سه‌شنبه ۰۱ آبان ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۲ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۰:۰۴

پازل سیاه برای خاموشی دخترک بی‌گناه / انگشتر پر دردسر / نجات قاتل مادربزرگ از چوبه دار / طعمه خياباني! /حلقه گمشده زيبايي درتـجمل‌گــرايي / حکم قصاص براي قاتل تازه داماد

"صراط" - روزانه حوادث بسیاری پیرامون ما اتفاق می افتد . از قتل و سرقت گرفته تا کلاهبرداری و خیانت . از اینرو ، تنها جهت مطالعه وقایع صورت گرفته برای زندگی بهتر و عبرت آموزی از این حوادث بخشی از اخبار حوادث جراید را از نظرتان می گذرانیم .
کد خبر : ۷۲۲۵۱
"صراط" - روزانه حوادث بسیاری پیرامون ما اتفاق می افتد . از قتل و سرقت گرفته تا کلاهبرداری و خیانت . از اینرو ، تنها جهت مطالعه وقایع صورت گرفته برای زندگی بهتر و عبرت آموزی از این حوادث بخشی از اخبار حوادث جراید را از نظرتان می گذرانیم .

پازل سیاه برای خاموشی دخترک بی‌گناه

دخترک از وقتی به دنيا آمد روزگار سیاهی داشت تا اینکه در خانه شیشه‌ای ناپدری‌اش برای همیشه خاموش شد.متین کوچولو سایه پدر را بر سرش نداشت، بیماری پوستی شدیدی داشت، مادرش شیشه‌ای و ناپدری‌اش یک زندانی قدیمی بود، اینها پازل سیاهی بودند که سایه شوم بر سر دخترک انداخته بودند.

 ساعت 7 عصر 14 دی‌ماه سال گذشته ماجرای مرگ دلخراش دختربچه 4 ساله‌ای به پلیس مخابره شد و ماموران خود را بالای سر جسد وی در بیمارستان سوم شعبان رساندند.

بررسی‌های پلیسی نشان داد متین کوچولو در حالی که نفس نمی‌کشید از سوی مادر و مادربزرگش به بیمارستان انتقال یافته است.

ماموران در تحقیقات میدانی اطلاع پیدا کردند متین کوچولو توسط اورژانس به بیمارستان انتقال داده شده و پیش از ورود به بیمارستان هیچگونه علائمی از زنده بودن نداشته و آثار زخم نیز در نواحی گردن این کودک دیده شده است.

مادر متین کوچولو در زمان تحقیقات پلیس در بیمارستان نبود. این زن که خود را «پریسا» معرفی کرده بود مادرش را در بیمارستان رها کرده و رفته بود. بدین ترتیب مادربزرگ دخترک تحت تحقیق گرفته شد و به کارآگاهان گفت: دخترم پریسا از همسر سابق خود به نام «اسماعیل» متارکه کرده و با مرد دیگری ازدواج کرده و متین حاصل ازدواج اول وی با اسماعیل بود که از همان زمان تولد دچار نوعی بیماری پوستی شده بود.

ماموران بلافاصله پریسا 31 ساله را نیز ردیابی کرده و به تحقیق از وی پرداختند. این زن که رفتارش نشان می‌داد اعتیاد دارد، گفت: ناراحتی و مریضی فرزندم از یک سالگی به سراغ وی آمد که با مراجعه به پزشکان و متخصصان مختلف به ما اعلام شد که متین دچار نوعی بیماری پوستی به نام «اگزما» شده که حتی ممکن است بر اثر آن عفونت وارد خون بچه شود تا اینکه پس از مدتی از حدود یک ماه پیش زخم‌هایش کمتر شد.

پریسا در ادامه اظهارات خود درباره نحوه مرگ بچه‌اش گفت: 3 روز پیش از مرگ، متین دچار سرماخوردگی شدیدی شده بود و به همین علت حالش بد شده و دچار تشنج شد که تا آن زمان سابقه نداشت. روز حادثه متین کوچولو را صدا کردم اما وی جوابی نداد به همین علت بالای سرش رفته و متوجه شدم رنگش پریده است. بلافاصله به اورژانس زنگ زدم و فرزندم را به بیمارستان بردیم اما در آنجا گفتند متین زنده نیست و به خاطر اعتیادی که دارم بشدت ترسیده بودم و به سرعت از بیمارستان خارج شدم.

