است. یک نمونه از این تفاوت را می شود در ممنوعیت پوشش اسلامی دختران در فرانسه و آزادی آن در کانادا مشاهده کرد. خلاصه آنکه هم در نظر و هم در عمل دنیای غرب هنوز خود نمی داند حد و مرزهای آزادی و آزادی بیان چیست.
 
اما آنچه در ابتدای این نوشته به آن اشاره کردم یعنی جنبه رسانه ای و قدرت مسئله است که بر جنبه علمی و نظری غلبه دارد. یعنی امروز اگر می بینیم توهین های سخیف به پیامبر اکرم (ص) در رسانه های غربی مورد حمایت قرار می گیرد و افرادی چون سلمان رشدی در بی بی سی (که بسیار سعی می کند خود را بی طرف نشان دهد) به صورتی آشکار مورد حمایت قرار می گیرند همه این ها یک عقبه علمی-نظری ندارند بلکه آنچه مایه آنهاست قدرت است.
 
به زبان خیلی ساده یکی از آشنایان می گفت حرف رسانه های غربی در آزادی بیان را می شود در این یک جمله خلاصه کرد: "می توانم پس می کنم." همه این جار و جنجال ها و ادعاهای دفاع از آزادی بیان که می خواهند خود را در یک زرورق روشنفکرانه و عالمانه بپیچانند تنها یک پشتیبان دارد و آن قدرت است. قدرت رسانه ای و قدرت فناوری-نظامی. رسانه های غربی نه به این دلیل که در مقابل دانشمندان و اندیشمندان اسلامی دلیلی قانع کننده دارند اینچنین بی پروا به مقدسات دینی می تازند، بلکه چون "می توانند" و کسی هم جلودار رسانه های آنها نیست اینچنین می کنند.
 
البته تاریخ به یاد دارد همین اروپایی ها و آمریکایی ها که امروز منافع اقتصادی آنها را مجبور به تعظیم در مقابل صهیونیزم کرده است در قرن گذشته با یهودیان اروپا چه کردند. هنوز آرشیو رسانه های غربی پر است از تصاویر و کاریکاتورهای توهین آمیزی که یهودیان را در حد حشرات و جانوران موذی حقیر می کرد. جنایات متمدن ترین جامعه آن روز اروپا (یعنی آلمان) بر علیه اقلیت های یهودی اروپا شاهدی است بر قدرت پرستی و جاه طلبی و روحیه استکباری غرب سکولار.
 
در نهایت در پاسخ به این سوال که آیا در غرب آزادی بیان وجود دارد باید گفت: "بله آزادی بیان وجود دارد ولی حد و مرز آن را قدرت و رسانه ها مشخص می کنند. هر کس قوی باشد هر چه خواست می گوید و هر کس ضعیف باشد محکوم است به تحقیر شدن."
منبع: الف