به گزارش پایگاه خبری صراط به نقل از جماران، حجت الاسلام والمسلمین سید حسن روحبخش در گفتگویی به بیان نکاتی در مورد رقابت وی با سید ابراهیم رئیسی در مجلس خبرگان و انگیزه ایشان برای شرکت در انتخابات مجلس خبرگان پرداخت.
بنابر روایت جماران، با توجه به این ماجرا و در ادامه گفتوگو ها با نامزدان حوزه های مختلف به سراغ رقیب رئیسی رفتیم تا در خصوص ماجرای این انتخابات و دیدگاههایش در خصوص خبرگان پرسش کنیم.
ابتدا یک معرفی اجمالی از خودتان و فعالیتهای علمی که داشتهاید برای ما داشته باشید.
اینجانب سید حسن روحبخش متولد ۱۳۴۶ در شهر مقدس مشهد هستم. تحصیلات حوزوی را در شهرهای مشهد و قم گذرانده ام. دروس ابتدایی حوزه را در مدرسه علمیه الحجة(عج) شروع کرده و از خرمن فیض اساتید آنجا مخصوصا جناب حجتالاسلام حاج سید حسن طباطبایی(قدس سره)، بسیار استفاده نمودم. سپس در دانشگاه علوم اسلامی رضوی به مدت هشت سال، تحصیلات حوزوی را ادامه داده و با برخی از دروس دانشگاهی نیز آشنا شدم.
بیش از چهل وپنج سال مشغول به درس و تدریس و انجام فعالیتهای حوزوی هستم و از دروس اساتید بسیاری کسب فیض کردهام؛ مثل آیتالله فلسفی(رحمت الله) و آیتالله مرتضوی در مشهد و آیات عظام وحید خراسانی، شیخ جواد تبریزی(رحمت الله علیه) و استاد گرانمایه آیتالله شیخ محمدتقی شهیدی(دامت افادته) در شهر مقدس قم.
سالهای متمادی در مؤسسات تخصصی فقه و اصول قم مشغول به فعالیت بوده وهستم، و سالیان بسیاری است که در مقطع سطح ۴ حوزه تدریس میکنم. البته سالیان اخیر در مباحث مربوط به شبهات اعتقادی ورود کردهام. زیرا علم کلام بسیار غریب واقع شده است و مؤسساتی به نام کلام، ترویج کننده غیر کلام مثل فلسفه و عرفان هستند و احساس کردم که شبهات در این وادی بسیار است، ولی پاسخ کافی و قانع کننده ارائه نمیگردد؛ و بلکه در مقام پاسخ، چه بسا به شبهات دامن هم زده میشود. لذا برای ادای حقی که خداوند متعال و اهل بیت(علیهم السلام) بر ما دارند، با توجه به سابقه تحقیقات حوزوی که به آنها مشغول بودم، بر خود لازم دیدم در این زمینه مطالبی ارائه و آنها را در فضای مجازی در دسترس قرار دهم؛ که در کانال «نکات اعتقادی» موجود است.
پدرم سیدماشاءالله روحبخش از روحانیون مبارز قبل انقلاب و برادرم شهید انقلاب سیدمحمد روحبخش است که سوم دیماه ۱۳۵۷ در میدان شهداء مشهد به درجه شهادت نائل گشت؛ و البته ایشان نیز تحصیل کرده حوزه علمیه قم بود.
همه اخوان بنده، دو نفر از دامادهایم و پسرم نیز روحانی و مشغول به فعالیتهای حوزوی درس و تدریس و تبلیغ هستند و فرزندان اخویها نیز در همین زمینه انجام وظیفه میکنند؛ که بدون ورود به دستگاههای دولتی و استفاده از امکانات آنها، مشغول به امور حوزوی هستند.
اگر وارد مجلس خبرگان شوید، چه برنامهای دارید و چه موضوعاتی را دنبال میکنید؟
من برنامه خاصی برای ورود به خبرگان در نظر ندارم. طبق روال آییننامه و هر چیزی که آنجا بدانم عمل میکنیم و چیز خاصی در نظر نداریم.
