به گزارش صراط به نقل از دیپلماسی ایرانی: اخیراً دیوان بینالمللی کیفری حکم دستگیری بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی و وزیر دفاع پیشین او را صادر کرده است. این اقدام سوال مهمی را به وجود میآورد: چرا دیوان بینالمللی کیفری، که در محدوده نفوذ غرب فعالیت میکند، چنین اقدامی علیه مقامات عالیرتبه رژیم صهیونیستی انجام داده است؟ این سوال جالب توجه است چرا که رژیم صهیونیستی بهعنوان یکی از ارکان اساسی منافع سیاسی، امنیتی، فرهنگی و راهبردی غرب در غرب آسیا شناخته میشود.
در واقع، صحبت درباره اخلاق در سیاستهای غرب و بهویژه در این مورد خاص بیهوده است. موقعیتی که رژیم صهیونیستی در سیاست بسیاری از کشورهای غربی دارد، مشابه موقعیتی است که سازمانی مانند حزبالله برای ایران دارد. تصور صدور چراغ سبز از سوی کشورهای غربی برای صدور حکم علیه رژیم صهیونیستی به همان اندازه غیر معمول است که دادستان ایرانی پروندهای علیه حزبالله لبنان باز کند!
این حکم دستگیری زمانی اهمیت بیشتری پیدا میکند که میبینیم دولتهای غربی که صلاحیت دیوان بینالمللی کیفری را بهرسمیت میشناسند، آشکارا و با صدای بلند اعلام میکنند که اگر نخستوزیر رژیم صهیونیستی و وزیر دفاع پیشین او وارد خاکشان شوند، آن ها را دستگیر خواهند کرد.
به طور کلی، به نظر می رسد که سه دلیل پشت چراغ سبز غرب و حمایت آن از صلاحیت دیوان بینالمللی کیفری در این پرونده وجود دارد:
۱. غرب و به طور خاص دولت ها و رسانه های غربی تلاش کرده اند تا این موج اخیر نسلکشی فلسطینیان را بهعنوان موردی که توسط بنیامین نتانیاهو انجام شده، جلوه دهند. اگرچه آن ها وقوع نسلکشی را به رسمیت نمیشناسند، اما سعی دارند تصویری ارائه دهند که در آن بنیامین نتانیاهو و نه رژیم صهیونیستی، هدف اصلی انتقادها باشد. در برخی موارد، این رویکرد حتی مزایای داخلی نیز به همراه دارد. انتقاد از بنیامین نتانیاهو بهعنوان عامل اصلی (و تنها عامل) این اقدامات، به برخی از دولتها و احزاب امکان میدهد که با حمله به یک «دولت فاشیستی» یا «دولت راستگرا افراطی» مواضع خود را در برابر رقبای دست راستی تقویت کنند.
اما بهطور کلی، تمرکز انتقادها بر بنیامین نتانیاهو بهجای تمرکز بر رژیم صهیونیستی، به کشورهای غربی این امکان را میدهد که زمینه و فضای لازم برای بازگشت این رژیم به جامعه جهانی را فراهم کنند. این راهبرد به آنها اجازه میدهد تا تصویری ارائه دهند که مشکل اصلی، شخص بنیامین نتانیاهو است و نه ذات و ساختار رژیم صهیونیستی است. چنین رویکردی، هم امکان تعامل مجدد با رژیم را فراهم میکند و هم فشار افکار عمومی داخلی و بینالمللی را کاهش میدهد، زیرا نشان میدهند که اقدامات مشخصی برای پاسخگویی انجام شده است.
