به گزارش صراط، روزنامه اطلاعات نوشت: ترک تحصیل در این مقاطع سنی، بیانگر چه واقعیاتی است
آیا میتوان فرضیات ذیل را به عنوان علل این واقعه برشمرد؟
۱-بیانگیزگی در تحصیل و روشننبودن آیندهی پس از آن؛ بهگونهای که تحصیل را از امری «معنیدار» به کنشی بیسرانجام جلوه دادهاست؛
۲-فقر در محیط خانواده؛ به گونهای که ادامهی تحصیل مدرسهای از توان سبد خانوار بیرون افتادهاست؛
۳-سختگیریهای درون مدرسه؛ بهگونهای که شوق حضور در این فضا را از دانشآموزانِ طالبِ شادی در سنین کودکی و نوجوانی ستاندهاست؛
۴-زرق و برقهای مادّیِ افرادِ نهچندان تحصیلکرده، که رهزن فکری دانشآموز شده، و وی را از آیندهنگریِ تحصیلی به حالبینیِ موقتی دچار کردهاست؛
۵-فراهمنبودن سختافزارهای آموزشی و دشواریهای حضور در مدرسه، اعمّ از سقف بالای سر و حداقلهای امکانات رفاهی، که در مقایسههای میان مدارسِ برخوردار و غیربرخوردار، دانشآموزان ضعیف را وامیدارد تا عطای مدرسه را به لقایش ببخشند.
تا زمانی که ارادهای برای حلّ و فصل یکباره و دور از فرافکنیها به میدان نیاید و ترجیعبندِ «یکشبه نمیتوان مشکلات را حل کرد»، از تکرار نیفتد، باید سال به سال شاهد افزایش آمار نگرانکنندهی فوق باشیم.
روزی نیست که در خیابان و کوی و برزنی، از کنار مسجد و حسینیّه و مرکز فرهنگیِ دربسته و بیتحرّک و البته مجلل و مجهزی عبور نکنم، و غصهی آن را نخورم، که چرا این مکانهای «نیمهبهرهبردار»، مدرسه نیستند؟ یا چرا این بودجهها در اولویت تجهیز مدارس به کار گرفته نمیشوند؟