پنجشنبه ۰۶ دی ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۱ فروردين ۱۴۰۲ - ۱۷:۵۰

ماجرای آشنایی شهید صیاد شیرازی با شهید چمران

ماجرای آشنایی شهید صیاد شیرازی با شهید چمران
وقتی شهید چمران متوجه می‌شود که یک گروه از نیرو‌های داوطلب همراه یک سروان ارتش در منطقه ضدانقلاب جا مانده‌اند، نگران می‌شوند و به پاسگاه‌ها و پایگاه‌ها اعلام می‌کنند در صورت اطلاع از مکان این گروه به کمک آن‌ها بشتابند.
کد خبر : ۶۱۷۹۴۸

به گزارش پایگاه خبری صراط، روزنامه جوان به مناسبت سالروز شهادت امیر سپهبد علی صیاد شیرازی با آزاده جانباز امیر سرتیپ دوم مجتبی جعفری، عضو و استاد هیئت معارف جنگ گفتگویی داشته است.

آقای جعفری نویسنده چند عنوان کتاب درخصوص دفاع‌مقدس است که «اطلس نبرد‌های ماندگار» یکی از معروف‌ترین این کتاب‌ها به شمار می‌رود.

در بخشی از این گفتگو به ماجرایی آشنایی شهیدان صیاد شیرازی و چمران پرداخته می شود که در ادامه خواهید خواند:

در ابتدای پیروزی انقلاب، شهید صیاد شیرازی یک سروان رسته توپخانه در اصفهان بود، ایشان چطور در سال دوم جنگ به فرماندهی نیروی زمینی ارتش رسیدند؟

برای پاسخ به این سؤال باید روندی که شهید صیادشیرازی در زمان انقلاب طی کردند را بررسی کنیم. ۴۸ ساعت قبل از پیروزی انقلاب، ایشان به خاطر فعالیت‌هایی که داشتند، بازداشت می‌شوند. با پیروزی انقلاب آزاد می‌شود و از همان زمان سعی می‌کنند تا به اوضاع آشفته پادگان‌ها در اصفهان سروسامانی بدهند. شهید در آن مقطع سروان مراتو (مرکز آموزش توپخانه اصفهان) بودند، ولی، چون یک انقلابی شناخته شده‌ای به شمار می‌رفتند، رفتار و گفتارشان نافذ و راهگشا بود. او در زمانی که هنوز بسیج به شکل رسمی تشکیل نشده بود، هسته‌های بسیج را از بین مردم و جوانان انقلابی تشکیل می‌دهند و در کنار دیگر نیرو‌های انقلابی به رتق و فتق امور در اصفهان می‌پردازند. در همین زمان خبر می‌رسد که ۵۲ پاسدار توسط ضدانقلاب در پاوه به شهادت رسیده‌اند. خبر شهادت این تعداد رزمنده در روزنامه‌های آن زمان با تیتر «۵۲ پاسدار سربریده شدند» منتشر شد و سر و صدای زیادی به پا کرد؛ بنابراین از شهید صیاد شیرازی می‌خواهند به کردستان برود و آنجا علیه ضدانقلاب وارد عمل شود. ایشان به همراه تعدادی از برادران سپاهی و ارتشی به کردستانات می‌رود و همانجا با شهید دکتر چمران همراه می‌شود. البته دکتر در آن روز‌ها شهید صیاد شیرازی را نمی‌شناختند و یک اتفاق باعث می‌شود توجه ایشان به شهید صیاد شیرازی جلب شود.

آن اتفاق چه بود؟
در یک عملیات شناسایی، شهید صیاد شیرازی همراه با تعدادی از نیرو‌های داوطلب مردمی در منطقه‌ای گیر می‌افتند، گویا بالگردی که قرار بود آن‌ها را انتقال بدهد، سهواً این گروه را جا می‌گذارد. در این شرایط احتمال داشت که این رزمنده‌ها به دست ضدانقلاب شهید یا اسیر بشوند. صیاد شیرازی خودش را به نیرو‌های گروه معرفی می‌کند و می‌گوید سروان ارتش است و آموزش‌های متعددی مثل دوره‌های توپخانه و رنجری را پشت‌سر گذاشته است. اگر حرف ایشان را بپذیرید و راهنمایی‌هایش را گوش بدهند، ان‌شاءالله می‌توانند گروه را به سلامت از منطقه خطر خارج کنند. نیرو‌های همراه صیاد که همگی شخصی و داوطلب بودند، سرپرستی ایشان را قبول می‌کنند و او گروه را طی یکسری ماجرا‌هایی به پاسگاه ارتش می‌رساند. در آن طرف وقتی شهید چمران متوجه می‌شود که یک گروه از نیرو‌های داوطلب همراه یک سروان ارتش در منطقه ضدانقلاب جا مانده‌اند، نگران می‌شوند و به پاسگاه‌ها و پایگاه‌ها اعلام می‌کنند در صورت اطلاع از مکان این گروه به کمک آن‌ها بشتابند. اما در گرگ و میش صبح، صیاد شیرازی گروه همراهش را به همان مقری می‌آورد که شهید چمران حضور داشت. دکتر وقتی از ماجرای نجات آن‌ها تحت فرماندهی شهید صیاد شیرازی مطلع می‌شود، می‌فهمد که عبور دادن این تعداد رزمنده از بین نیرو‌های دشمن و به سلامت رساندن آن‌ها از یک علم و نبوغ نظامی برمی‌آید، بنابراین از شهید صیاد شیرازی می‌خواهد که در مبارزه با ضدانقلاب همراهی‌اش کند. صیاد هم می‌پذیرد و به این ترتیب با دادن دو درجه تشویقی به شهید صیاد شیرازی، ایشان به درجه سرهنگی نائل می‌شوند و بعد از مدتی با تشکیل قرارگاه عملیاتی مبارزه با ضدانقلاب در غرب کشور، صیاد فرمانده این قرارگاه می‌شود.

