پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۰ خرداد ۱۴۰۳ - ۱۷:۵۶

ماجرای ترور امام توسط یک زن در جماران

ماجرای ترور امام توسط یک زن در جماران
یک لحظه به خودم گفتم این که (امام) دارد وضو می گیرد، کنار حوض هم است؛ تنها هم هست و یک پیرمرد بیشتر نیست. دیدم بهترین موقع است که کار را تمام کنم اما ...
کد خبر : ۶۵۹۹۲۰

به گزارش صراط به نقل ازفارس ، 

کتاب "استراتژی و دیگر هیچ" حاصل گفت‌وگوی چندین ساعته محمدحسن روزی طلب با ناصر رضوی است که انتشارات ایران آن را به چاپ رسانده است.ناصر رضوی از مسئولان اطلاعاتی امنیتی در سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات بوده که بیش از ۳۰ سال در حوزه التقاط و به طور اخص در مبارزه با منافقین (سازمان مجاهدین خلق) فعالیت داشته و در این کتاب، ناگفته هایی از منافقین را بیان کرده کرده است.وی در بخشی از این کتاب گفته است:آدمی را کشف کردیم که میخواست حضرت امام را بزند(ترور کند). آن دختر را می‌گفت: "چرا منتظر باشم که سازمان برایم سلاح بفرستد" برای این کار پروسه ای باید طی می شد و او زمینه ای چیده بود که به طور خاص اصلاً بازرسی نمی شد.
ماجرای ترور امام توسط یک زن در جماران
وقتی خودش داشت برای ما تعریف می‌کرد بدن ما می لرزید. گفت: "یک لحظه به خودم گفتم این که (امام) دارد وضو می گیرد، کنار حوض هم است؛ تنها هم هست و یک پیرمرد بیشتر نیست" راست هم میگفت؛ مگر نیرو و توان جسمی امام چه قدر بود؟
ماجرای ترور امام توسط یک زن در جماران
 
گفت: "دیدم امام دارد وضو می گیرد؛ من هم دیدم بهترین موقع است که کار را تمام کنم درست در لحظه ای که این فکر از ذهنم گذشت امام برگشت و گفت سلام".
 
امام بر سلام کردن نسبت به مخاطبش تقدم داشت. بوده اند از علما و عرفا که چنین بوده اند و ایشان هم از ویژگی هایش بود. می‌گفت: "من هم جواب دادم و به محض این که این سلام و جوابش پیش آمد، رعب و وحشت بر من مستولی شد. ایشان وضو گرفت و به نماز ایستاد و ما هم وضو گرفتیم و پشت سرشان نماز خواندیم."
 
ما بعداً ضربه زدیم. این مورد، نه تنها دست ما که دست هیچ کس نبود! اسم آن شخص عفت غنی پور بود. اگر خواستید اسمش را بیاورید، مشکلی نیست. شاید الان بعضی ها ناراحت شوند ولی از این بستگی ها و نسبتهای خانوادگی خیلی از آقایان داشتند.در دائرۃ المعارف اطلاعاتی، دانشکده اطلاعات، ۱۳۸۰، ص ۱۸۷ - ۱۱۸۸ درباره عفت غنی پور و این ماجرا آمده است:در سال ۱۳۶۲ سازمان با توزیع پرسش نامه ای بین اعضا و هواداران خود از آنها خواست که جزئیات نسبت های خانوادگی را تا رده ششم بنویسند و از این طریق متوجه نسبت خانوادگی عفت غنی پور با خانواده حضرت امام شد. جواد قدیری (عضو نفوذی سازمان در اطلاعات سپاه در سال ۱۳۶۰) و بیژن رحیمی مسئول تشکیلاتی این شخص و شوهرش شدند و تلاش شد تا سوابق زمینه‌های مختلف آنها با نظام پاک نشود.با تأسیس شرکتی در آلمان، بستری برای رفت و آمد مرتب به ایران ایجاد شد و پس از تمهیداتی بالآخره از طریق برادر خانم حضرت امام عفت غنی پور توانست به بیت رخنه کند و روابط نزدیک و صمیمانه ای را ایجاد نماید؛ تا آن جا که پس از مدتی حتی بازرسی وی نیز قطع شد. پس از تحت تأثیر قرار گرفتن این خانم هنگام وضو گرفتن امام که به قول خودش صلابت روحانی امام او را فلج می سازد، به اتفاق همسرش به عراق نزد رجوی می رود و قرار می شود طرح ترور با مسئولیت مهدی افتخاری دنبال شود که ناگهان مدتی بعد به این زن و شوهر ابلاغ می‌گردد که دیگر نیازی به اجرای عملیات آن ها نیست و سازمان طرحی دیگر برای کوبیدن جماران دارد. البته تماس گهگاهی با بیت کماکان ادامه می یابد تا این که در عملیات مرصاد، عفت غنی پور زخمی گردیده و تصمیم به فرار از کشور می گیرد.
ماجرای ترور امام توسط یک زن در جماران
در سال ۱۳۶۹ از طریق شنود تلفنی در یک پروژه حساس به نام «طرح ترافیک» مکالمه ای ضبط می‌شود و معلوم می‌شود که صدای تماس گیرنده متعلق به جواد قدیری است که در این تماس جویای فردی به نام «علی» بوده است. ادامه تحقیقات اطلاعاتی درباره هویت «علی» به آن جا منجر می گردد که کارشناسان وزارت اطلاعات در می یابند آن شخص «علی کمال خانی» شوهر عفت غنی پور است با تداوم پیگیری های اطلاعاتی تصمیم آن خانم مبنی بر خروج از ایران کشف می‌شود. سرانجام، عفت غنی پور و شوهرش، هنگام خروج از کشور دستگیر شده و مورد بازجویی و تحقیق قرار میگیرند و ماجرای نفوذ در بیت امام کشف می‌شود.
 
