به گزارش صراط به نقل از خبرآنلاین، در قسمت پیشین دیدیم که چگونه دکتر گریگوری پیتکوس پزشک آمریکایی به دعوت دوستش دکتر استون از ورکستر به نیویورک رفت و در آنجا با خانم مارگارت سانگر ملاقات کرد و خانم سانگر لزوم تهیهی نوعی وسیلهی پیشگیری قرصمانند را به او قبولاند.
... صبح روز بعد دکتر گریگوری پینکوس خانهی دکتر استون را پشتسر نهاد و نیویورک را به مقصد ورکستر ترک کرد. فاصلهی بین شهر در حدود ۲۹۰ کیلومتر بود و این فاصله را در عرض سه ساعت و نیم میشد پیمود.
با این حساب دکتر پینکوس، فقط در عرض همین اندکمدت، فرصت ندامت و پس گرفتن «بله»ی دادهشده را داشت. او به خود گفت: «برای شروع کار فقط ۲۱۰۰ دلار؟ این به آن میماند که آدم ۲۱۰۰ دلار به یک مهندس هواپیماساز بدهد و بگوید هواپیمای جت مافوق سرعت صوتی بساز که به جای بنزین آب بسوزاند»
و تردیدی نیست که دکتر پینکوس جانش را در راه بازگشت ریسک کرده بود، زیرا کسی که در جادههای آمریکا پشت فرمان فکر کند، نه فقط رانندهی خوبی نیست بلکه جاده را نیز ناامن میکند.
آری، دکتر پینکوس بین راه یکدم از فکر پیشنهاد خانم سانگر غافل نماند و به کرات روی این نکته تاکید کرد که پرهیزدانهی ایدهآل باید بسان یک قرص سردرد ساده و مفید و بیزیان باشد... اندیشید:
بدن زن در ایامی که مستعد آبستنی است دچار چه تحولاتی میشود؟ خوب معلوم است تخمکی در تخمدان میرسد، بعد به مجرای تخمدان میجهد، بین راه یعنی در مجرای رحم اگر به نخ اسپرم بر بخورد بارور میشود و بدین ترتیب نطفه منعقد میگردد. حال باید کاری کرد که این سلسلهمراتب را از داخل تحت تاثیر قرار داد، یا در واقع کارشکنی کرد. مثلا آیا میتوان خاصیت بارگیری تخمک زن را قبل از رسیدن به اسپرم زایل ساخت؟ و یا کاری کرد که نخهای اسپرم هنگامی فعال شوند و قصد شکار تخمک کنند که تخمکی در کار نباشد؟...
دکتر پینکوس به خود گفت:
به هر حال این راهی است که میشود در آن قدم گذاشت. آری، نازا کردن زن به طور موقت مقدور است. باید دنبال فکر را بگیرم. باید از همین فردا آزمایش روی خوکچههای هندی و موشها را شروع کنم. عجالتا این تنها راه چاره است.
دکتر گریگوری پینکوس در ورکستر محل کارش «بنیاد آزمایشهای زیستشناسی» با «هودسون هوآگلند» رئیس دوم موسسه و همکار چینیاش دکتر «مینشوئه چانگ» جلسهای تشکیل داد و نظرش را دربارهی تهیهی قرص هورمونی نازاکنندهی زنان برای آن دو شرح داد.
در اثنای این مدت، سهنفری تمام جوانب کار را بررسی کردند و چون مسئله را از نظر تئوری مقدور و ممکن یافتند، دربارهی تدارک برنامهی تحقیقات و آزمایشها به توافق رسیدند.
میتوان گفت که درست از همین روز بود که نطفهی قرص ضد آبستنی بسته شده و همکاری خستگیناپذیر و صمیمانه بهخصوص بین دکتر پینکوس و دکتر چانگ آغاز گردید.
دکتر چانگ که چینی بلندبالا و لاغراندامی بود، متخصص آزمایش روی حیوانات آزمایشگاهی به شمار میآمد و از جنبهی دقت و وسواس در آزمایش همتا نداشت و ضمنا به خاطر موفقیتهایش شهرتی جهانی کسب کرده بود.
