جمعه ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۸ خرداد ۱۳۹۱ - ۱۹:۴۳

تقدیر از کلان سرمایه‌داران رژیم شاه!

نشریه «مهرنامه» طی گزارشی به اصطلاح تحقیقی با عنوان «داستان 53 نفر» به تطهیر کسانی پرداخته است که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، پس از غارت میلیونها دلار از بیت المال به خارج از کشور گریختند.
کد خبر : ۶۵۷۸۶

به گزارش صراط به نقل از فارس، روزنامه کیهان امروز دوشنبه 8/3/91 در ستون اخبار ویژه خود نوشت: نشریه «مهرنامه» در آخرین شماره خود- مورخه 21 اردیبهشت ماه 91- طی گزارشی به اصطلاح تحقیقی و درج تیتر آن بر روی جلد و با عنوان «داستان 53 نفر» به تطهیر کسانی پرداخته است که در آخرین روزهای ملتهب پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، پس از غارت میلیونها دلار از بیت المال به خارج از کشور گریختند. عناصری که وابستگی آنها به اجانب اظهرمن الشمس و خیانت های آنها به کشور غیرقابل انکار است.

53 نفری که عموماً به مدد وابستگی به اجانب، فرقه ضاله بهائیت، ماسون ها و سرسپردگی به رژیم پهلوی، چندین برابر اموال خود از بانک ها؛ وام های کلان اخذ کردند و اکنون در اسرائیل، آمریکا و اروپا زندگی می کنند. با این همه شیوه نگارش نویسنده به گونه ای است که گویی آنها فقط در سایه سعی و تلاش خود صاحب دهها شرکت و ثروت های افسانه ای شده اند و نیت آنها هم فقط خدمت به کشور بوده است. کشور از رفتن آنها دچار خسران شده است. در اینجا اشاره به سوابق برخی از آنها می تواند افشاگر عمق دروغ پردازی های این نشریه را آشکار کند:

1- ابوالحسن ابتهاج: وزیر برنامه و بودجه رژیم پهلوی که به دلیل حمایت های اشرف پهلوی از مدیرعاملی بانک ملی به سفارت ایران در فرانسه رسید و پس از تأسیس بانک ایرانیان و شرکت بین المللی ایران و آمریکا میلیونها دلار بدون وثیقه از سیستم بانکی کشور اخذ کرد و با آذر، زنی که اشرف به زور و عنف طلاق او را از شوهرش گرفته بود به انگلیس گریخت تا در کنار قصر «ابراهیم گلستان» حقوق بگیر رسمی انگلیسی ها، قصری دیگر خریده و زندگی کند. همان «ابراهیم گلستان» که نامه اش به سیمین دانشور در همین شماره مهرنامه چاپ شده است با این مضمون که باید بگویی از جلال بزرگتری!!

ابتهاج به خاطر حمایت های اشرف پهلوی و دربار در عموم مزایده ها و مناقصه های دولتی برنده بود و یکی از چهره های ثابت میهمانی های دربار پهلوی بود.

2- اسدالله رشیدیان: یکی از چهره های شاخص طرح «آژاکس» که براساس آن می باید رهبران نهضت ملی (حضرت آیت الله کاشانی و دکتر مصدق) منزوی می شدند و مورد حمله اوباش قرار می گرفتند تا شاه گریخته از وطن پس از سه روز دربدری به کمک عده ای اوباش که مستقیماً از رشیدیان حقوق دریافت می کردند به سریر سلطنت بازگردد تا در طی 25سال ایران را به سفره غارت آمریکایی ها و اروپایی ها تبدیل کند.

-مهدی بوشهری: کسی که در نقش همسر سوم اشرف پهلوی در دربار حضور می یافت و به دلیل آنکه اشرف را به حال خود رها کرده بود تا دست به هر فسادی بزند؛ صاحب شرکت هایی همچون خدمات «سینمایی و فیلمبرداری»، «گسترش صنایع سینمایی ایران» (به مدیریت بهمن فرمان آرا)، لبنیات پاستوریزه پاک صاحب دهها شرکت در داخل و خارج شد. علاوه بر این به عنوان دلال فروش راکتورهای اتمی فرانسه به شاه نیز پولهای کلانی به جیب زد، آخرین وام اخذ شده وی از سیستم بانکی کشور در آن سالها دو میلیون فرانک بود.

-حبیب ثابت: عضو برجسته محفل بهائیان که به دلیل حمایت های همه جانبه رژیم شاه از بهائیان صاحب دهها شرکت پولساز شد که از میان آنها می توان به شرکت های ارج، فیروز، پپسی کولا، جنرال تایر و... اشاره نمود. علاوه بر آن وی در جهت تبلیغ فرقه ضاله بهائیت نخستین فرستنده تلویزیونی را در تهران تأسیس کرد. خدمات وی در راه شکل گیری اسرائیل به حدی است که پس از مرگش در فلسطین اشغالی دفن شد و خیابانی در تل آویو به نام وی ثبت گردیده است.