در حالی که هنوز مشخص نبود متین کوچولو قربانی چه سرنوشت تلخی شده است با اعلام نظریه پزشکی قانونی مبنی بر اینکه علت مرگ ناشی از ضربات شدید به سر دخترک بوده و یک روز بعد به بیمارستان انتقال یافته، بازپرس روشن از شعبه سوم ویژه قتل دادسرای ناحیه 27 تهران دستور داد تیمی از اداره 10 پلیس آگاهی تهران وارد عمل شوند.

ساعت 5/10 صبح 7 خردادماه سال‌جاری پریسا این بار با اتهام سنگین قتل بازداشت شد اما وی باز همان ادعاهای قبلی خود را تکرار و هرگونه جنایتی را نپذیرفت تا اینکه فاش کرد در روز حادثه متین کوچولو همراه شوهر دومش به نام «محمود» 32 ساله در خانه تنها بوده و به همین علت هیچ اطلاعی از نحوه مرگ وی ندارد.

در ادامه در این شاخه تحقیقی کارآگاهان جنایی پی بردند مادر و ناپدری متین هر دو اعتیاد شدیدی به شیشه و کراک داشته و محمود یکی از فروشندگان عمده شیشه در منطقه خاوران است.

محمود پس از اطلاع از مرگ فرزند ناتنی‌اش فراری شده بود. با ناپدید شدن محمود و در شرایطی که هیچگونه اطلاعات جدیدی درباره مخفیگاه احتمالی وی در اختیار کارآگاهان قرار نداشت. احتمال دستگیری وی از سوی ماموران مواد مخدر موجب شد مشخصات محمود در سیستم پلیس ثبت شود و چند روزی نگذشته بود که مشخص شد وی روز 3 تیرماه در زمان خرید و فروش مواد مخدر دستگیر شده و در زندان قزل‌حصار است.

محمود این بار در برابر اتهام قتل قرار گرفت و در نخستین اعترافات خود علت ارتکاب جنایت را ناشی از مصرف مواد مخدر دانست و گفت: به علت مصرف زیاد در وضع عادی نبودم. وی افزود: متین بیماری صعب‌العلاج پوستی داشت. در روز حادثه در حالی که شیشه زیادی مصرف کرده بودم متین دائما بی‌تابی و گریه می‌کرد که موجب عصبانیت شدید من شد. او را بلند کرده و به زمین کوبیدم.

سپس به صورتی که مادرش متوجه نشود وی را خواباندم اما روز بعد متوجه شدم متین تکان نمی‌خورد و تشنج کرده که توسط مادرش به بیمارستان منتقل شد و من نیز بلافاصله از محل متواری شدم.

..............................................................

حکم قصاص براي قاتل تازه داماد

پسر دانش آموز که متهم به قتل تازه داماد است پس از محاکمه در دادگاه کيفري استان تهران به قصاص محکوم شد.

 محمد 17 ساله متهم است دو سال قبل در جريان يک نزاع شبانه مرد جواني به نام علي اکبر را با ضربه‌هاي کارد به قتل رسانده است.

او پيش از اين در شعبه 71 دادگاه کيفري محاکمه و به پرداخت ديه محکوم شده بود که قضات شعبه 27 ديوان عالي کشور حکم را نقض و براي رسيدگي مجدد به شعبه 74 دادگاه کيفري استان تهران فرستادند.

متهم در جلسه محاکمه اش پس از حضور در جايگاه با قبول اتهامش گفت: شب حادثه به همراه پسرخاله‌هايم در زيرزمين خانه الکل مصرف کرده و براي تفريح به پارک رفتيم. در آ‌نجا مقتول به خنديدن ما اعتراض کرد و مرا بر روي شمشادها انداخت.