اما من جایی خواندم که بنی‌صدر می‌گفت خودش استعداد شهید صیاد شیرازی را کشف کرده است.
در اصل، شناسایی نبوغ و استعداد شهید صیاد شیرازی از طرف شهید چمران بود، اما اینکه بنی‌صدر هم به عنوان فرمانده کل قوا با دادن درجه تشویقی ایشان موافقت می‌کند، نکته‌ای است که احتمالاً منظور بنی‌صدر از کشف صیاد همین باشد. البته خیلی طول نمی‌کشد که شهید صیاد شیرازی به دلیل اعتراضی که به برخی از کار‌های بنی‌صدر می‌کند، از طرف او مورد غضب قرار می‌گیرد. نیرو‌های مخلص انقلابی نمی‌توانستند نسبت به برخی از کار‌های بنی‌صدر بی‌تفاوت باشند، به هرحال بنی‌صدر موضوع را به امام (ره) می‌گوید و سعایت شهید را پیش امام می‌کند. امام هم می‌گویند که درخصوص آقای صیاد شیرازی طبق قانون رفتار شود؛ لذا درجه‌های تشویقی شهید از او گرفته می‌شود. هرچند ایشان غیرمستقیم و با واسطه از طرف امام عزل شده بود، اما همین که در داخل ارتش احساس می‌کنند، مبادا امام نظر مثبتی روی ایشان ندارند، باعث می‌شود تا صیاد برای مدتی از ارتش برود و به آموزش نیرو‌های جوان پاسدار بپردازد.

شهید صیاد شیرازی یک ارتشی بود، اما قدرت عجیبی در جذب افراد از هر قشری داشت و همانطور که شما هم گفتید یک مدتی به آموزش پاسدار‌ها می‌پرداخت.
بله، همینطور است. ایشان یک روحیه انقلابی، مذهبی و مردمی داشت و این‌ها باعث می‌شد که افراد از اقشار مختلف جذب ایشان شوند. از طرفی او یک سرباز ولایتمدار به معنای واقعی کلمه بود و آنجا که احساس می‌کرد باید برای پیشبرد امر ولی و جلو بردن کار‌های انقلاب پیشقدم شود، وارد عمل می‌شد. برایش فرقی نمی‌کرد طرف مقابلش یک نیروی مردمی، بسیجی، پاسدار یا ارتشی است، اگر به وجودش نیاز بود، می‌آمد و وارد عمل می‌شد. در ماجرای ورود ایشان برای آموزش نیرو‌های سپاهی عرض کردم که ماه‌ها به آموزش این نیرو‌های جوان پرداخت. اتفاقاً یک عکسی هم از شهید صیاد شیرازی وجود دارد که با لباس بسیجی عصا در دست دارد. مجروحیت پایش بر اثر تصادفی بود که در آموزش نیرو‌های پاسدار دچار شده بود. این عکس سندی بر این دوران از زندگی شهید صیاد شیرازی است.

در زمان بنی‌صدر شهید صیاد شیرازی یک فراز و فرودی را در کارنامه کاری‌اش تجربه کرد، مجدداً چه زمانی ایشان از حاشیه به متن فرماندهی جنگ برگشت؟
بلافاصله بعد از عزل و فرار بنی صدر، زمزمه برگشتن صیاد شیرازی بلند شد. شهید رجایی دوباره ایشان را به قرارگاه عملیاتی غرب برگرداند و درجه سرهنگی هم به ایشان داده شد. تا مهرسال ۶۰ یعنی یک‌سال بعد از شروع جنگ، صیاد شیرازی در غرب کشور بود، اما بعد از حادثه سقوط هواپیمای فرماندهان سپاه و ارتش در ۷ مهر ۱۳۶۰ و شهادت تعدادی از این فرماندهان مثل شهیدان نامجو، جهان آرا، کلاهدوز، فکوری و... به پیشنهاد مرحوم هاشمی، شهید صیاد شیرازی روز نهم مهر ۱۳۶۰ به عنوان فرمانده نیروی زمینی ارتش انتخاب می‌شود. جالب است که خود شهید از این انتصاب خبر نداشت و با اعلام خبر از رادیو، همرزمان پیش ایشان می‌روند و به او تبریک می گویند.