جمعه ۰۷ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۱ فروردين ۱۴۰۳ - ۰۸:۴۵

در رستوران های خیابانی چه خبر است؟

در رستوران های خیابانی چه خبر است؟
همه جور رستورانی دیده بودیم الا، رستوران سیار. همه جا دیده می شوند. کنار پیاده رو، محل رفت و آمد مردم، بازار و کلا هر جا که شلوغ باشد. حتی در پایانه تاکسی و اتوبوس هم بساط می کنند.
کد خبر : ۶۵۲۴۴۴

به گزارش صراط به نقل از همشهری تعدادشان زیاد است، آنقدر که هر جا چشم برگردانی یکی از همین اغذیه فروشی ها یا رستوران های سیار را می بینی.نه شکل و شمایلی دارند و نه جذبه ای، با این حال مشتریان خاص خودشان را دارند.

جگرکی «داش ایوب»

ساعت از 9 شب گذشته و پایانه میدان رسالت خالی از تاکسی است. پایانه به قرق چند مرد جوان در آمده و به کبابی سیار تبدیل شده است. سیار از این جهت که شب ها فعالیت می کند. در بساط این کبابی بی نام و نشان، دل و جگر و خوش گوشت و حتی بال مرغ هم پیدا می شود. با این که ظاهر چشمگیری ندارد اما در آن وقت شب چند نفری برای سفارش غذا پشت یخچال شیشه ای منتظر ایستاده اند. گرداننده این کبابی سیار، مردی است میانسال، خود را ایوب اسکویی معرفی می کند و به همراه برادرش داوود و پسرش اسماعیل آن را می گرداند.

جگرکی و کبابی «داش ایوب» بر خلاف دیگر رستوران ها و اغذیه فروشی های شهر نه از صدای موزیک ملایم برخوردار است و نه نورپردازی آنچنانی دارد. حتی معلوم نیست سیخ های کثیف کجا شسته می شود. روشنایی آن از تیرهای برق تامین می شود. با این حال خیلی ها خوردن غذا در یک رستوران خیابانی غیر تمیز را به رستوران لوکس تمیز ترجیح می دهند. داش ایوب می گوید:‌ « بیشتر مشتری های ما پسران جوان هستند. شب ها برای پیاده روی و تفریح بیرون می آیند. دست آخر هم سری به اینجا زده و چند سیخ جگر نوش جان می کنند. البته مشتری های دیگری هم داریم. کسانی که شغل شبانه دارند. خیلی ها با خانواده می آیند. بعضی هم به دلیل قیمت مناسب غذا مشتری ثابت ما شده اند.»

ایوب یک سالی می شود این دم و دستگاه را راه انداخته و با اینکه درآمد چشمگیری ندارد اما خدا را شاکر است. می گوید:‌ «قبلا سر خیابان سراج مغازه جگرکی داشتم. اجاره ای بود اما راضی بودم. تا اینکه شریکم دبه کرد و بد آوردم. مجبور شدم مغازه را پس دهم. مدتی بیکار بودم و بعد با کمک برادر و پسرم جگرکی سیار راه انداختم.»

دعا می کنم باران نیاید

از پسرش می خواهد روی میزها دستمال نم دار بکشد و روی همه شان سفره یک بار مصرف بیاندازد. سپس رو به برادرش می گوید: «حواست به آتش باشد گر نگیرد.»صورتش را برمی گرداند و دو پسر نوجوان مقابل خود می بیند. «بفرمایید!» پسرها ظاهر آراسته ای ندارند و از گونی بزرگی که به دست دارند می توان احتمال داد ضایعات جمع کن باشند. یکی شان بعد از اینکه سفارش 6 سیخ جگر می دهد و سپس همراه دوستش میزی را برای نشستن انتخاب می کند. از داخل یخچال شیشه ای، 6 سیخ جگر بیرون می آورد و به برادرش می دهد تا کباب کند.

داوود سیخ ها را روی منقل می گذارد و زغال های گل انداخته را به آرامی باد می زند. بوی خوش جگر کباب شده ذائقه هر رهگذر سیری را قلقلک می دهد چه برسد مشتری گرسنه. جگرها که آماده می شود داوود آنها را داخل نان پیچیده و در ظرف یک بار مصرف می گذارد و روی میز می گذارد.

ایوب یک سالی می شود رستوران سیار ایجاد کرده است. می گوید:‌ «مشکل دیگر ما بارندگی است. هر زمان هوا ابری و سرد شود دیگر نمی توانیم کار کنیم. گناه است اما خیلی وقت ها دعا می کنم باران نیاید.»

آش رشته مامان پز

کمی بالاتر از میدان رسالت، در پیاده راه عریض و طویل، بساط آش رشته برپاست. اما نه در فضای باز، بانی با مشما اتاقکی را درست کرده که مشتری ها در کمال آرامش و دور از باد و باران بهاری یک کاسه آش بخورند. حمید نقوی فر بانی این آَشکده خیابانی، است. او هر روز غروب نزدیک افطار چادر مشمایی را علم می کند و تا نیمه شب هم فعال است. در روزهای سرد زمستان آش می فروخته و تا آخر ماه رمضان هم همین روال را ادامه می دهد. می گوید:‌ «سبزی و مخلفات آش را خودم تهیه می کنم اما زحمت پخت با مادرم است. اینجاقبل از ماه رمضان هم دایر بود. الان هم همینطور.» مشتری های او در ایام روزه داری بیشتر است و همین قوت قلبی برای فروشنده جوان است. تازه کار به نظر می رسدبا این حال همه تلاش خود را برای جلب رضایت مشتری انجام می دهد.

کافه سیار

چند قدمی آشخانه مشمایی، ماشین فولکس واگنی پارک کرده و در کافه سیارش فقط نوشیدنی گرم پیدا می شود. صاحب آن با سلیقه خاصی روی تخته سیاه انواع نوشیدنی ها با قیمتش را نوشته است. یکی دو میز هم در پیاده رو گذاشته برای کسانی که می خواهند چند دقیقه ای استراحت کنند. احسان جعفری با دوستش بابک کافه را اداره می کنند.می گوید:‌ «چیزی دستمان را نمی گیرد اما بهتر از بیکاری است. درست کردن غذا هم دردسر دارد و هم زحمت. اما نوشیدنی فقط آب جوش می خواهد و لیوان یک بار مصرف. مشتری های ما بیشتر جوان هستند. درست مثل خودمان.» پاتوق آنها بیشتر حوالی میدان رسالت است اما اگر سر شب مشتری نباشد به خیابان پیروزی یا نزدیکی های دربند می روند.