 سريع به خانه آمدم که پسر داييم گفت آنها برادرم را گرفته‌اند. از آشپزخانه چند کارد ميوه خوري برداشته و به محل درگيري بازگشتم. در آنجا مقتول دوباره مرا به روي شمشادها انداخت و من براي دفاع از خود چاقو را به طرفش گرفتم. نمي‌دانم چطور شد که چاقو در بدنش فرو رفت.

پس از جنايت ابتدا گوشي‌ام را خاموش کرده و در شهر پرسه مي‌زدم که صبح پس از روشن کردن تلفن به همراه ناپدري‌ام به کلانتري رفته و خود را معرفي کردم.

پس از آخرين دفاعيات متهم و وکيل مدافعش قضات دادگاه براي صدور حکم وارد شور شده و محمد را با اکثريت راي به قصاص محکوم کردند.


..............................................................

انگشتر پر دردسر

به گزارش  پایگاه 125، زنی 26 ساله به نام (مرجان - ش) درحالی که انگشتش به شدت متورم شده بود ساعت 1:15 بامداد امروز همراه با همسرش وارد ایستگاه 92 آتش نشانی شده و از آتش نشانان درخواست کمک کردند.

                                                                                        







فرشاد نعیمی نیا ريیس ایستگاه 92 آتش نشانی تهران درباره این حادثه گفت: انگشت دست راست این زن به علت گیرکردن حلقه انگشتری از جنس تیتانیوم به شدت متورم شده بود که آتش نشانان بی درنگ با استفاده از تجهیزات انگشتربر، حلقه فلزی را بریده و موفق شدند این زن را از درد و نگرانی نجات دهند.


..............................................................

نجات قاتل مادربزرگ از چوبه دار

پسر جوانی که مادربزرگ خود را به دلیل مخالفت برای ازدواج با دختر مورد علاقه‌اش به قتل رسانده بود، با رضایت اولیای‌دم از مرگ نجات یافت.رسیدگی به این پرونده از 22 مرداد 89 همزمان با گزارش قتل پیرزن تنهایی به پلیس در دستور کار تیم جنایی تهران قرار گرفت.

ماموران همراه بازپرس شهریاری در محل جنایت در منطقه مشیریه تهران حاضر شده و با جسد «زهرا» 71 ساله روبه‌رو شدند که با ضربه‌های کارد از پا درآمده بود. بررسی محل جنایت نشان می‌داد فرد آشنایی به راحتی وارد این خانه شده و پس از قتل پیرزن تنها و به هم ریختن وسایل خانه از آنجا گریخته است.

در ادامه جسد برای تعیین علت اصلی مرگ به پزشکی قانونی منتقل شد و تیمی از کارآگاهان تحقیقات برای افشای راز این جنایت را آغاز کردند.

فرزندان قربانی در جریان تحقیقات ادعا کردند یکی از نوه‌های زهرا به نام «حمیدرضا» 18 ساله به خانه زن تنها رفت و آمد داشته و چند ماه پیش نیز 200 هزار تومان از آنجا سرقت کرده بود.در ادامه حمیدرضا دستگیر و برای تحقیقات به اداره آگاهی منتقل شد که در بازجویی‌های مقدماتی منکر قتل مادربزرگش شد ولی پس از تحقیقات فنی و پلیسی لب به اعتراف گشود و به کشتن زهرا و سرقت پول از خانه‌اش اعتراف کرد.

در ادامه با اعتراف پسر جوان و بازسازی صحنه قتل پرونده با صدور قرار مجرمیت و کیفرخواست به شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.متهم به قتل در جلسه محاکمه خود که یکم بهمن برگزار شد، گفت: من به دختر جوانی علاقه‌مند شده بودم و می‌خواستم با وی ازدواج کنم.

روز جنایت نزد مادربزرگم رفتم و از وی خواستم به خواستگاری دختر جوان برود اما وی مخالفت کرد و گفت این دختر به درد من نمی‌خورد. در ادامه بین ما درگیری به وجود آمد که در یک لحظه مادربزرگم را به سمت در کمد هول دادم.

