به گزارش صراط به نقل از هم میهن هنوز تکلیف ساترا و اساساً نهادهای نظارتی با حرکات موزون در فیلمها و سریالها روشن نیست و میزانی ناموزون دارد. برخورد قضایی با سحر دولتشاهی بهخاطر رقص در سکانسی از سریال «داریوش»، یکی از عجیبترین مواجهههای نهاد قدرت با هنر بود. بهنظر میرسد بیش از آنکه بازیگر بهعنوان متهم فراخوانده شود، خود اتهام سرشار از ابهام است.
ابتدا باید ثابت کرد که اکت او مصداق رقص بوده یا نه؟ آنچه میبینیم بیش از آنکه حرکات موزون باشد، شکلک درآوردن و همراهی طنازانه با پارتنر مقابل است. بیشتر به عشوهگری میماند یا رقصندگی. عجیب است که این همه مصادیق لودگی با دیالوگهای اروتیک در فیلمها و سریالها وجود دارد که مشمول ممیزی نمیشود، اما حرکات دولتشاهی نهتنها دور از شئون اسلامی تعریف شده که با خود بازیگر هم برخورد قضایی میکنند. اگر هم تخلفی رخ داده این تهیهکننده و صاحب اثر است که باید پاسخگو باشد، نه بازیگری که باید نقش را بازی کند.
واقعیت این است که رقص، یکی از چالشهای بزرگ تولیدات نمایشی در مدیومهای مختلف است؛ چه در سینما و تلویزیون و چه در تئاتر که روند مجوز و اکران را با مشکل مواجه میکند. یکی از آخرین نمونههای آن، حذف رقص والسی پارسا پیروزفر و احترام برومند در سریال «در انتهای شب» بود؛ سکانسی که بهشدت مورد توجه قرار گرفت، در فضای مجازی وایرال شد و گویی همین مسئله هم در حذف این سکانس نقش داشت.
روابط عمومی ساترا اعلام کرد، پخش حرکات موزون نامتعارف در قسمت سوم سریال «در انتهای شب» از ابتدا برخلاف کاربرگ اصلاحیه ارائهشده از سوی ساترا به سکوی پخشکننده بوده است که پس از پخش این سکانس و تذکر از سوی همکاران معاونت پایش و نظارت ساترا مطابق با کاربرگ اصلاحات مصوب در شورای صدور مجوز انتشار ساترا، سکوی فیلمنت نسبت به حذف سکانس یادشده اقدام کرد. این در حالی بود که در یکی دیگر از سکانسهای همین سریال، هدی زینالعابدین خیلی کوتاه شمایلی از رقصیدن را بازی کرد.
به قول خودش، رقص دههشصتی. اما این سکانس با مشکلی مواجه نشد. آنچه این حذف و سانسورها را مضحک میکند، سانسور پس از پخش است. در جهان رسانهایشده و جامعه شبکهای امروز بهراحتی نمیتوان مسیرهای دستیابی را مسدود کرد یا به سانسور دست زد، جامعه به میانجی ابزارهای ارتباطی نوینی که با توسعه فناوریهای دیجیتالی در اختیار دارد، راهی برای عبور از این انسداد پیدا میکند و دقیقاً همان چیزی را که تلاش میشود دیده نشود، با میل بیشتری به تماشا مینشیند.
از سوی دیگر، حذف صحنهای از یک سریال که مجوزش را گرفته، بیش از آنکه اصلاح آن باشد، اقدام علیه اعتبار خود است. حذف آنچه مجوزش از پیش صادر شده، فرمان دادن به فهم خود است. فارغ از این، سکانس حذفشده رقص در سریال «در انتهای شب» از حیث مضمونی و فرم روایی، نه نمایش صرف حرکات موزون، بلکه یک سکانس حسی و زیباییشناختی از رابطه عاطفی یک پسر با مادر پیر و بیمارش بود که احساس همدلی را در مخاطب برمیانگیخت و بر تقویت و تحکیم رابطههای خانوادگی تأکید داشت. مصداق غنا نبود، غنیتر کردن زیبایی یک رابطه مادر و پسری بود که مهربانی را روایت میکرد.
درواقع حذف یک رقص فقط حذف حرکات موزون نیست، بلکه حسوحال و مفاهیم و معانی دراماتیک نهفته در آن هم حذف شده و درواقع زبان سینمایی اثر الکن میشود. ازاینرو میتوان گفت که این نه یک حذف فیزیکی و تصویری که حذف احساسی و عاطفی تماشاگرانی است که از تماشای این صحنه لذت بردهاند. ساطورهای سانسور همیشه در پی قتل حقیقت و زیبایی است، اما قطع این سکانس در جهان رسانهای امروز، بیش از آنکه مصداق نظارت باشد، نشانه بلاهت است.
وقتی این صحنه و لحظه در شبکههای اجتماعی وایرال شده و همه دیدهاند، حذف آن از پخش پلتفرم چه چیزی را پنهان میکند؟ حتی انتشار خبر این حذف، به دیده شدن بیشتر آن کمک کرده و آنها که ندیده بودند هم به تماشای آن در فضای مجازی نشستند. حذف هر چیزی که به تماشای بیشتر آن بیانجامد، توقف آن نیست تمدید و تکثیر آن است. در جهانِ شبکهای شده امروز، قیچی سانسور هر آنچه را ببُرد، بُرندهتر میکند.
دستهایی که میخواهند چشمها را ببندند، بیناترش میکنند. در جهان فناوری نمیتوان به حذف فتوا داد. واقعیت این است که رقص در سینما صرفاً بازنمایی خود آن بهمثابه حرکات موزون نیست، بلکه یک اکت دراماتیک برای نمایش شادی و شور و حس رهایی یا ایجاد موقعیت کمدی و طنز هم است. درواقع رقص بهمثابه یک هنر در خدمت هنر هفتم قرار میگیرد تا بتوان تجربهها، عواطف و احساسات درونی شخصیتها را بیرونی کرده و به تصویر کشید. باید نگاهی دراماتیک به آن داشت، نه ایدئولوژیک.