-طاهر ضیایی: وزیر برنامه و بودجه کابینه سیاه شریف امامی که به مدد حمایت های اسدالله علم به ریاست اتاق صنایع و معادن و بازرگانی ایران در رژیم پهلوی رسید، و او نیز صاحب دهها شرکت در داخل و خارج از کشور شد سرانجام نیز پس از اخذ وام های نجومی از سیستم بانکی کشور به خارج از کشور گریخت.

-مهدی میراشرافی: یکی دیگر از عوامل طرح آژاکس برای بازگرداندن شاه فراری به سلطنت که به خاطر همین خوش خدمتی کارخانه ریسندگی«تاج» را از محمدرضا به عنوان پاداش دریافت کرد و به دلیل حمایت های شاه از وی؛ حتی نوامیس کارگران کارخانه وی در امان نبودند. کسی که به امپراتور اصفهان معروف شده بود زیرا علاوه بر تأسیس دهها شرکت درامر زمین خواری و پاساژسازی هم فعال بود. چنانکه درجریان پیروزی انقلاب اسلامی وی و پسرش «کیوان» به اعدام و مصادره اموال محکوم شدند. که دراین میان پدر اعدام شد اما پسر به مدد زد و بندهای پشت پرده از زندان آزاد شد و به همان راهی رفت که پدرش رفته بود؛ زمین خواری و ظلم و ستم به طبقه محروم و فقیر. کسی که در کارنامه خود و پدرش اقدام به چند فقره قتل هم دیده می شود. آن هم قتل کارگرانی که از سر تعصب و غیرت به پدر و پسر شوریده بود.

اسامی دیگر کسانی که دراین گزارش- بخوانید رپرتاژ آگهی- تطهر شده اند به قرار زیر است:

آذر ابتهاج، مراد اریه، احمد و محمود خیامی، ایروانی، رحیم زاده خویی، برادران عمیدحضور، خاندان فرمانفرمائیان، کاظم خسروشاهی، برادران لاجوردی سناتور علی رضایی عبدالمجید اعلم حسین دانشور و...

 باد گروه فشار خوابید!

طی چند روز گذشته چند چهره مدعی عرصه سینما، که خود را همچنان مدیرتشکیلات غیرقانونی خانه سینما می دانند، با مصاحبه های مکرر و تبلیغات وسیع و به راه انداختن روزشمار افتتاح مجدد خانه سینما، سعی در سوءاستفاده از رای دیوان عدالت اداری داشته و به سبک گروه های فشار و هرج ومرج طلب در پی انحراف امور از مجرای قانونی خود بوده اند.

این همه هیاهو در حالیست که ریاست محترم دیوان عدالت اداری صراحتاً اعلام نموده «انحلال خانه سینما، بدلیل صدور حکم انحلال توسط «شورای فرهنگ عمومی» همچنان پابرجاست.» سال گذشته و در حالی که خانه سینما مرتکب تخلفات متعددی شده بود و مطالبه ای عمومی و گسترده از سوی اقشار مختلف جامعه برای برخورد با این تشکل بوجود آمده بود بالاخره وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی اقدام به طرح دعوی علیه خانه سینما نمود. برشمردن تخلفات پرشمار این خانه- که به خانه امنی برای ارتکاب جرایم گوناگون تبدیل شده بود- مجالی دیگر می طلبد که به آن خواهیم پرداخت.

در زمستان سال گذشته حکم انحلال خانه سینما ابتدا توسط شورای فرهنگ عمومی و سپس توسط هیئت نظارت بر مراکز فرهنگی صادر گردید. هر یک از این 2 مرکز، براساس رسالت قانونی خود و با استناد به قوانین رسمی کشور، این انحلال را اعلام کردند. پس از این احکام وزارت ارشاد در اقدامی عجیب از پیگیری شکایت خود و رسیدگی به تخلفات متعدد خانه سینما انصراف داد و به همین حکم انحلال بسنده نمود! این کوتاه آمدن، سبب تجری متخلفان و طرح شکایت علیه وزارت ارشاد در دیوان عدالت اداری گردید! هرچند دیوان عدالت اداری به لحاظ قانونی، مکلف به رسیدگی به کلیه شکایات وارده است اما محتوای رای صادره که از یک سو خانه سینما را منحل و از دیگر سو به ارجاع دوباره موضوع به هیئت نظارت بر مراکز فرهنگی حکم می کند، تعجب برانگیز است و همین امر بوی کباب را به مشام گروه های فشار خانه سینما رسانده است! به هر حال تاکید ریاست محترم دیوان عدالت اداری بر اینکه انحلال خانه سینما به دلیل حکم شورای فرهنگ عمومی همچنان پابرجاست و نیز رای قاطع و مجدد هیئت نظارت بر مراکز فرهنگی که طی آن بار دیگر بر انحلال خانه سینما تاکید شده است، راه را بر غوغاسالاری افراد هرج ومرج طلب و گریزان از قانون بست و آنها را وادار به تمکین به قانون و خاموش کردن روزشمارهای افتتاح مجدد نمود. با این همه این پرسش همچنان مطرح است که چرا در شرایطی که برای دایرکردن یک مغازه میوه فروشی نیاز به اخذ مجوز و طی تشریفات قانونی است، یک تشکل غیرقانونی، سالهای سال بدون اخذ هرگونه مجوزی فعالیت گسترده می کند و دستگاه های مسئول مثل وزارت ارشاد یا قوه قضائیه اقدامی نمی کنند و تازه وقتی بعد از سالها اقدامی صورت می پذیرد، آنقدر مبهم و ناکافی است که زبان غوغا سالاران را به طلبکاری دراز می کند!