وی نقش بر زمین شد و شروع به داد و فریاد کرد. دیگر هیچ کنترلی بر رفتارم نداشتم به همین خاطر به آشپزخانه رفته و یک چاقو را از آنجا برداشته و چندین ضربه به بدن مادربزرگم زدم سپس نیز به خاطر ترس از آنجا فرار کردم.

پس از آخرین دفاعیات متهم، با توجه به رضايت فرزندان مقتول، قضات دادگاه وارد شور شده و پسر جوان را به زندان محکوم کردند.

..............................................................

طعمه خياباني!

مثل شيطاني بزک کرده در کنار خيابان منتظر تاکسي ايستاده بود و من طبق روال هر روز که در مسير رفت و برگشت به محل کارم مسافرکشي مي کنم اين زن جوان را سوار خودروي خودم کردم.

او روي صندلي جلو در کنارم نشست و گفت: خودرو را دربست کرايه کرده ام و لطفا مسافر ديگري سوار نکنيد.

در اين لحظه من با تعجب به صورت او نگاه کردم و گفتم: اگر خودرو را دربست گرفته ايد پس چرا روي صندلي جلو نشسته ايد؟ زن جوان با عشوه گري در پاسخ به اين سوال جواب داد: روي صندلي عقب احساس تنهايي مي کنم ولي در کنار يک مرد خوش تيپ، مي توانم قيافه بگيرم و تازه اين طوري کسي به ما شک نخواهد کرد و... . زن جوان با گفتن اين جملات به صورتم نگاهي انداخت و با ديدن اخم در چهره ام خيلي سريع عذرخواهي کرد و گفت: اگر ناراحت هستيد پياده بشوم.

مرد ۳۵ ساله در دايره اجتماعي کلانتري ۲۲ مشهد افزود: من که دنبال يک لقمه نان و بدبختي هايم بودم و تا به حال با چنين زناني چندين بار برخورد داشته ام بلافاصله در کنار خيابان توقف کردم و به او گفتم: خواهش مي کنم برويد و روي صندلي عقب بنشينيد.

زن جوان همچنان با ناز و غمزه سعي مي کرد مرا به حرف بکشد و کار ما داشت به جر و بحث کشيده مي شد که ناگهان يک خودروي پرايد در کنارمان توقف کرد و ۲ جوان عصباني از خودرو پياده شدند.

آن ها به طرف ما آمدند و با معرفي خود به عنوان مامور از من پرسيدند شما با اين خانم چه نسبتي داريد و چرا مزاحم او شده ايد؟ در اين لحظه مامورنماها مرا بازرسي بدني کردند و با برداشتن تمام مدارک شناسايي، تلفن همراه، وجوه نقد داخل جيب هايم و ۲ عدد عابربانک از خودرو پياده ام کردند و يکي از آن ها به همراه زن جوان خودروام را با خود بردند.

مرد جوان افزود: در اين لحظه همدست آن ها نيز با اين ادعا که مي خواهد از داخل خودرو دستبند بياورد تا مرا همراه خود ببرد قصد داشت با خودروي پرايد از صحنه متواري شود که دو جوان موتورسوار به دادم رسيدند و او را دستگير کرديم.

ما موضوع را به پليس ۱۱۰ اطلاع داديم و البته من در پاسخ به اين سوال که چرا با خودروي شخصي مسافرکشي مي کني هيچ پاسخي نداشتم که بدهم.

مرد جوان گفت: ماموران انتظامي، زن جوان و متهم ديگر پرونده را در کمتر از يک ساعت دستگير کردند و اين طعمه خياباني در حضور همسرم ادعا مي کرد با من ارتباط قبلي داشته است و مي خواست با اين حرف ها آتش به زندگي ام بيندازد که البته تحقيقات پليس نشان داد او و همدستانش از سارقان شياد هستند.

..............................................................

دختر نوجوان در شکنجه‌گاه راهب شیطان‌صفت

 راهب بودایی که بارها دختر نوجوان 15 ساله را مورد آزار و اذیت قرار داده بود دستگیر شد.

بوآ اوبول 62 ساله بمدت 2 سال این دختر نوجوان را طعمه هوس‌های وحشیانه خود کرده بود.