به هر حال، نبرد کنونی، نبرد نهایی نخواهد بود. درگیریها سرانجام با مذاکرات به سوی نوعی آتشبس یا صلح موقت کشیده خواهد شد. بنابراین، غرب نیاز دارد تا از همین اکنون شرایطی را ایجاد کند که رژیم صهیونیستی بتواند پس از پایان درگیریها جایگاه خود را در نظم بینالمللی پیدا کند. این تمرکز بر بنیامین نتانیاهو به آنها امکان میدهد تا بدون تخریب کامل روابطشان با رژیم، وانمود کنند که به اصول اخلاقی و قوانین بینالمللی پایبند هستند در حالی که بهطور همزمان، راه را برای بازسازی وجهه رژیم صهیونیستی و بازگشت آن به جامعه جهانی باز میکنند.
۲. دومین دلیل چراغ سبز غرب برای صدور حکم بازداشت علیه مقامات عالیرتبه رژیم صهیونیستی این است که غرب خود را به حفظ نظم جهانی کنونی ناچار میبیند، نظمی که بر اساس ارزشها و اصولی شکل گرفته که توسط غرب پایهگذاری شده و بر مبنای حقوق بینالملل استوار است. با این حال، حقوق بینالملل به طور فزایندهای تحت تأثیر استانداردهای دوگانه و عملکرد متناقض کشورهای غربی قرار گرفته و مشروعیت آن مورد تردید قرار گرفته است.
حمله روسیه به اوکراین این فرصت را برای کشورهای غربی فراهم کرد تا با اتخاذ اقدامات تنبیهی شدید علیه مسکو، از تحریمهای اقتصادی گرفته تا محکومیتهای گسترده سیاسی، به تقویت و تثبیت نظمی بپردازند که در حال از دست دادن انسجام خود به سبب مختلف از جمله حرکت جهان به سوی نظام چند قطبی است. این اقدامات به کشورهای غربی اجازه داد تا خود را به عنوان مدافعین قوانین بینالمللی معرفی کنند و نشان دهند که هرگونه نقض این قوانین با واکنشی قاطع روبرو خواهد شد.
اما اقدامات خشونتآمیز و وحشیانه رژیم صهیونیستی، به ویژه حملات مداوم آن علیه مردم فلسطین برای بیش از یک سال، چالشی بسیار جدیتر پیش روی غرب قرار داد و سوالی اساسی را مطرح کرد: آیا غرب همان قدرت، ثبات، و پایداریای را که در برابر تجاوز روسیه به نمایش گذاشت، در برابر اقدامات رژیم صهیونیستی نیز نشان خواهد داد؟
خشونتهای آشکار و بهوضوح ثبتشده رژیم صهیونیستی علیه فلسطینیان که بهعنوان اولین نسلکشی پخش زنده، یا همان طور که گفته می شود «اولین نسل کشی تلویزیونی» در تاریخ شناخته میشود، شکاف بزرگی در ادعاهای اخلاقی و سیاسی غرب ایجاد کرد. این رویدادها نشان دادند که تنها استاندارد واقعی غرب، استاندارد دوگانه است.
در نتیجه، غرب برای ترمیم این تصویر مخدوش، به صدور حکم بازداشت علیه مقامات عالیرتبه رژیم صهیونیستی روی آورد، تلاشی که بیشتر از آنکه با هدف اجرای عدالت باشد، تلاشی برای حفظ ظاهر نظم جهانی و کاهش فشارهای انتقادی داخلی و بینالمللی است.
علاوه بر این، باید در نظر داشت که صدور این حکم پس از انتخاب دونالد ترامپ که احساسات چندان دوستانهای نسبت به سوی دیگر آتلانتیک نشان نداده هم جای تعجب ندارد. باید به خاطر داشت که اروپا به مانند ایالات متحده یک قدرت نظامی نیست. منبع اصلی قدرت اروپا دو بعد دارد: بازار و قدرت نرم آن. درباره اولی نیازی به توضیح بیشتر نیست، اما دومی اهمیت ویژهای دارد و بیارتباط با رأی دیوان بینالمللی دادگستری نیست. در واقع، اروپا از طریق گفتمانهایی همچون «حقوق بشر»، «محیط زیست»، و «مبارزه با تغییرات اقلیمی» تلاش میکند در سراسر جهان اعمال نفوذ کند.