 شیرین‌کاری‌های آخر عمری پیرزن رستاخیزی!

وضعیت فعالان به اصطلاح حقوق بشر به گونه ای شده است که هر بار ژست حقوق بشری می گیرند؛ مشارکت آنها با متجاوزان و جنایتکاران و ناقضان بین المللی حقوق بشر رو می شود. به دنبال دعوت رئیس جمهور کشورمان از رئیس جمهور سوریه برای شرکت در نشست سران جنبش عدم تعهد در ایران، شیرین عبادی که به پراکنده گویی شهرت دارد این بار در مقام وکیل مدافع تروریست ها و اشرار که طی ماه های گذشته امنیت سوریه را نشانه گرفته بودند ظاهر شد و اعتراض کرد که چرا ایران، بشار اسد را به کشورش دعوت کرده است.

شیرین عبادی که شیرین کاری های او به سریالی تمام نشدنی تبدیل شده است در اظهارنظری عجیب، آشوبگران در سوریه را آزادی خواهان سوری لقب داد!

وی که مدام از حقوق و قوانین بین المللی دم می زد برای ادعاهای خود هیچ دلیلی ارایه نکرد و بر خلاف ژست صلح و رعایت مقررات بین المللی به کوفی عنان نماینده سازمان ملل متحد برای حل اختلاف ها در سوریه حمله کرد که چرا عنان بخاطر حل مشکلات سوریه به تهران سفر کرده بود و ادامه داد: «نکته ای که تاکنون از نظر دور مانده این است که چگونه یک چنین اشتباه فاحشی از سوی سیاستمدار برجسته ای مانند کوفی عنان سر زده است؟ آیا آقای کوفی عنان معتقد است که ایران حق دارد در امور داخلی سوریه دخالت کند و به همین دلیل تصمیم گرفته است تا به عنوان یکی از طرف های اختلاف با این کشور وارد مذاکره شود؟ آیا آقای کوفی عنان مجاز است که ایشان در مصاحبه های گوناگون عنوان می کنند برای جلب موافقت ایران با طرح صلح به تهران رفته است؟»

این در حالی است که از شیرین عبادی باید پرسید اگر درباره حقوق بشر صادق است چرا به رای اخیر مردم سوریه در انتخابات پارلمان این کشور که نشان از حمایت مردمی بوده است اشاره ای نمی کند. چرا خانم عبادی هیچگاه از جنایات فاحش صهیونیست ها در نقض حقوق بشر سخنی نمی گوید. چرا او و دار و دسته مدافعان دروغین حقوق بشر نسبت به طرح الحاق بحرین به عربستان که نقض صریح حقوق یک ملت است واکنشی نشان نداد؟

 گفتنی است شیرین عبادی به روایت اسناد موجود که شماری از آنها را مدیر مسئول کیهان در دادگاه ارائه کرد، با پیشنهاد صهیونیست های نشان دار جایزه صلح نوبل گرفته و مخصوصا دفاع وی از قتل عام مردم در رژیم شاه- سند روزنامه رستاخیز- و مقاله وی که در آن با تلویحی نزدیک به تصریح در جریان جنگ تحمیلی حق را به صدام داده بود، در معرفی او برای دریافت جایزه صلح نوبل نقش موثری داشته است.

دانشجوی اردنی: مخالفان ایران فرزندان شیطان هستند!

عصبانیت گروههای اپوزیسیون خارج کشور از صلابت تیم هسته ای کشورمان در مذاکرات بغداد و فراوانی نوشته های ناسزاگونه آنها در سایت های ضدانقلابی، تعجب برخی از شهروندان اروپایی و آمریکایی و دانشجویان عرب در این کشورها را در پی داشته است.

