به گزارش پایگاه خبری صراط به نقل از آنا، یک وقتهاییلازم است برای چند لحظه چشمهایمان را ببندیم و به مردهایی فکر کنیم که در سرزمینمان به خاطر آسایش و آرامش ما چشمهایشان را از دست دادهاند. فرق ما با آنها در این است که این تاریکی برای ما فقط چند ثانیه است، اما این جانبازان باید تا آخر عمر بر این وضعیت صبوری کنند.
** پر کردن قلک برای کمک به جبهه
یکی از جانبازان دوچشم نابینا و قطع دو دست، «جبار همتی» متولد خرداد۱۳۵۲ از ایلام است. وی در دوران جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ایران سن و سالم کمی داشت و نمیتوانست در جبهه حضور داشته باشد. اما برای کمک به جبهه، پولتوجیبیاش را داخل قلکهای پلاستیکی میانداخت.
به گفته خودش «گاهی وقتها خوراکیهای کوچک مثل شکلات و آدامس را داخل قلک میانداختم برای کمک به جبهه. فکر میکردم این قلکها مستقیم به دست رزمندهها میرسد. گاهی هم با کلی اشتیاق داخل قلک، نامه میانداختم.»
** آرزوی اعزام به جبهه به دلش ماند
زمان جنگ بود و «جبار همتی» بعد از مدتی به همراه خانواده به تهران میآیند و در محدوده منطقه ۱۲ زندگی جدیدی را آغاز میکنند. او دلش میخواست عازم جبهه شود، اما نمیتوانست. همتی درباره علاقهاش برای حضور در جبهه، میگوید: «دوره دبستان و راهنمایی را در مدرسههای جوادالائمه (ع) و «آیت» محله شوش درس خواندم. در آن دوران سن من پایین بود و نمیشد به جبهه بروم با این اوصاف با یکی از دوستان در کپی شناسنامه سنمان را تغییر دادیم و برای ثبتنام به خیابان خاوران پایگاه مالک اشتر رفتیم؛ با توجه به جثه کوچکمان فهمیدند که سن خود را در شناسنامه تغییر دادیم و ثبتنام نکردند.»
«جبار همتی» در زمان جنگ تحمیلی نتوانست به جبهه برود، اما دیگر وقتش رسیده بود تا برای خدمت سربازی خودش را آماده کند. با توجه به اینکه او تنها فرزند خانواده بود، میتوانست برای خدمت سربازی در تهران بماند، اما از طریق لشکر ۵۸ ذوالفقارعازم استان ایلام شد و سال ۱۳۷۲ برای ادامه خدمت سربازی به گردان تخریب رفت. وی در دوره خدمت سربازی آموزش خنثیسازی مین را گذراند تا مناطق آلوده به مینهای باقیمانده از جنگ تحمیلی را پاکسازی کند.
** حادثهای که منجر به جانبازی شد
وی در تاریخ دهم دی ماه ۱۳۷۲ حین پاکسازی منطقه «میمک»، بر اثر انفجار مین ضد نفر گوجهای دستها و چشمانش را از دست داد.
وی درباره روز جانبازیاش میگوید: «همان لحظه که انفجار صورت گرفت، به هوش بودم. دستهایم را چک کردم و فهمیدم وضعیت دستم خیلی بد است. این در حالی بود که حتی فکرش را نمیکردم قطع شدن دست و نابینایی چطور است! بیشتر نگران دستهایم بودم و میخواستم ببینم دستهایم سالم است یا نه. دست به بدنم زدم، به خاطر شدت انفجار بدنم بیحس بود. مرا به عقب برگرداندند. بیهوش بودم. وقتی به هوش آمدم در بیمارستان ۵۰۲ ارتش بودم؛ دستهایم را باندپیچی کرده بودند؛ بعد هم در جریان معالجه پزشکان فهمیدم که نابینا شدم و دستهایم قطع شده است. بعد از مدتی چشم راستم را تخلیه کردند. با توجه به شدت آسیب در ناحیه ریه و شکم، دو ماه در بیمارستان بستری بودم. بیشتر وقتها در حالت خوابیده روی تخت میماندم. گاهی اقوام میآمدند و برای بلند شدن و حرکت کردن کمکم میکردند. در این مدت غذا را مراقبم در دهانم میگذاشت و کارهایم را انجام میداد. بعد از ۲ ماه ما را از بیمارستان چشم به آلمان اعزام کردند. یک ماه و چند روز در آلمان بودم.»
** ازدواج و ادامه تحصیل جانباز دو چشم
این جانباز ۹ سال بعد از مجروحیتش ازدواج کرد و اکنون صاحب دو فرزند پسر و یک دختر است. همسر این جانباز در پیشرفت علمی وی نقش مؤثری داشت. همسرش در مسیر ثبتنام، انتخاب واحد، گویا کردن کتابها، پیگیری جزوهها جبار همتی را همراهی میکرد تا اینکه توانست مدرک کارشناسی ارشد رشته حقوق جزا را از دانشگاه تهران بگیرد.
** کسب مقامهای کشوری در شنا
«جبار همتی» رکوردار شنای کشوری است. وی در این باره به خبرنگار آنا میگوید:
«به ورزش کشتی علاقه داشتم؛ بعد از مجروحیتم شنا میرفتم. اما به دلیل آسیب دیدن پرده گوشم بر اثر موج انفجار، وقتی شنا میکردم آب داخل گوشم میرفت و عفونت میکرد. مثلاً دو هفته میرفتم شنا، گوشم عفونی میشد، یک ماه نمیرفتم.
بعدها با گذاشتن وسیلهای داخل گوشم، توانستم به صورت مداوم به شنا بروم.
چندین بار در مسابقات کشوری شنا شرکت کردم و مقام آوردم. بنده سال ۱۳۹۲ در روز ملی خلیج فارس مسافت ۷ کیلومتر را از عمق دریا به سمت اسکله تفریحی جزیره کیش در مدت زمان ۲ ساعت و ۲۵ دقیقه شنا کردم. در واقع من اولین جانباز نابینایی هستم که توانستم در آبهای آزاد شنا کنم و رکوردار شوم».
جانبازی که رکورددار شنای کشوری است
«جبار همتی» جانباز دوچشم و دو دست، اولین جانباز نابینایی است که توانسته در آبهای آزاد شنا کند و رکوردار شود.