يکشنبه ۰۹ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۸ خرداد ۱۳۹۱ - ۰۸:۰۶

تشبیه‌احمدی‌نژاد ومشایی به‌سیاووش!

می‌دانیم که اینگونه رسمی، تلخ است اما چه کنیم که رسم مردمان تاریک دل، اینگونه است. چه می‌توان کرد که این بار سیاوشی به میدان آتش کینه‌توزان پا می‌گذارد که پا بر شانه رستم و فرهاد و آرش دارد...
کد خبر : ۶۶۸۵۱

به گزارش صراط، سایت روزنامه دولتی ایران در مطلبی با عنوان «شراره‌های کینه و تهمت به آسمان بلند است»، ضمن تشبیه محمود احمدی نژاد و اسفندیار رحیم مشایی به سیاووش نوشت: در هر زمانه‌ای یک سیاوش به مصاف آتش می‌رود و تاریخ به یاد ندارد که در هیچ زمانه‌ای شراره آتش به دامان سیاوشی چنگ زده باشد.

اما نه این آتش، آن آتشی است که تاکنون بوده و نه هیچ سیاوشی به آوازه این سیاوش می‌رسد که سیاوش‌های این زمانه، دولتمردان خسته از تهمت‌هایند؛ آنان که همتی بلند در کار روز و شب خسته‌شان نکرد اما خسته‌اند از...

و این‌گونه است که نفس‌های خسته این روزگار نیز در سینه حبس شده؛ نکند این بار...

اما نه؛ گمان باطلی است.

شک نداریم که این‌بار نیز رسم پاکی و پاکبازی سیاوش‌های نامدار ادامه می‌یابد و در تاریخ ثبت می‌شود که سیاوشی دیگر همچون گذشتگان خویش از آتش افروخته کینه‌توزان و حسودان، روسفید می‌گذرد.

راستی این چه رسمی است که در هر زمانه‌ای، سیاوشی را به دل آتش می‌سپاریم تا شراره‌ها بر پاکی او شهادت دهند؟!

بس نبود آتش چندباره‌ای که برافروختیم و پاسخی که هربار همچون گذشته بدان رسیدیم...

گویا این آخرین بار باشد و تاریخ دیگر اجازه ندهد که چشم‌هایی اشک‌بار و دل‌هایی شکسته از جراحت تهمت‌ها نظاره‌گر باشد سیاوشی دیگر را در آتشی دوباره...

و چه سخت احوالی است آنگاه که می‌دانی او نیز پاره‌های آتش را به چهره‌های سیاه برافروزندگان آن برخواهد گرداند اما نمی‌توانی لب به سخن بگشایی و باید نظاره کنی تا او نیز گام‌های آرام خویش را در دل آتش گذارد و همه با چشم بی‌نور خویش ببینند تا باور کنند آنچه را تو از پیش می‌دانستی.

و این چه رسم بدی است که هربار تکرار می‌شود...

خون به دل داریم و بغضی در گلو و اشکی خشکیده و فریادی در دل که نمی‌توانیم رهایش کنیم تا گوش‌های بدسیرتان روزگار بشنود که دوباره سیاوشی را به آتش نسپارید که رسم بدی است شعله افروختن سیاوش‌ها را.

اما چه می‌توان کرد جز آن‌که بنشینی به انتظار...

می‌دانیم که اینگونه رسمی، تلخ است اما چه کنیم که رسم مردمان تاریک دل، اینگونه است. چه می‌توان کرد که این بار سیاوشی به میدان آتش کینه‌توزان پا می‌گذارد که پا بر شانه رستم و فرهاد و آرش دارد...

صبوری باید کرد تا آتش، کار خویش کند و پایان دهد این ملامت‌ها را و مرارت‌ها را.

و یادی نیکو داریم از آن دوبیتی معنادار دکتر احمدی‌نژاد که گویی پیشتر پاسخشان را داده است:

ما از تبار رستم و فرهاد و آرشیم

و اندر شرار فتنه آخر سیاوشیم

در انتظار رؤیت آن مهر آخرین

در مجمر سپیده، سپندی بر آتشیم

و این روزها دائماً زیر لب زمزمه می‌کنیم و ای کاش می‌شنیدند فریادهای خفته‌مان را که: و اندر شرار فتنه آخر سیاوشیم...