«احمد ابوحامد» دانشجوی اردنی در صفحه فیس بوکس خود طی یادداشتی با عنوان «ابناءالشیاطین» -فرزندان شیاطین- نوشته است «حق با ایران است که فرزندان شیطان را از کشور اخراج کرده است» ابوحامد می نویسد «هموطنان من در اردن و تا آنجا که می دانم در بقیه کشورهای عربی از پیشرفت های اتمی ایران خشنودند و دولت های عربی را به خاطر بی هویتی در برابر آمریکا و اسرائیل سرزنش می کنند ولی در آمریکا بعضی از ایرانیان را می بینیم که به جای افتخار و احساس غرور نسبت به پیشرفت های کشورشان، از دشمنان مردم وطن خود دفاع می کنند» این دانشجوی اردنی در ادامه می نویسد! «برای من مشاهده این وضعیت تعجب آور بود تا اینکه متوجه شدم این عده از مخالفان حکومت ایران هستند و به دولت ایران حق دادم که آنها را به کشور راه ندهد» نکته جالب تر در نوشته این دانشجوی اردنی آن است که می نویسد «برخی از این مخالفان ایران وقتی در جمع دانشجویان آمریکایی و یا کشورهای مسلمان عربی و مالزیایی و پاکستانی قرار می گیرند، جرأت نمی کنند خود را مخالف ایران معرفی کنند».
 
گفتنی است که در یکی از کالج های آمریکایی، وقتی خانم «م-ک» برای سخنرانی در جمع تعدادی از دانشجویان رفته و علیه ایران مطالبی گفته بود از سوی دانشجویان «هو» شده و یک کارمند زن کالج به صورت او تف انداخته بود.

اپوزیسیون: لباس اشتون در بغداد نشانه اقتدار ایران است!

اقتدار ایران در مذاکرات بغداد با 1+5 و کوتاه نیامدن تیم مذاکره کننده کشورمان در مواجهه با طرف غربی، اپوزیسیون و ضدانقلاب را به وحشت و هراس انداخته است.

نوری زاده، ضد انقلاب فراری که معمولاً در رسانه های اپوزیسیون در قامت کارشناس او را جا می زنند این بار در به اصطلاح تحلیل مذاکرات بغداد با صدای آمریکا به گفت وگو پرداخت و در شرایطی که گویا از توافق بر تداوم مذاکرات عصبانی شده است درباره وضعیت اپوزیسیون اظهار نگرانی کرد و ادامه داد:یا غربی ها آنچه می گویند منافقانه می گویند یا باید به آن پایبند باشند. نوری زاده بلافاصله هراسان تصریح می کند؛ باید مراقب باشیم ما را نفروشند.

حسن داعی میهمان دیگر صدای آمریکا بود که گفت: «برنامه هسته ای جمهوری اسلامی بخشی از حیاتش است و در این باره کوتاه نمی آید تنها راه حل، رفتن این حکومت است!

وی در ادامه افزود: «هیچ راه خروجی برای مشکلات سیاسی اقتصادی و دیپلماتیک جمهوری اسلامی نیست و تا موقعی که این نظام برجاست روز به روز بدتر خواهد شد. در همه موارد همین است. روز به روز بحرانی تر می شود.»

گزافه گویی های «داعی» به حدی بود که حتی صدای مجری برنامه تفسیر خبر صدای آمریکا هم درآمد و در پاسخ به این ادعای «داعی» گفت: «این صحبتی که آقای داعی می فرمایند سالهاست که از سوی اپوزیسیون «مطرح» می شود که «هیچ راهی نیست جز اینکه این حکومت براندازی شود» و می بینیم حکومت به عمر خودش ادامه داده و اتفاقی هم نیفتاده است.»

حسن داعی ضمن گلایه از غربی ها بخاطر مذاکره با ایران بر سر مسئله هسته ای، علت این امتیاز دادن ها را این گونه برشمرد: «غرب بخاطر انتخابات آقای اوباما و بحران در اروپا این مذاکرات را ادامه می دهند و به ایران امتیاز می دهند. مثلاً وقتی جمهوری اسلامی در این شرایط منطقه به آنها تحمیل کرد که برویم بغداد، این از آن ژست های حسن نیتی است که غرب به جمهوری اسلامی می دهد.» عصبانیت اپوزیسیون از اقتدار ایران در مذاکرات تا جایی است که «داعی» با اشاره به پوشش خانم اشتون آن را به تمسخر گرفته و گفت: «همچنین به لباس خانم اشتون نگاه کنید، بخاطر اینکه نظر جمهوری اسلامی را جلب کند یک لباسی پوشیده است که معلوم نیست چه جور لباسی است، حجاب یا غیرحجاب است!