«چانگ» در سال ۱۹۴۵ از طریق انگلستان رهسپار آمریکا شده و در آنجا، افتخار همکاری با دکتر پینکوس نصیبش شده بود. وی یک سال قصد اقامت در آمریکا داشت و خوشبختانه وقتی «گودی» با ایدهی تهیهی قرص از نیویورک بازگشت، مهلت یکسالهی وی هنوز به پایان نرسیده بود.
دکتر پینکوس در اثنای کار معتقد به آزادی عمل بود و بر همین اصل نیز دست دکتر چانگ را در تمام آزمایشهایش باز گذاشت. تنها گهگاه عدم سازگاریهایی پیش میآمد در نتیجه بین چینی خونسرد و آمریکایی خونگرم شکراب میشد...
موشقهای حقهباز قرص را تف میکردند!
اساس آزمایشها خوراندن هورمون پروژسترون به موشها و خرگوشها بود. دکتر پینکوس و دکتر چانگ، موشها و خرگوشهای ماده را در نظر میگرفتند و دوزهای مختلف پروژسترون را به آنها میخوراندند.
اما اوایل هرچه این کار را انجام میدادند، نتیجه نمیگرفتند و هرچه فکر میکردند باز از راز قضیه سر در نمیآوردند تا بالاخره دکتر چانگ بر اثر استمرار در دقت راز شکست را کشف کرد و فهمید علت آن بود که برخی از ماده موشهای حقهباز قرص پروژسترون را قورت نمیدادند بلکه آنقدر در دهان نگه میداشتند تا دکتر چانگ دور میشد، آن وقت قرص را تف میکردند. دکتر چانگ تصمیم گرفت از آن پس پروژسترون را به صورت لقمههای خمیری به خورد آنها دهد. اما از این کار نیز نتیجه صد درصد نشد زیرا بعضی موشها آبستن شدند و بقیه در وضع غیرآبستنی باقی ماندند و تازه باروری آنها هم بر اثر پروژسترون نبود.
کشف علت این شکست نیز چند هفته وقت دکتر چانگ را گرفت. بالاخره فهیمد موسسهای که مسئول تامین خوراک حیوانات آزماشگاهی بود نادانسته ترکیب استریلکنندهای را چاشنی خوراکها کرده بود. بدین ترتیب تمام آزمایشها از سر گرفته شد. اما اینجا دیگر ایستگاه آخر شکست بود، زیرا سری بعدی موشها و خرگوشهای مادهای که پروژسترون خوردند، با وجودی که هر لحظه امکان جفتگیری برایشان فراهم بود و ازقضا زندگی جنسی خود را به طور معمول ادامه میدادند، بدون استثنا استریل باقی ماندند.
دکتر چانگ و دکتر پینکوس که از خوشحالی روی پا بند نبودند، برای اطمینان خاطر، خوراندن پروژسترون را قطع کردند. نتیجه حیرتانگیز از آب درآمد زیرا موشها و خرگوشها بدون استثنا آبستن شدند.
بدین ترتیب معلوم شد که ریشهی ایدهی تهیهی قرص ضد آبستنی اصالت داشت و بر اساس فکری صحیح بنیانگذاری شده بود. با این حال هنوز نمیشد خود را در صدد موفقیت دانست چراکه حیوان با انسان فرق داشت و ضمنا فعل و انفعالات هورمونی بدن حیوان نیز با فعل و انفعالات هورمونی بدن انسان متفاوت بود.
دکتر پینکوس فکر کرد:
انسان، تنها حیوان پستانداری است که فصلمستی حیوانی را کنار گذاشته است. ضمنا این درست که زنها تقریبا همیشه آمادگی آبستنی دارند، ولی صاحب یک دستگاه پیچیده و غامض هورمونی نیز هستند. در شرایطی که حساسیت دستگاه هورمونی زن تا بدان درجه است که حتی بر اثر یک شوک کوچک دچار اختلال موقت میشود، در صورت دریافت مقداری پروژسترون اضافی، چه عکسالعملی نشان خواهد داد؟ جواب این سوال را فقط آزمایش روی انسان میتواند به ما بدهد. متاسفانه اینگونه آزمایشها نه فقط قانونا قدغن هستند بلکه هیچ دانشمندی هم نیست که بتواند دور از چشم قانون وجدانش را به این کار راضی کند.