شما دورههای گذشته هم در مجلس خبرگان حضور داشتهاید؟
خیر
از اینکه به رقابت با آقای رئیسی رفتهاید، چه احساسی دارید؟
انجام وظیفه بود؛ دیدم اگر نروم انتخابات آنجا برگزار نخواهد شد، پرشور نخواهد بود. جهت انجام وظیفه به آنجا رفتم. با اینکه تقریبا معلوم است که من رأی نمیآورم، ولی گفتم سهم کوچکی داشته باشم در قدردانی از نعمتی که انقلاب و نظام برای ما داشته و دنیا و آخرت ما را آباد کرد.
قبل از آن در کدام استان کاندیدا شده بودید؟
موقع ثبتنام از خراسان رضوی زده بودم.
به اختیار خودتان حوزه انتخابیه را تغییر دادید؟
یکی از رفقا به من گفت که آنجا کسی نیست؛ شما میآیید؟ من گفتم بله که میآیم؛ ما که نیامدهایم برای اینکه رأی بیاوریم، آمدهایم که انتخابات پرشور باشد.
یعنی در واقع نوعی ایثار کردید!
اسمش هرچیزی باشد، خیلی رفقای دیگر به ما کلمه «ایثار» را میگویند؛ خیر، ما یک گوشهای از هزاران نعمتی که به برکت انقلاب و نظام بهرهمند شدهایم را جبران کنیم و مردم به این جهت در انتخابات شرکت کنند و نظام و رهبری تقویت شود.
البته در دست خدا است؛ شاید رأی آوردید!
به حسب عادی تقریبا محال است، ولی درست میگویید که هرچه خدا بخواهد همان میشود.
از نظر شما اولویتهای مهم خبرگان رهبری چیست؟
کار اصلی خبرگان، تعیین رهبر بعدی است. ولی در این میان وزرا را دعوت کنند و از آنها عملکرد بخواهند و به آنها عتاب و خطاب کنند؛ آنها را یک مقدار متنبه و مشکلاتی که در جامعه هست را به آنها منتقل کنند؛ آنها را قانع کنند، هدایت کنند و به آنها راهکار بدهند. این کارها در کمیسیونهای خبرگان انجام میشود؛ یعنی وزرا به آنجا میآیند و گزارش میدهند. ولو از جهت اجرایی نفوذ ندارند و حرفهای آنها برای آقای وزیر و سایر مسئولین لازمالاجرا نیست ولی بالأخره میتوانند آنها را هدایت کنند.
یعنی در واقع کنار بحث رهبری، «دغدغه مردم» را هم باید دنبال کنند؟
بله؛ البته الآن هم انجام میشود و به کمیسیونها میآیند، ولی انسان مطالعه کند و نظرات را ببیند تا آقای وزیری که به کمیسیون میآید، با دست پر برگردد. یعنی عضو خبرگان نظری بدهد که بتواند کارشناسهایی که وزیر را احاطه کردهاند مغلوب کند و حرف درست را در ذهن این وزیر بکارد. چقدر شده و چقدر آقایان سعی کردهاند را نمیدانم ولی این کار را میشود انجام داد.
به طور کلی رابطه خبرگان با رهبری باید چگونه باشد؟ یعنی وظیفه خبرگان در ارتباط با رهبری چیست؟
اصل تعیین رهبر با اینها است؛ به عزل و نصبهای رهبری نظارت داشته باشند و کاستیهای نهادهای زیر نظر رهبری را منتقل کنند و از رهبر توضیح بخواهند. در مسأله نظارت جدی باشند؛ یعنی تعارف نباشد. بالأخره رهبر معصوم نیست. این تلقی اشتباهی است که بعضیها خیال میکنند از نور قدوّسی بهرهمند است؛ ما چنین حرفهایی را قبول نداریم. ایشان را به عنوان یک مجتهد عادل میشناسیم؛ و نه بیش از آن. امکان خطا هست و انسان باید بدون تعارف مسائل را در میان بگذارد، توضیح بخواهد و راهکار بدهد. مثل یک انسان معمولی باید با رهبر برخورد کرد؛ نه بیش از آن.