مصالحهای که علیه مقامات ارشد رژیم صهیونیستی شکل گرفته است، به کشورهای غربی امکان میدهد قدرت نرم خود را در برابر انتقادات کشورهای جنوب جهانی حفظ کنند. این اقدام آشکارا یک تاکتیک برای دستکاری افکار عمومی است به این صورت که کشورهای غربی، انتقادات اخلاقی درباره حمایتشان از نسلکشی را نادیده میگیرند، آنها را بازتفسیر میکنند و تصویری تازه ارائه میدهند: غرب، جانیان را پاسخگو می کند! اما آیا قابل تصور است که رژیم صهیونیستی را به چند جانی تقلیل دهیم؟! حتی چراغ سبز برای صدور حکم بازداشت علیه مقامات ارشد صهیونیستی و بازداشت آنها نیز کافی به نظر نمیرسد.
۳- تلاش برای آرام کردن افکار عمومی داخلی. نظرسنجی YouGov EuroTrack که از نهم تا بیست و چهارم اکتبر، یعنی اندکی پس از حمله موشکی ایران و قبل از حملات هوایی رژیم صهیونیستی به ایران انجام شد، نشان می دهد که اکثر اروپاییها فکر میکنند جنگی تمامعیار در خاورمیانه که رژیم صهیونیستی و ایران را درگیر کند محتمل است (۵۲ تا ۶۵ درصد).
اگرچه خوشبختانه چنین جنگی تاکنون رخ نداده است، اما اگر اتفاق بیفتد، به طور کلی تمایلی به ارائه حمایت مادی از رژیم صهیونیستی وجود ندارد. تنها بین ۱۴ تا ۲۸ درصد معتقدند که اروپا و ایالات متحده باید در صورت جنگ با ایران کمک نظامی به رژیم ارائه دهند، در حالی که ۴۲ تا ۵۹ درصد میگویند نباید کمک کنند.
به همین ترتیب، وقتی صحبت از اقدامات نظامی کنونی رژیم صهیونیستی میشود، رایجترین نظر در هر کشور بیش تر به سمت تلاش برای مهار رژیم است تا کمک بیشتر به آن. همچنین، تقریبا یک نفر از هر پنج نفر میگویند که اروپا و ایالات متحده اصلاً نباید درگیر شوند.
چنین یافتههایی با توجه به منفور بودن رژیم صهیونیستی تعجبآور نیست. حدود نیمی از مردم در هر یک از هفت کشور (بریتانیا، فرانسه، آلمان، دانمارک، سوئد،اسپانیا و ایتالیا) نظرسنجی دیدگاه منفی نسبت به رژیم صهیونیستی دارند (۴۴ تا ۵۷ درصد)، که در هر مورد به طور قابلتوجهی بیشتر از تعداد افرادی است که دیدگاه مثبتی دارند.
دولتهای غربی، بهویژه در اروپا، تحت فشار فزایندهای از سوی شهروندان خود قرار دارند تا به نگرانیهای رو به رشد در مورد نقض حقوق بشر و خشونتهای جاری در فلسطین و لبنان پاسخ دهند. افکار عمومی، بهویژه در میان نسلهای جوانتر، با صدای بلندتری اقدامات رژیم صهیونیستی را محکوم کرده و موجی رو به رشد از حمایت از حقوق فلسطینیان بهوجود آورده است. با حمایت از تصمیم دیوان بینالمللی کیفری برای صدور حکم دستگیری علیه مقامات عالیرتبه رژیم صهیونیستی، رهبران غربی تلاش میکنند منتقدان داخلی را آرام کنند و نشان دهند که به نگرانیهای اخلاقی شهروندان خود پاسخ میدهند. این اقدام بهعنوان راهی برای حفظ حمایت عمومی عمل میکند، در حالی که همچنان پیچیدگیهای ژئوپولیتیکی روابط آنها با رژیم صهیونیستی را مدیریت میکند.