بدین ترتیب پینکوس و چانگ خود را با یک مانع غیر قابل عبور روبهرو دیدند و چون پس از مدتها صبر و انتظار، به جایی نرسیدند، دنبالهی تحقیقات را رها کردند و قرص را در آستانهی تولد به امان خدا سپردند.
از این پس مردی قدم به میدان میگذارد که هدفش باردار کردن زن نازاست نه استریل کردن زنی که توانایی آبستنی دارد. این شخصیت بارز که اگر نبود شاید قرص ضد آبستنی هم نبود دکتر «جان راک» متخصص بیماریهای زنان، پدر پنج بچه و صاحب ۱۹ نوه، کاتولیک متعصب و مشهورترین استاد دانشگاه هاروارد آمریکا بود.
مطب دکتر راک به قولی از میدان مشق هم شلوغتر بود زیرا زنهایی که بچه میخواستند و موانعی در راه برآورده شدن خواستشان وجود داشت، فقط به او رو میآوردند. اما دکتر راک به نوبهی خود با اشکالاتی مواجه بود.
به عنوان مثال زنهایی به کلینیک وی مراجعه میکردند که رگلشان [پریودشان] مرتب بود، تخمک در تخمدانشان به موقع میرسید، میجهید و در طول مجرای تخمدان به راه میافتاد و با وجودی که هیچگونه مانع ارگانیکی وجود نداشت و واکنشهای شیمیایی داخلی نیز در بین نبود آنها آبستن نمیشدند.
دکتر راک از خود میپرسید «راستی چرا؟» دکتر راک به مطالعات خوبش برای کشف علت ادامه داد و بهزودی پی برد علت عقبماندگی رحم و مجرای تخمدان از نظر رشد است. خوب، حالا چگونه میشد کمبود رشدی رحم و مجرای تخمدان را چاره کرد و این دو عضو مهم برای آبستنی را به حال طبیعی درآورد؟
دکتر راک پس از مدتها سرگردانی بالاخره راه چارهی جسورانهای پیدا کرد. به خود گفت:
تجربه نشان داده، زنهایی که از این نقص رنج میبرند در صورت حامله شدن، بر اثر موج طبیعی هورمونی که بدن تولید میکند، نقص آنها خودبهخود برطرف میشود و رحم و مجرای تخمدان کمرشد مانده به رشد طبیعی میرسند. هرچند بچهی اول اینگونه زنها از دست میرود ولی آبستنی دومشان دورهی یک آبستنی طبیعی را طی خواهد کرد»
پس از خود سوال کرد:
آیا چنان تحولی را نمیتوان مصنوعا در بدن به وجود آورد؟ مثلا اگر مقدار زیادی هورمون استروژن و پروژسترون به بدن زن برسانیم، بدون شک وضعی نظیر وضع آبستنی مصنوعی ایجاد خواهد شد، منتها وضعی است بدون وجود خارجی داشتن یک تخمک بارورشده. به احتمال قریب به یقین، همین آبستنی کاذب باعث خواهد شد که رشد متوقفشدهی رحمی و مجرای تخمدان ادامه یابد و آنها به اندازهی طبیعی خود برسند.
بعد از این نتیجهگیری، دکتر راک دیگر درنگ نکرد نظرش را با ۸۰ نفر از زنهایی که دچار چنان نقایصی بودند در میان گذاشت و گفت:
- البته من هیچگونه موفقیتی را تضمین نمیکنم، اما این را هم میگویم که جای امیدواری زیاد است. حال اگر موافق باشید رژیم هورمونی را شروع میکنم. رژیم باید سه ماه ادامه یابد. در طی این مدت و به فواصل معین من آمپولهای پروژسترون و استروژن به شما تزریق میکنم و در نتیجه کلیهی عوارض دروغی حاملگی از قبیل سردرد، حالت تهوع و ویار را در خود حس خواهید کرد. باید این عوارض را مردانه تحمل کنید.