شما اولین کسی هستید که این مطلب را بدینگونه بیان می کند.
فکر نکنم مطلب جدیدی باشد. در رابطه با خودم گفتهام اگر کسی بخواهد خودش را مقرّب و در اوج کمالات بداند، کاملا خطا است. همیشه در معرض خطا هستیم و آینده ما معلوم نیست؛ ممکن است گناهان گذشته بر ما تأثیر منفی بگذارند و افکار ما را نادرست کنند. همیشه باید خوف و رجا داشته باشیم و به واجبات عمل کنیم.
با بعضیها که گفتوگو میکنیم، گفته میشود تمام نهادهای زیر نظر رهبری کارهایشان را به نحو مطلوب انجام میدهند و اگر هم نقصی باشد خود رهبر تذکر میدهد. پس اینجا وظیفه خبرگان چیست؟
اگر جزء وظایف خبرگان هست که به عزل و نصبهای رهبر توجه شود، باید واقعا توجه کنند. مسئولیتی که قبول کردهاند را باید ایفا کنند. خود رهبری هم چنین نظری در مورد خودش ندارد و خودش را معصوم نمیداند و نیازمند به هدایت و مشورت میداند. موقعی که خودش این نظر را ندارد، ما بگوییم آقا بینیاز از مشورت است؟! لذا حرف نادرستی است.
گفته میشود کار خبرگان معمولا این است که هر سال به دیدار رهبری میروند و خبرگان گزارش میدهد... .
شرط رهبری بقاء عدالت است. باید بقاء عدالت و ایمان رهبری احراز شود. این جز به این نیست که نظارت مستمر باشد و اگر خطایی دیده میشود، از رهبری توضیح بخواهند.
خلاصه نمیشود گفت که اگر مثلا ۳۰ سال از شخصی خطا ندیدهایم سال سی و یکم هم همینطور خواهد بود؛ خیر، هیچ چیزی تضمین شده نیست. البته من به کسی جسارت نمیکنم، ولی تاریخ ما گواه است که هیچ وقت گذشته، آینده را تضمین نمیکند. هر لحظه ممکن است انسان مغلوب شیطان واقع شود و لذا به صورت مستمر هم خودش باید مراقب باشد و هم دیگرانی که او را دوست دارند، باید مشورت بدهند و اگر هم خطایی دیدند، تذکر بدهند. این طبیعی است و فکر نمیکنم چیز خاصی باشد.
یعنی موافق هستید که رهبری هم باید گزارش عملکرد بدهد؟
صحبتهای من این نبود. من میگویم اگر آقایان خبرگان خطایی دیدند، به رهبری تذکر بدهند و بگویند به نظر ما این کار شما نادرست بود؛ اگر توضیحی دارید، بفرمایید. اگر توضیح رهبری قانعکننده بود که هیچ، وگرنه باید آن مراحل طی شود. یعنی عدالت باید لحظه به لحظه مورد احراز واقع شود. من چنین حرفی نزدم که رهبری همه کارهایش را به ما گزارش بدهد، ولی میگویم اگر خطایی در کار رهبر دیدند، این طور نیست که بگویند چون گذشتهاش آدم خوبی بوده و ۳۰ سال است که دارد به بهترین وجه هدایت و رهبری میکند، از این به بعد هم همین طور خواهد بود و هیچگونه لغزشی نخواهد داشت؛ نخیر، این حرفها نادرست است.
در روایت هست که: ایاک ان تنصب رجلا دون الحجة فتصدقه فی کل ما قال
مبادا که شما مردی را در مقابل حجت قرار دهی، وهر چه که او گفت تصدیق نمائی.