به گفته پلیس این راهب بودایی در یک معبد در شیکاگو زندگی می‌کرد و از زمانی که دختر 13 سال داشت او را در این معبد برای کار نظافت به خدمت گرفته بود و از آن زمان تاکنون این نوجوان را اذیت می‌کرد.

آزار و اذیت‌های راهب بودایی نسبت به دختر تا حدی ادامه داشت که دخترک، این راهب را تهدید می‌کرد که موضوع را به پلیس گزارش خواهد داد.

هوسرانی‌های راهب بودایی ادامه داشت، تا این که دخترک در 15 سالگی از این راهب باردار شد و فرزندی به دنیا آورد. نورتون دونا، معاون دادستان شیکاگو در مورد حملات حیوانی این راهب به دختر نوجوان گفت: با پیگیری پرونده و تست DNA مشخص شد که فرزند دخترک 15 ساله از راهب پیر است و این مرد دیو سیرت وقتی رازش فاش شد به آلاسکا فرار کرد و در یک رستوران به کار پرداخت.

پلیس شیکاگو با به دست آوردن اطلاعات بیشتر با همکاری پلیس آلاسکا، پس از 3 سال جست‌وجو این راهب پیر را دستگیر کرد و به شیکاگو بازگرداند.

نورتون دونا، اضافه کرد، همه ما خوشحالیم که بالاخره توانستیم این راهب خلافکار را پس از سال‌ها دستگیر کنیم. این مرد در زندان به سر می‌برد و در آینده نزدیک محاکمه‌اش آغاز خواهد شد.

..............................................................

حلقه گمشده زيبايي درتـجمل‌گــرايي

وقتي از خانه دوست قديمي‌اش برگشتند، چهره ديگر رعنا را ديد، همسرش مدام از خانه، زندگي و حتي خودرويي مي‌گفت كه دوستش داشت و آنها نداشتند.


دوستش مديرعامل يك شركت خصوصي بود، در حالي كه خودش مدير مالي يك اداره بود و چك‌هايي را امضا مي‌كرد كه براي خودش نبودند.


رعنا خانه شيك، اثاثيه زيبا، جواهرات آنچناني و خودروي شاسي​بلند مي‌خواست. همسرش گفت كه خيلي‌ها حسرت زندگي آنها را دارند و راضي است اما گوش اين زن بدهكار نبود.


چشم و همچشمي زودتر از آنچه محمود تصور مي‌كرد هزينه‌هاي زيادي را روي دستانش گذاشت. شانه‌هايش زير قرض‌ها خم مي‌شد و جالب اين‌كه همسرش فشار مي‌آورد تا مهماني‌هاي پرهزينه بگيرند.


يك‌بار وقتي مي‌خواست چك اداره را امضا كند، وسوسه‌اي به جانش نشست، احساس كرد خودش نيز دوست دارد خودرويي مدل بالا داشته باشد و همين كافي بود تا دزدي‌هاي پنهانش شروع شود.

همه حسرت زندگي آنها را مي‌خوردند، حتي سفرهايشان به كشورهاي خارجي. رعنا مرتب نزد دوستانش فخرفروشي مي‌كرد و براي هر مهماني لباس‌هاي آنچناني مي‌خريد.
اين زندگي حبابي به يك سال نكشيد، روزي مأموران وارد دفتر كار محمود شدند و در برابر ديدگان كارمندان ديگر به دستانش دستبند زدند و با خود بردند.

حالا نه تنها دار و ندارشان را فروخته‌اند تا پول‌هاي دزدي را به اداره برگردانند، بلكه همسر و بچه‌هايش آواره شده و رعنا از ترس آبروريزي شوهرش را گناهكار دانسته و طلاق گرفته است. كم نيستند چنين پرونده‌هايي كه در آن مردان و حتي زنان تنها به خاطر تجمل‌گرايي خانه‌خراب شده و خانواده‌ها از هم پاشيده‌اند.

***
كسي نيست كه زيبايي و شيك زندگي كردن را دوست نداشته باشد، اما افراط و زياده‌روي در وابستگي به تجملات اعضاي خانواده را بيمار مي‌كند.
چشم و همچشمي‌ها خصوصاً بين زنان يكي از مؤثرترين عوامل براي گسترش تجمل‌گرايي است.