هر هشتاد زن موافقت کردند. رژیم هورمونی تحت نظر مستقیم دکتر «راک» این دفعه با وسیلهی پیشگیری پروژسترونی که به صورت قرص درآمده بود، به سروقت بیمارانش رفت و از روزی معین، تا ۲۰ روز مرتبا قرص در اختیار ۲۷ نفر از زنهای تحت کنترل قرار داد. از پایان روز بیستم، مصرف قرص را به مدت ۵ روز بعد از شروع رگل متوقف کرد و دوباره ۲۰ روز دیگر از سر گرفت. این آزمایش نیز به همان نتیجهی سابق رسید، یعنی نقص رحمی و کانال تخمدانی ۴ زن از ۲۷ زن بهبود یافت و هر چهار نفر باردار شدند. گو اینکه هدف دکتر پینکوس درست بر خلاف هدف دکتر راک بود. باز او صلاح میدید زنهای مورد آزمایش را بهشدت تحت نظر قرار دهد و هر چند یک بار دقیقا معاینه کند.
ضمن تحقیقات اخیر دکتر پینکوس متوجه شد در دورهی آبستنی تصنعی فعالیت تخمدانها متوقف میماند و تخمکی تولید نمیشود. ضمنا پی برد که لازم است قرص روز معینی داشته باشد تا از احتمال خونریزی و لکهبینی در ایام غیر رگل جلوگیری شود.
پینکوس نتیجه گرفت:
قرص موجود از نظر دوز صد درصد صحیح نیست. از آن گذشته احتمال میرود پروژسترون ضایعات کبدی نیز ایجاد کند.
کسی که دکتر پینکوس و دکتر راک را از این تنگنا نجات داد، دکتر چانگ چینی بود. دکتر چانگ به سراغ مواد پروژستروندار دیگر رفت و با حوصلهی مخصوص چینیها، ۲۰۰ ترکیب مختلف را که در موجودیت شیماییشان مادهی مخصوص پروژسترون داشتند روی حیوانات آزمایشگاهی امتحان کرد. مهم آنکه ترکیب پروژسترونی جدید که بهزودی پروژستین نامگذاری شد، هم در کبد هضم میشد و هم کمترین ضایعهای بجا نمیگذاشت.
مهمتر آنکه پروژستین نشان داد در مراحل آزمایشی روی انسان نیز مطمئنتر و موثرتر از هورمون طبیعی پروژسترون عمل میکرد و اگر با هورمون استروژن برمیخورد، عملا نه فقط حالات آبستنی دروغی را از بیرن میبرد، بلکه زنها را مطمئن و البته موقتا استریل میکرد.
تیم سهنفرهی دکتر پینکوس، دیگر درنگ نکرد و مقداری قرص ضد آبستنی مطمئن ساخت، و به دنبال ساخته شدن این قرصها بود که زنگها برای تولد قرص به صدا درآمدند و پیروزی به مرحلهای رسید که چهار سال پس از ملاقات با خانم سانگر در نیویورک، دکتر پینکوس گوشی تلفن را برداشت و به خانم سانگر تحقق یافتن آرزویش را مژده داد.
آری، حالا دیگر وسیلهی پیشگیری موثر و مطمئن، بیخطر و بیدردسری وجود داشت که میتوانست میلیونها زن را از آبستنیهای ناخواسته معاف کند، اما این وسیله هنوز بیاسم بود و در آزمایشگاه پینکوس از آن فقط به عنوان «مانع اوولاسیون» (مانع جهش تخمک) یاد میشد.
این کشف بزرگ پزشکی در سال ۱۹۵۶ برای نخستین بار روی گروهی متشکل از ۲۵۰ زن آزمایش شد. اکثر این زنها حداقل داری دو بچه بودند و سنشان نیز از ۴۰ سال کمتر بود و بدون استثنا ساکنان فقیرنشینترین محلات شهر «سنجوآن» پورتوریکو جزیرهای از جزایر دریای آنتیل به شمار میآمدند.
دکتر پینکوس برای آزمایش قرص روی زنهایی انگشت گذاشته بود که فقیرترین بودند و هر زایمان جدید میتوانست برایشان به منزلهی یک فاجعهی عظیم باشد و موجودیتشان را بهکلی مضمحل کند...