یکی از تاریخ‌پژوهان چندسال پیش در کانال تلگرامی پیام یک شهید، جزئیات بیشتری از این ماجرا منتشر کرد و نوشت: سال ۶۰، دختری ۲۵ ساله و غیرسیاسی که چندسالی است از تاهل و سکونتش در آلمان می‌گذرد، توسط منافقین جذب می‌شود. کم‌کم منافقین می‌فهمند دخترعمه‌اش (شکوه گیوه‌چی)، همسرِ برادرزن امام‌خمینی و یکی از خواهران همسر امام(زهره ثقفی) هم، دوست دوران جوانی‌اش بوده است. علاوه بر اینها، شوهرخواهرش (عبدالله برقعی) که در جبهه شهیدشده نیز جزو پاسدارهای محافظ بیت امام بوده است. این‌ها یعنی امکانی برای رسیدن سازمان تا قلب جماران.آخرین روزهای خرداد سال ۶۴ عفت و همسرش علی توسط سازمان به فرانسه دعوت می‌شوند و وقتی می‌رسند تازه خود را وسط مراسم ازدواج مسعود رجوی و مریم قجر عضدانلو، همسر سابق مهدی ابریشمچی می‌بینند. بعد از مدتی آماده‌سازی ذهنی و روانی، ماموریت سفر به ایران به آنها ابلاغ می‌شود. پروژه‌ای که دو هدف دارد: نفوذ در خانواده امام و اطلاع از مسائل شخصی و خانوادگی مرتبط با امام توسط عفت و اطلاع از مسائل نظامی سپاه حفاظت جماران و محل زندگی امام توسط علی.
 
هدف سفر اول او و همسرش در تابستان ۶۴ و سفر دوم در زمستان همان سال، رسوخ به لایه‌های فامیلی و شخصی بیت امام است که به خوبی انجام می‌شود. عفت هنگامی که در پایگاه سازمان در آلمان است، هرهفته یک یا دوبار با برخی از آنها تلفنی صحبت می‌کند و جویای احوال خودشان و امام است. در جریان سفر دوم بود که به پیشنهاد سازمان، یکی از اعضای سازمان در آمریکا را به عنوان گزینه مناسب ازدواج به خانواده برادرزن امام معرفی می‌کند. علاوه بر اینها او توانسته با همسر امام هم رابطه‌ای صمیمانه برقرار کند و تنها به خاطر اینکه مورد شک قرار نگیرد، به منزل امام تلفن نمی‌زند.خرداد سال ۶۵ عفت و همسرش را به ملاقات مسعود رجوی می‌برند. آنجا است که از زبان او می‌شنوند  طرح نفوذ آنها تا کنون نزدیک نیم‌میلیون دلار هزینه داشته و باید قدرش را بدانند. چند روز بعد خبر سفر مسعود به عراق و انتقال سازمان به این کشور منتشر می‌شود. سازمان حالا دیگر دنبال تشکیل ارتش آزادی‌بخش و عملیات نظامی از خاک عراق در جبهه است. این را عفت و علی چندماه بعد وقتی به عراق دعوت می‌شوند و با مهدی افتخاری (مسئول اطلاعات سازمان) جلسه می‌روند متوجه می‌شوند. دستور ابلاغی سفر عراق، «ترور امام»است. مدتی بعد عفت میهمان همسر امام است و توی حیاط منزل، امام را مشغول وضو می‌بیند؛ اما جرات نمی‌کند آنطور که دستور داده شده بپرد گلوی ایشان را بفشارد یا با شیء تیزی حمله کند.
 
چندسال از این اتفاقات می‌گذرد. عفت که درگیر مشکلات زندگی با علی است در عملیات مرصاد شرکت می‌کند و زخمی می‌شود و سپس برای تداوم زندگی معمولی‌اش به آلمان باز می‌گردد. جنگ تمام می‌شود، یک سال بعد امام هم فوت می‌کند. عفت و علی که در کشاکش مشکلات زندگی زناشویی و بی علاقگی به سازمان هستند، چندبار دیگر به ایران می‌آیند و هیچ‌کس از رازشان خبردار نمی‌شود تا سال ۶۹. وقتی آنها تصمیم می‌گیرند برای همیشه به ایران بیایند، غافل از اینکه مدتی است لو رفته‎‌اند و نهادهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی منتظر بازگشتشان به ایران هستند. با دستگیری عفت غنی‌پور و همسرش علی کمالخانی؛ پرده از یکی از مهمترین نفوذهای منافقین افتاد و او اعدام شد.