تجمل‌گرايي نوعي بيماري روانشناختي است و اين را بسياري از كارشناسان و متخصصان علوم اجتماعي تأييد كرده و بر آن اصرار دارند. هرچند كه داشتن اين خصلت يك صفت است اما تجمل‌گرايي افراطي در طول زمان نظر ديگران را نسبت به تجمل‌گراها تغيير مي‌دهد.

تجمل‌گرايي به خودي خود يك غريزه طبيعي است، اما شكل افراطي آن پيامدهاي زيانباري را بر اقتصاد خانواده و جامعه تحميل مي‌كند.
اگر به بررسي پرونده‌هاي قضايي بپردازيم كه ناشي از تجمل‌گرايي بوده است، به راحتي مي‌بينيم كه گاهي اين خصيصه خانمانسوز نيز مي‌شود.

باور مي‌كنيد جوان دانشجويي كه در يكي از دانشگاه‌هاي سراسري و سرشناس تحصيل مي‌كند، براي داشتن خودرويي گرانقيمت كه مشابه آن را يكي از دوستانش داشت، تصميم به سرقت از خانه پدربزرگ و مادربزرگش گرفت. وي به هــمراه دو تن از دوستانش به خانه آنها رفت، اما وقتي دست و پاي آنها را بسته بود تا پول‌هاي گاوصندوق را بردارد، با آنكه صورتش را پوشانده بود، پدربزرگ از صدايش وي را شناخت.

جوان دانشجو كه لو رفته بود، تصميم هولناكي گرفت و براي آن‌كه ديگران از كاري كه كرده بود، مطلع نشوند، دست به قتل پدربزرگ و مادربزرگش زد.
اين جنايت هولناك از يك زياده‌خواهي و تجمل‌گرايي نشأت مي‌گرفت كه دست جواني را به جنايت آلوده كرد.

گرايش به جمال و زيبايي در وجود هر انساني وجود دارد و در بسياري از موارد حتي اين گرايش مي‌تواند وي را به سوي كمال سوق دهد.

انسان كه سير طبيعي و كمال‌طلبي را در چارچوب سنت‌ها و قوانين پشت‌سر مي‌گذارد، مي‌كوشد تا اين زيبايي را به نمايش بگذارد و نه تنها خودش از آن زيبايي‌ها لذت ببرد، بلكه ديگران را نيز وادار به تحسين كند و در واقع با همين تجملات فخرفروشي كند.

به هر حال تجمل‌گرايي زماني نمود پيدا مي‌كند كه در آن زياده‌روي شده و نمادي براي خودنمايي شود.
گاهي در دادگاه‌هاي خانواده پرونده‌هايي مطرح مي‌شود كه در نگاه نخست خنده‌دار به نظر مي‌رسد، اما تلخي را زماني لمس مي‌كنيد كه مي‌بينيد بين زن و شوهر هيچ رابطه عاطفي‌اي موج نمي‌زند و آنها با دور شدن از روحيات انساني به تجملات دل بسته‌اند.

افراط در تجمل‌گرايي به شكل يك بيماري رواني و ناهنجاري رفتاري نمود پيدا مي‌كند.
در فرهنگ كشور ما همين رويه افراطي در تجمل‌گرايي اسراف و تبذير نام مي‌گيرد.

تجمل‌گرايي همانند رفاه‌زدگي آسيب‌هاي جدي به ساختار اقتصاد سالم جامعه وارد مي‌كند، چرا كه تجمل‌گرايي موجب مي‌شود تا افراد از صرفه‌جويي و قناعت بيرون بروند و با از ميان برداشتن ثروت و هدر دادن آن گردش اقتصادي را به خطر بيندازد.

كساني كه به تجمل‌گرايي دچار مي‌شوند، با توجه به مد روز عمل مي‌كنند و گرفتار بيماري مدگرايي مي‌شوند.

ابتدايي‌ترين حالت آن، رفتاري است كه در آن اينگونه زنان و مردان هر چند ماه يك‌بار همه وسايل خانه را به سمساري مي‌سپارند و همه وسايل خانه را عوض مي‌كنند و وسايل جديدي مي‌خرند. اين در حالي است كه همه اين وسايل نو هستند و هيچ مشكلي از نظر فني ندارند بلكه تنها از روي چشم و همچشمي همه آن وسايل تغيير مي‌كنند و از دور وسايل خانه خارج مي‌شوند. اما شاخه پيشرفته‌تر اين تجمل‌گرايي در تعويض اتومبيل و خانه‌هاي گرانقيمت پديدار مي‌شود. لازم است بگوييم مسئله از دسترس افراد عادي خارج است، تنها پولدارها مي‌توانند به اين تجملات دست بزنند.

اما در حقيقت ريشه اين ناهنجاري‌ رفتاري را مي‌بايد در بيماري‌هاي رواني افراد جست‌وجو كرد. زيرا مشكلات رواني چون احساس حقارت، خودبزرگ‌بيني، خودپسندي، تكبر، فخرفروشي و تفاخر افراد را به سمت تجمل گرايي منفي مي‌كشاند و زمينه‌ساز اسراف و ريخت و پاش مي‌شود.

اما اين مسئله از نظر روانشناسي اجتماعي به روشي توجيه مي‌شود كه انسان‌ها در رفتارها تابع بينش‌هاي خود هستند و اين مسئله نشان مي‌دهد كه اين افراد با اين فكر كه خود را سعي مي‌كنند در تجملات پيدا كنند قابل توجيه است.

دكتر مجيد ابهري آسيب‌شناس اجتماعي در اين مورد به شوك گفت: چشم و همچشمي از عوامل مهم در تجمل‌گرايي است. كساني كه گرفتار كمبودهاي روحي و رواني هستند و احساس عقده حقارت و نقص دارند براي جبران اين نقيصه به تجمل‌گرايي دامن مي‌زنند و با نمايشي از بزرگي دروغين از طريق تجمل‌گرايي مي‌كوشند حقارت خود را بپوشانند و خود را بزرگ جلوه دهند. در واقع تجمل‌گرايي نوعي مكانيزم دفاعي براي جبران عقده حقارت است.

وي در ادامه مي‌گويد: افراط در پوشيدن لباس با مدل‌ها و رنگ‌هاي مختلف، داشتن وسايل جديد، خريد خودروهاي گرانقيمت و تعويض مدام آن نشان‌دهنده عقده حقارتي است كه در اين دسته از افراد مشاهده مي‌شود.

بزرگ‌نمايي براي پنهان كردن احساس حقارت موجب مي‌شود تا اين افراد خود را فريب بدهند. اينگونه افراد سعي مي‌كنند خودشان را بزرگ نشان دهند تا كوچكي‌شان را كسي نبيند.

دكتر حسيني روانشناس نيز در مورد علل تجمل‌گرايي به شوك گفت: بسياري از افراد دچار مشكلات فرهنگي هستند و گمان مي‌كنند كه شخصيت و بزرگي افراد در نشان دادن توانايي‌هايي است كه فكر مي‌كنند ديگران از انجام آن عاجز هستند.

به اين معنا كه گمان مي‌كنند وقتي توانايي خريد لباس‌هاي آنچناني با وسايل آنتيك خانه را دارند كه ديگران از آن محروم هستند درواقع برتري پيدا كرده‌اند كه اين سرچشمه از حقارت‌هاي شخصيتي آنها دارد كه با ستايش شدن از سوي افراد در جامعه بيشتر ترغيب مي‌شود تا به اينگونه كارهايش ادامه بدهد.

اين روانشناس كه مطالعات زيادي در زمينه مد انجام داده است يكي از راهكارهاي مناسب براي مبارزه با تجمل‌گرايي را فرهنگسازي مي‌داند و مي‌گويد: زماني تجمل‌گرايي باب مي‌شود كه مورد تأييد واقع شود و اين همان راه اشتباهي است كه خودمان باعث ترويج آن مي‌شويم.

براي آنكه بخواهيم با پديده مدگرايي و به تبع آن تجمل‌گرايي مبارزه كنيم بايد الگوي مناسبي ارائه دهيم و افكار عمومي مردم را تغيير دهيم.

بسياري از مواقع افراد از ترس اينكه در نگاه ديگران عقب مانده جلوه داده نشوند دست به تجمل‌گرايي مي‌زنند. بايد اين را ريشه‌‌يابي كرده و از تفكر قالبي پرهيز كرد. درواقع اين تفكر قالبي است كه باعث مي‌شود بعضي اوقات زندگي‌ها به تباهي كشانده شود.

وقتي كه بحث تجمل‌گرايي باب مي‌شود افراد مجبور هستند براي برنده شدن در اين كورس رقابت زيربار قرض بروند و همين مسئله باعث ايجاد فشار رواني براي خانواده‌ها مي‌شود. چه بسيار مرداني كه شب‌ها به خاطر بدهكاري‌هايي از اين مدل بي‌خواب مي‌شوند. اين فشار و استرس باعث مي‌شود كه مرد مجبور شود بيشتر كار كند و وقتي به خانه مي‌آيد خسته و عصبي شود و زندگي مشترك افراد به آرامي به سمت طلاق عاطفي پيش رود.

درواقع مي‌توان چنين نتيجه گرفت كه سرمنشأ بسياري از طلاق‌هاي عاطفي از نيازها و خواسته‌هاي پنهان ما است كه اين زخم به صورت تجمل‌گرايي سرباز مي‌كند.
وي در ادامه گفت: بسياري از جدايي‌ها نيز به دليل خواسته‌هايي است كه به خاطر چشم و همچشمي در زنان ديده مي‌شود.

هستند زناني كه به عادتي بيمارگونه مبتلا هستند و سعي مي‌كنند در خريد و تعويض وسايل خانه افراط و تفريط كنند. همين وسواس آنها براي خريد وسايل مختلف در بسياري از موارد باعث تشكيل پرونده‌هاي قضايي در دادگاه‌ها مي‌شود.

مريم يوسفي كارشناس اجتماعي مي‌گويد: اگر چشم و همچشمي به صورت رقابت سالم در زمينه‌هاي تحصيلي و حرفه و شغل باشد موجب پيشرفت انسان است ولي بيشتر اوقات هم از نظر اقتصادي و هم از نظر عاطفي به افراد ضرر مي‌زند.

وي در ادامه گفت: براي رفع اين معضل بايد شاخص‌هاي عيني موفقيت و برتري مشخص باشد و مردم بدانند اين شاخصه‌ها چه هستند. اگر در يك جامعه ارزش‌ها تغيير پيدا كند و داشته‌هاي مادي جاي ارزش‌هاي معنوي را بگيرد افراد براي به دست آوردن جايگاه اجتماعي مي‌كوشند خود را به ابزار روز مجهز سازند كه اين روش جاي ارزش‌هاي معنوي را مي‌گيرد.

افراد براي به دست آوردن جايگاه اجتماعي مي‌كوشند خود را به ابزار روز مجهز كنند. آنها فكر مي‌كنند كه داشتن اين ابزار موجب مي‌شود سريع‌تر پيشرفت كنند و بيشتر ديده شوند.
وي معتقد است: نهاد خانواده به عنوان نخستين نهاد اجتماعي بايد مجهز به اطلاعات تربيتي باشد تا بتواند در برابر اين نوع پديده‌ها يك رفتار منطقي و عقلاني را به كار گيرد.

وقتي نگاهي به پشت پرده‌‌هاي تجمل‌گرايي بيندازيم مي‌بينيم زيبايي تنها حلقه گمشده آن است و زشتي‌ها در تجمل‌گرايي بيشتر به چشم مي‌خورد.

..............................................................

برچسب ها: حوادث محاکمه قصاص
نظرات بینندگان
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۶:۱۱ - ۰۲ مرداد ۱۳۹۱
۰
۰
تجمل گرایی و رفاه طلبی از آثار زشت اختلاف شدید طبقاتی در ایتروزهاست.